«ربیع مدخلی» نماینده سلفیه درباری (جامیه) و نقد او به «سید قطب»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سلفیه یکی از گروههایی است که ادعای رهبری جهان اسلام را دارد. این گروه دارای جریانهای مختلفی است که از آن جمله میتوان به جریان سلفیه درباری اشاره کرد. ناگفته نماند که سلفیه درباری نام دیگر وهابیت است که به علت، همکاری با حکام آلسعود به این نام مشهور گشته است. سلفیه درباری، تمام نیروی خود را در مسیر شرعی سازی اقدامات حکومت آلسعود، صرف میکند و در مقابل نیز، حکومت به دنبال تقویت پایههای سلفیه درباری، از طریق تامین منابع مالی و امنیتی است. سلفیه درباری (وهابیت)، از روز تاسیس، تولد خود را مدیون حاکمان است. زمانی که محمد بن عبدالوهاب، موسس این فرقه از شهر عیینه رانده شد، این حاکم شهر درعیه یعنی محمد بن سعود بود، که با وی دست همکاری و دوستی داد. بیعت میان محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود بر دو پایه ثروت و قدرت بنا شد. از طرفی محمد بن عبدالوهاب به محمد بن سعود در صدد جنگهای که پیش میآمد، غنائم و مال عطا میکرد و از طرفی دیگر نیز، محمد بن سعود باید محمد بن عبدالوهاب را به عنوان رهبر جامعه میپذیرفت. این پیمان بسته شد و شهر درعیه به غنائم و ثروت هنگفتی دست یافت.[1]
در دهههای اخیر، علمای زیادی بودهاند که به مقابله با جریان سلفیه درباری(وهابیت) پرداختند و با مبانی این گروه مخالفت کردند. همین مخالفتها باعث گشت که عالمان جریان درباری، به فعالیت خود در تحکیم مبانی سرعت ببخشند. از آنجا که آغاز این امر از زمان محمد امان جامی (1349-1416 ق) شکل گرفت، فرقه وهابیت با عنوان جامیه، تشخص یافت.
محمد امان جامی را میتوان سمبل حمایت از دولت آلسعود دانست که با تمام قوا از این حکومت دفاع میکرد. در برابر وی، شخصی به نام «محمد سرور زین العابدین» بود که او دشمنی با آلسعود را نصب العین خود قرار داده بود که بعدها طرفداران وی به نام «سروریه» مشهور گشتند.[2]
این دو گروه نقدهای بسیاری به همدیگر وارد کردهاند که از آن جمله میتوان به کلمات شیخ نجمی از طرفداران جامیه اشاره کرد که در وصف گروه سروریه مینویسد: «اینان قوم یا حزبی هستند که چیزی از سنت و چیزی از بدعت را جمع کردهاند. به حاکمان اشکال میگیرند و از زبان حالشان برمیآید که حاکمان را تکفیر میکنند. افزون بر این به جهاد علیه آنان فرا میخوانند و به سب و شتم علمای سعودی میپردازند».[3] این کلمات نشان از شدت تنش و دشمنی میان این دو گروه سلفیه میباشد. آنان چنان درگیر یکدیگر شدهاند که همدیگر را مبتدع میخوانند.
در حال حاضر «ربیع المدخلی» رهبری جریان جامیه را به عهده دارد. وی که زمانی شاگرد، محمد امان جامی بوده است؛ کتب بسیاری در نقد افکار سید قطب نگاشته و به کرات به مواضع اخوان المسلمین حمله کرده است. با نگاهی به افکار ربیع مدخلی وی را میتوان نماینده افکار وهابیت دانست که اکنون در نام دیگر با عنوان جامیه آشکار گشته است.
