اعتبار آیین سید باب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید باب روی سادگی و در عین حال روی غرور و تصور خام خود معتقد بود که: مسلک ساختگی او تا دو هزار و یکسال دوام پیدا کرده و کسی جرأت نسخ آن را نخواهد داشت.
در بیان گوید: اگر شنیدید ظهوری ظاهر شده به آیات قبل از عدد اسم الله الاغیث (1511) که کل داخل شوید، و اگر نشده و بعدد اسم الله المستغاث (2001) منتهی شده و شنیده اید که نقطه ظاهر شده و کل یقین نکرده اید، رحم بر انفس خود کرده و کل به کلیه در ظل آن نقطه ظاهره که داخل نشده اید مستظل گردید ... الخ. [1]
از این عبارت معلوم می شود که سید باب حدود هزار و پانصد الی دو هزار و یک سال برای مسلک خود دوام و بقاء قائل بوده است.
سید باب میرزا یحیی صبح ازل را به عنوان حفظ و تتمیم بیان و وصایت خود تعیین کرده است.
ولی میرزا بهاء نه تنها وصایت او را بعد از مدتی رد کرده و او را تنها کافر و یگانه مشرک و دشمن خدا معرفی نمود بلکه مسلک بیان را نیز تمام شده و منسوخ دانسته و خود رابرای ساختن مسلک جدید مهیا ساخت.
و روی این نظر، موانع را یکایک تاویل و یا رد و برطرف کرد و از جمله موانعی که به نظر می رسید، یکی موضوع مستغاث بود که به تدریج آنرا از بین برده است.
در ایقان گوید: وفقنا الله و ایاکم یا معشر الروح لعل انتم بذلک فی زمن المستغاث توفقون، و من لقاء الله فی ایامه لا تحتجبون- خدا به ما و به شما توفیق بدهد ای جماعت روح شاید شما بشکستن این موانع (علمای مخالف) در زمان مستغاث موفق شده و از لقای خدا (لقای من یظهره الله) در آن ایام محجوب نگردید. [2]
جناب میرزا موقعی که (حدود هفت الی ده سال بعد از فوت سید) این کتاب را می نوشت، عنوان مستغاث (مطابق است با عدد دو هزار و یک سال) در میان پیروان سیدباب مشهور بود، زیرا سید مکررا در نوشته های خود ظهور من یظهره الله را در سال مستغاث تعیین می کرد.
و چون جناب میرزا از همان سالی که (پس از فوت سید) به سوی بغداد تبعید شد، پیوسته در فکر تهیه مقدمات ظهور و قیام بوده و از طرف دیگر عنوان مستغاث در میان پیروان سید یک موضوع مسلمی شده، و کسی نمی توانست در مقابل آن لفظ دعوی من یظهره اللهی کند، روی این نظر لازم بود این کلمه ها را تاویل و به معناهای مختلفی حمل نمایند.
و جمال میرزا در نوشته های خود از راه های مختلف این موضوع را خلط کرده، و افکار عمومی را نسبت به مفهوم این کلمه آلوده و مشوش می کند.
مثلا در اینجا ملاحظه می فرمائید، با اینکه کلمه مستغاث را ذکر کرده است، می گوید: وفقنا الله و ایاکم- خدا به ما و به شما توفیق بدهد.
و در مقام رفع موانع می گوید: لعل انتم بذلک توفقون- شاید شما موفق به این عمل باشید.
اولا: با این بیان زمان مستغاث را نزدیک آورده و به زمان خود و اصحاب و رفقای خود تطبیق می دهد.
ثانیا: خود را در رفع کردن موانع کنار کشیده و دیگران را در این قسمت موظف می داند.
ثالثا: از موضوع مستغاث هیچگونه بحثی نکرده، و در اجمال خود باقی می گذارد.
