کشف خلاف ادعای علی محمد باب مبنی بر امّی بودن خود
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مباحثی که در رسالت انبیاء مطرح است و یکی از سنتهای الهی میباشد، این است که همواره پیامبران و فرستادگان الهی از علم لدنی الهی بهرهمند بوده و نیازی به اکتساب علوم بشری نداشتهاند و این امر خود نشانهی الهی بودن این پیامبر و فرستاده میباشد؛ لذا در مورد پیامبر عظیم الشان اسلام وارد شده که ایشان امی بوده است.
از این رو سعی داریم در این مقاله ابتدا در مورد لفظ امی و سپس در مورد امی بودن علی محمد شیرازی، معروف به علی محمد باب، بحث کنیم.
مفهوم واژهی «امی»:
واژهی «امّی» ـ منسوب به امّ ـ در قرآن کریم و به عنوان یکی از ویژگیها و صفات پیامبر اسلام (صلوات الله علیه و آله) دو بار به صورت مفرد ذکر شده است [1] و جمع این واژه به صورت «امّیون» یک بار دربارهی قوم یهود آمده است [2] و سه بار به گونه «امیّین» در خصوص اعراب و بتپرستان به کار رفته است.[3]
شیخ طبرسی میگوید: «امّی کسی است که ناآشنا به نوشتن است، چنین فردی را به یکی از چند دلیل، امّی مینامند: اول: از امّت به معنای خلقت گرفته شده باشد؛ یعنی کسی که بر خلقت و طبیعت اصلی خود باقی است. دوّم: مأخوذ از امّت به معنای جماعت باشد؛ يعني فردی که همچون تودهی مردم با نوشتن سروکار ندارد. سوّم: برگرفته از امّ باشد؛ یعنی کسی که به همان حالت و طبیعت که از مادر زائیده شده است، بماند».[4]
علامهی طباطبایی مینويسد: «امّی منسوب به امّ است؛ یعنی فردی که نمیخواند و نمینویسد؛ در حقیقت دلسوزی و مهربانی مادر نسبت به چنین فردی مانع از آن ميشود که کودک خود را برای آموزش و تربیت نزد معلم بفرستد و فقط خودش او را تربیت ميكند».[5]
فاضل مازندرانی دربارهی معنای واژهی «امی» مینویسد: «امی: تحصیل علم ناکرده. امیه -امی بودن- در قرآن، حضرت پیغمبر و امت عرب بدین نام مذکورند.»[6] با توجه به موارد ذکر شده و موارد دیگری که در کتب لغت و تفسیر آمده، علمای لغت و تفسیر به کسی «امّی» میگویند که خواندن و نوشتن را از بشر نیاموخته است و از علم لدنی که از جانب پروردگار به او عنایت شده است، بهره می برد.
حال با روشن شدن این مطلب به بررسی امّی بودن علی محمد شیرازی، معروف به سید باب، میپردازیم:
علی محمد شیرازی در صحیفهی عدلیه، ادعای پیغمبری خود را مطرح میکند و در توصیف خود مینویسد: «در اعجمیین نشو و نما نموده و در این آثار حقّه، نزد هیچ احدی تعلیم نگرفته، بل امّی صرف بوده در مثل این آثار».[7]
عبدالبهاء نیز میگوید: «نورانیّت مظاهر مقدسه بذاتهم است، نمیشود از دیگری اقتباس نمایند. دیگران باید از آنها اکتساب علوم و اقتباس انوار نمایند، نه آنها از دیگران. جمیع مظاهر الهیه نیز چنین بودند: حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت مسیح، حضرت محمّد، حضرت باب و حضرت بهاءالله در هیچ مدرسهای داخل نشدند.»[8]
در این مجال ادعای امّی بودن و به مدرسه نرفتن را در کتب خودشان مورد بررسی قرار میدهیم:
در کتاب تلخیص تاریخ نبیل، که مهمترین کتاب تاریخ بهائیان است، چنین آمده است: «خال حضرت ایشان را برای درس خواندن نزد شیخ عابد بردند، ... شیخ عابد مرد پرهیزگار و محترمی بود و از شاگردان شیخ احمد و سید کاظم رشتی به شمار میرفت...».[9]
در کتاب مطالع الانوار عربی اشاره شده که ترجمهی آن چنین است: «میرزا ابوالفضل گلپایگانی، بزرگترین مبلغ بهایی، در کتابی به خط خودش نوشته است: باب شش یا هفت ساله بود که در مدرسهی شیخ عابد وارد شد و مدرسه به قهوه اولیاء معروف بود و باب پنج سال در آنجا مبادی و پایههای زبان فارسی را آموخت و در آغاز ربیع الاول سال 1257 هجری پس از اینکه هفت سال در کربلا و نجف اقامت داشت، به شیراز برگشت».[10]
خود باب در بیان خاطرات ایام کودکی در کتاب بیان عربی میگوید: «قل أن یا محمد معلّمی فلاتضربنی... و إذا اردت ضرباً فلاتتجاوز عن الخمس و تضرب علی اللّحم...؛ بگو ای محمد آموزگار من، مرا کتک مزن... و چون خواستی بزنی بیشتر از پنج ضربه و نیز بر گوشت بدنم مزن...».[11] و این نشان میدهد که باب در کلاس درس حضور داشته و پیداست که وی خاطره بدی از تنبیهات معلمش داشته است.