یکی از مهمترین افکار سلفیه درباری محدودیت توحید در توحید در عبادت است که پیش از آن، در آثار محمد بن عبدالوهاب به آن تصریح شده است.[4] همین مساله ریشه اختلاف سلفیه با دیگر مناهج علمای مسلمان است. گروههای مسلمان دیگر توحید را در اقسام مختلفی همچون توحید در ذات، توحید در افعال، توحید عبادی و... تقسیم میکنند. مفهوم توحید در نزد ربیع المدخلی به عنوان رهبر جامیه نیز معارض با فهم دیگر علمای مسلمان است. به عنوان مثال تعارض شدیدی میان خوانش توحید از منابع دینی توسط «سید قطب» با ربیع المدخلی وجود دارد. سید قطب به عنوان یکی از اندیشمندان جهان اسلام معتقد است که مراد از گزاره «لا اله الا الله» توحید در حاکمیت است و در توضیح جمله «لا اله الا الله» میگوید: «حاکمیتی جز حاکمیت خداوند نیست و حاکمیت خداوند در قضاء و قدرش جاری است؛ همچنان که در شرع و امر او نیز این حاکمیت جاری است».[5] از آنجا که دیدگاه سید قطب در توحید مخالف با نظریه ربیع المدخلی در توحید است، ربیع مدخلی به شدت به موضع سید قطب حمله کرده و وی را به تاثیرپذیری از آرای «مودودی» و فلسفه غرب متهم میکند. وی میگوید: «سید قطب نباید جمله «لا اله الا الله» را حمل بر توحید در حاکمیت کند، چرا که این جمله بر توحید عبادی دلالت میکند».[6]
نقطه نظر اشخاصی همچون سید قطب و مودودی، مخالفت با حکومتهایی است که در پی اجرای احکام و شریعت اسلامی نباشند. ایشان تنها جامعهای را اسلامی میدانند که احکام اسلامی در آن جاری باشد و جامعهای که مجری احکام اسلامی نباشد، جامعه اسلامی نمیدانند؛ اگرچه مردم آن هم مسلمان باشند.[7]
همین کلمات سید قطب، دستاویزی برای اشکالات بعد ربیع مدخلی شده است و وی مینویسد: «با این بیانات، باید گفت که از نظر سید قطب، تمام جوامع کافر هستند و افزون بر آن اشکال اساسی که میتوان در اینجا وارد کرد این است که چرا سید قطب، اسمی از توحید در عبادت نیاورده است».[8]
اما اشکال اول ربیع المدخلی، پیش از آنکه به سید قطب وارد باشد به خود وهابیت درباری وارد است. به گواهی تاریخ، محمد بن عبدالوهاب نخستین فردی بود که با حربه تکفیر و به شدت دست به کشتار مسلمانان و غارت اموال آنان زد و این در حالی است که سید قطب، این کارها را انجام نداد.[9]
فائز ابراهیم درباره اشکال دیگر ربیع المدخلی به سید قطب اینگونه جواب میدهد: «سید قطب با توجه به نیازهای زمانش فقط به توحید در حاکمیت پرداخته است».[10] علاوه بر این همین اشکال نیز به وهابیت درباری و ربیع المدخلی نیز وارد است که چرا ایشان به توحید در ذات نپرداختهاند و اقسام توحید را در توحید در عبادت، محدود کردهاند.
بنابراین وهابیت درباری به شدت در توحید در عبادت فرو رفتهاند که حتی با مطالعه کتب تاثیرگذار سید قطب، به توحید در حاکمیت، توجهی نکردهاند. اما تحلیل دقیقتر این است که اگر وهابیت به توحید در حاکمیت توجه کند، باید حکومت آلسعود را، حکومت غیر اسلامی بداند و به دنبال براندازی آن باشد. لذا به صورت ناخودآگاه به ریشه خود تیشه میزند و این گروه هرگز این کار را نخواهد کرد.[11]
پینوشت:
[1]. ابنبشر، عثمان، عنوان المجد فی تاریخ نجد، ریاض، دار الملک عبدالعزیز، 1402ق؛ ج1، ص42.
[2]. الخضر، عبدالعزیز، السعودیه سیره دوله و مجتمع، بیروت، شبکه العربیه، 2011م؛ ص177.
[3]. نجمی، احمد بن یحیی، الفتاوی الجلیه عن المناهج الدعویه، مکتبه الفرقان، چاپ دوم، 1421ق؛ ص53.
[4]. محمد بن عبدالوهاب، شرح کتاب التوحید، شارح: عبدالعزیز بن عبدالله بن باز، مصر، دار الموده، 1430ق؛ ص47.
[5]. سید قطب، العداله الاجتماعیه، مصر، دارالشروق، چاپ دوم، 1993م؛ ص182.
[6]. مدخلی، ربیع، اضواء اسلامیه علی عقیده سید قطب و فکره، ص64.
[7]. ژیل کپل، پیامبر و فرعون، تهران، انتشارات کیهان، 1382ش؛ ص52.
[8]. اضواء اسلامیه علی عقیده سید قطب و فکره، همان؛ ص75.
[9]. آئین وهابیت، ص28؛ حسینی حبیبی، خادم، نقدو بررسی اندیشه وهابیت در مسئله توحید و لوازم آن، قم، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی، 1389ش؛ ص21.
[10]. فائز ابراهیم محمد، سید قطب و بیداری اسلامی، تهران، نشر احسان، 1383ش؛ ص99.
[11]. برگرفته از مقاله سلفیه درباری، قم، موسسه دارالاعلام لمدرسه اهلالبیت، مجله سراج منیر، ج4، ص64.
افزودن نظر جدید