و در جایی دیگر می گوید: و از فقهاء و علمای بیان استدعا می نمایم که چنین مشی ننمایند و بر جوهر الهی و نور ربانی و حرف ازلی و مبدء و منتهای مظاهر غیبی در زمن مستغاث وارد نیاورند آنچه در این کور وارد شد و به عقول و ادراک و علم متمسک نشوند و به آن مظهر علوم نامتناهی ربانی مخاصمه ننمایند. [3]
در اینجا نیز خواسته است که موضوع عقل و برهان را درباره ظهور و دعوی مدعی آینده از بین برده و مردم را به قبول و تقلید صرف و پیروی کورکورانه و بلادلیل سوق بدهد.
و نمی دانم جناب میرزا چگونه خود را حاضر کرده است که چنین حکم برخلاف وجدان و برهان و مخالف عقل و ادراک را روی کاغذ ضبط کرده و برای همیشه چنین اثری را از خود باقی بگذارد.
آری میرزا بهاء می گوید: چون کسی در آینده دعوی مظهریت و نبوت کرد لازمست بی آنکه به عقل و ادراک و برهان مراجعه کنید دعوی او را پذیرفته و از او پیروی کنید.
و با این مقدمه زمینه را برای دعوی خود هموار می کند. سید باب خود در کتاب پنج شان گوید: قد نهی فی البیان عن التدین بدین الا بالدلیل و البرهان و الحجة و الایقان و هذا قد نهی فی کل دین- نهی شده است در کتاب بیان از قبول کردن دینی مگر از روی دلیل و برهان و این عمل در هر دینی نهی و منع شده است. [4]
آری این معنی یک امر وجدانی و مسلک است، و اگر بناء باشد بدون دلیل و بی مطالبه برهان دعوی هر کسی را بپذیریم، مرحله نبوت و رسالت نیز بازیچه مدعیان و دست آویز هوس رانان و شهوت پرستان خواهد شد.
و در اشراقات عنوان و معنای مستغاث را به کلی رد کرده و تمسک به آنرا یکی از علائم محرومیت شمرده و می گوید: و بعضی به لفظ مستغاث از فراط رحمت الهی و دریای حکمت صمدانی محرومند! بگو ای غافل های عالم این لفظ هم از بیان بوده استدلال به آن بقول نقطه جایز نه- ایاک ایاک ان تحتجب بما نزل فی البیان، مکرر فرموده از بیان و آنچه در او است خود را از سلطان وجود و مالک غیب و شهود محروم منمائید. پس در اینجا خود را مصداق مسلم من یظهره الله دانسته است که از سماء مشیت بدون مقدمه و بی ارتباط به علائم قبل و بعد ظاهر و نازل شده و آثار و کلمات انبیای سلف را منسوخ و باطل می کند. [5]
آری پیغمبر و مبشری که سید باب باشد، انصافا من یظهره الله او نیز بیش از این و بالاتر از این نخواهد بود.
باز اعجاز سید باب و کتاب بیان است که حدود دوازده سال بر اعتبار و نفوذ خود در میان گوسفندان ساده لوح باقی مانده و سپس اختیار و قدرت خود را به میرزا بهاء و اقدس داده است. و آنچه مسلم است قدرت و بقاء و نفوذ کتاب بیان بیش از دوازده سال نبوده است، و سید باب در تعیین عدد مستغاث روی غرور و خود بینی اشتباه کرده است. [6]
البته احتمالات دیگری هم وجود دارد، از جمله اینکه میرزا بهاء ادعای دروغ کرده و حق برادر خود میرزا صبح ازل را غصب نموده یا اینکه باطل جای باطل نشسته است که اقوی هم همین است، یعنی میرزا بهاء اعطای مقام و ترفیع به خود را از استادش سید باب یاد گرفته است.
پی نوشت:
1- بیان، باب سادس عشر از واحد ثانی
2- ایقان، صفحه 102
3- ایقان، صفحه 151
4- پنج شان، صفحه 437
5- اشراقات، صفحه 99
6- محاکمه و بررسی باب و بهاء، جلد 3 صفحه 108 تا 111
دیدگاهها
سروش
1394/06/14 - 00:32
لینک ثابت
در بررسی های مربوط به چرائی
افزودن نظر جدید