صدق و راستی انبیاء در قرآن و عهدین

  • 1394/09/24 - 00:18
متصف بودن به صفت صدق و راستی بر اساس منطق عقل سلیم، یکی از ضروریات انبیا الهی است؛ یعنی شخصی که ادعای پیامبری می‌کند، هم در مقابله با مردم باید صادق و راست‌گو باشد و هم نسبت به پیامی که مدعی آوردن آن است، صادق بوده و نسبت دروغ به خداوند ندهد. به معنای دیگر، علاوه بر راستی با مردم در گفتار و رفتار امانت‌دار خوبی ‌هم برای پیام‌هایی...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ متصف بودن به صفت صدق و راستی بر اساس منطق عقل سلیم، یکی از ضروریات انبیا الهی است؛ یعنی شخصی که ادعای پیامبری می‌کند، هم در مقابله با مردم باید صادق و راست‌گو باشد و هم نسبت به پیامی که مدعی آوردن آن است، صادق بوده و نسبت دروغ به خداوند ندهد. به معنای دیگر، علاوه بر راستی با مردم در گفتار و رفتار امانت‌دار خوبی ‌هم برای پیام‌هایی که پروردگار برای بشر می‌فرستد، باشد.
قرآن کلام آسمانی خداوند که سراسر نور بوده و گستره نور آن سراسر جهان هستی را در برگرفته، نگاهی ویژه به بحث صدق و راستی انبیا دارد. خداوند از پیامبران نسبت به دعوت خود بر اساس صدق و راستی اقرار و اعتراف می‌گیرد. قرآن دراین‌باره چنین بیان می‌کند: «وَ قُل رَّبّ‏ِ أَدْخِلْنىِ مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنىِ مخُْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَل لىّ‏ِ مِن لَّدُنكَ سُلْطَنًا نَّصِيرًا [اسراء/۸۰] بگو: اى پروردگار من، مرا به‌راستی و نيكويى داخل كن و به‌راستی و نيكويى بيرون بر و مرا از جانب خود پيروزى و يارى عطا كن».
این روش و پیشه اسلام است؛ اما در کتاب مقدس چنین روشی بی‌معناست؛ چرا که پدر تمام انبیائشان با فریب و نیرنگ بر مسند رسالت تکیه زده و این فریب و حیله را با افتخار کامل نقل می‌کنند. با این توجیه که اگر حضرت یعقوب (علیه‌السلام) به اعتقاد پیروان کتاب مقدس، این نیرنگ را نمی‌زد، آن‌ها از وجود پیامبر در خاندانشان محروم می‌شدند. کتاب مقدس حکایت این فریب و حیله یعقوب نسبت به پدرش را چنین حکایت می‌کند: «عیسو چون سخنان پدر خود را شنید، نعره‌ای عظیم و بی‌نهایت تلخ برآورده به پدر خود گفت: ای پدرم به من به من نیز بركت بده. گفت: برادرت به حیله آمد و بركت تو را گرفت. گفت: نام او را یعقوب به خوبی نهادند، زیرا كه دو مرتبه مرا از پا درآورد. اول نخست زادگی مرا گرفت و اكنون بركت مرا گرفته است. پس گفت: آیا برای من نیز بركتی نگاه نداشتی».[۱] یعقوب بزرگ پیامبر کتاب مقدس، با فریب و حیله برکتی که متعلق به عیسو بود، از پدرش گرفته و چیزی برای برادرش باقی نمی‌گذارد. به راستی آیا می‌توان به چنین پیامبری که با برادرش چنین کرده اعتماد کرد؟
صدق و راستی در رساندن پیام خداوند که به معنای امانت‌داری در ابلاغ دین خداست، یکی دیگر از خصوصیت و شرایط نبوت در اسلام است. به همین خاطر خداوند وقتی رسول‌ اکرم (صلی الله علیه و آله) را به سوی مردم و هدایت آنان می‌فرستد به او دستور می‌دهد که امین بودن خود را به مردم بازگو کند. لذا قرآن حکایت کلامی که باید پیامبر به مردم بگوید، چنین روایت می‌کند: «إِنىّ‏ِ لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ [شعراء/۱۰۷] من براى شما پيامبرى امين هستم».
اما در کتاب مقدس می‌بینیم که بزرگ‌ترین رسول مسیحیت به راحتی شریعتی را که خداوند برای هدایت و تربیت بشر فرستاده است، کنار می‌گذارد و می‌گوید که لازم نیست به آن عمل شود و همین‌که به عیسی ایمان داشته باشید، کفایت می‌کند. کتاب مقدس حکایت این ماجرا را چنین شرح می‌دهد: «اما چون که یافتیم كه هیچ‌کس از اعمال شریعت عادل شمرده نمی‌شود، بلكه به ایمان به عیسی مسیح ما هم به مسیح عیسی ایمان آوردیم تا از ایمان به مسیح و نه از اعمال شریعت، عادل شمرده شویم؛ زیرا كه از اعمال شریعت هیچ بشری عادل شمرده نخواهد شد... پس هركه یكی از این احكام کوچک‌ترین را بشكند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملكوت آسمان كمترین شمرده شود؛ اما هركه به عمل آورد و تعلیم نماید او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد؛ زیرا به شما می‌گویم تا عدالت شما بر عدالت كاتبان و فریسیان افزون نشود به ملكوت آسمان هرگز داخل نخواهید شد».[۲]
آری دین مسیحیت چنین است که یک نفر با خواسته شخصی خود، شریعت عیسوی و موسوی را کنار گذاشته، رأی و نظر خود را بر رأی خدا مقدم می‌دارند؛ به این ترتیب آیا می‌توان به دستورات و اعمالی که چنین رسولانی به مردم و دین‌داران ارائه می‌دهند، عمل کرد؟ آیا این احتمال نمی‌رود که آنچه می گویند از عقل ناقص بشری سرچشمه گرفته باشد؟ اصلاً اگر قرار بر این باشد که ما به عقل بشری اکتفا کنیم، چه نیازی به دین‌داری داریم؟

پی‌نوشت:
[۱]. کتاب مقدس، سفر پیدایش ۲۷: ۳۴-۳۶
[۲]. کتاب مقدس، غلاطیان ۲: ۱۶-۲۰

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.