فاضل مازندرانی درباره تحصیل باب مینویسد: «در توقیعی است: و اما ما رأیت من آیات معلمی…، که مراد از معلم، حاجی سید کاظم رشتی می باشد.»[12]
فاضل مازندرانی همچنین مینویسد: «ملا زین العابدین شهمیرزادی… جواب میگفت بلی این بزرگوار اسم شریفش میرزا علیمحمد شیرازی چند سال پیش از وفات سید (کاظم رشتی) به کربلا آمده، شش ماه ماندند و گاهی در درس سید حاضر میشدند، سن شریفش از بیست بیشتر نبود و درس هم تا سیوطی حاشیه بیشتر نخوانده بودند، بعد مراجعت فرموده...» [13]
اشراق خاوری نیز مینویسد: «حاجی میرزا سید علی، خال اعظم هیکل مبارک، متکفل مراقبت و پرورش حضرت گردید. هیکل مبارک در اوائل چند ماهی در مکتب شیخ محمد عابد حاضر میشدند.» [14]
خاوری در جای دیگر مینویسد: «جناب میرزا سیّد علی، خالِ اعظمِ هیکلِ مبارکْ، متکفّلِ مراقبت و پرورش حضرت گردید. هیکل مبارک در سنّ صباوت در مکتب شیخ عابد معروف بشیخنا که در قهوه اولیا بود، تشریف برده.»[15] و موارد متعدد دیگری نیز دال بر این مطلب وجود دارد.
بر اساس آن چه به صورت مستند از منابع بهائیت نقل شد، علی محمد شیرازی نه تنها «اُمی» نیست، بلکه تنها بین ۵ تا ۷ سال در مکتبخانه شیخ عابد درس خوانده است؛ جدای از تحصیل نزد ملا عبدالخالق یزدی و سید کاظم رشتی و... .
بهائیان برای توجیه این مساله به تأویلاتی روی میآورند تا اینکه تناقض را حل کنند و آنها میگویند: منظور از امیّ بودن جناب باب این است که ایشان به شیوهی متداول روز درس نخواندهاند و به شیوهای دیگر درس خواندهاند.
در پاسخ باید گفت :
اولاً: طبق اسناد و شواهد تاریخی که در بالا آمده، اتفاقاً باب به شیوه و رسوم آن روزگار درس خوانده است. ایشان ابتدا مبادی و پایههای زبان فارسی را خوانده و بعد به کربلا رفته و در درس سید کاظم رشتی حاضر شده و تا سیوطی و حاشیه ملاعبدالله درس گرفته است.
ثانیاً: بیان شد آنچه در ادعای امیّ بودن پیامبران مهم و مورد استناد است، درس ناخواندگی فرستادگان الهی است و اینکه علوم ایشان باید لدنی و وهبی باشد و نباید علوم اکتسابی داشته باشند. بنابراین در این مسأله شیوه و روش کسب علم مهم نیست، بلکه اصل مسأله درس خواندن مورد بحث است.
بنابراین مشخص شد بنابر اسناد و شواهد تاریخی خود بهائیان، ادعای امّی بودن باب، ادعای باطل و دروغین میباشد و لذا ایشان چون دارای علم الهی نبودند و علم اکتسابی بشری داشتند؛ لذا نمیتوانند فرستادهی الهی باشند و بنابراین خود به خود ادعای پیغمبری ایشان هم باطل میشود.
پینوشت:
[1]. سورهی اعراف، آیهی 158 ـ 157.
[2]. سورهی بقره، آیهی 78.
[3]. سورهی آلعمران، آیهی 20 و 57؛ سورهی جمعه، آیهی 2.
[4]. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران: انتشارات ناصر خسرو، 1372ش، ج 1، ص288.
[5]. سید محمدحسین طباطبايي، المیزان في تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزهی علميه قم، 1417ق، ج 1، ص 215.
[6]. فاضل مازندرانی، اسرار الآثار، بیجا، بینا، بیتا، ج ۱، ص ۱۸۸ – ۱۸۹.
[7]. نقطه اولی (علی محمد شیرازی)، صحیفه عدلیه، بیجا، بینا، بیتا، ص 6.
[8]. عبدالبهاء، خطابات حضرت عبدالبهاء، بیجا، بینا، بیتا، ج 3، ص7.
[9]. عبدالحمید اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، بیجا، موسسهی چاپ و انتشارات مرآت، بیتا، ص 59.
[10]. محمد زرندی، مطالع الانوار (عربی)، بیجا، بینا، بیتا، ص 159.
[11]. علی محمد شیرازی (باب)، بیان عربی، بیجا، بینام، بیتا، ص 25.
[12]. فاضل مازندرانی، اسرار الآثار، بیجا، بینا، بیتا، ج ۱،ص ۳۴ – ۳۵.
[13]. فاضل مازندرانی، ظهور حق، بیجا، بینا، بیتا، ج ۳، ص ۲۰۰.
[14]. عبد الحمید اشراق خاوری، رسالهی ایام تسعه، بیجا، بینا، بیتا، ص ۲۲ – ۲۳.
[15]. عبد الحمید اشراق خاوری، گنجینهی حدود و احکام، بیجا، موسسهی ملی مطبوعات امری، بیتا، ص ۳۹۴.
دیدگاهها
ادمین کانال نقد...
1395/07/29 - 15:28
لینک ثابت
سلام علیکم
افزودن نظر جدید