انتشار تشیع در میان صحابه پیامبر از منظر علمای اهل سنت
یکی از معانی شیعه کسی است که حضرت علی (علیه السلام) را بر خلفای سه گانه برتر بداند، زیرا پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مناقب و فضائل فراوانی برای حضرت علی (علیه السلام) ذکر کردهاند، از این روی دلبستگی و احترام به حضرت علی (علیه السلام) در میان بسیاری از صحابه و تابعین دیده میشده است. [1] و از طرف دیگر این برتری حضرت و پیروانش در کتب علمای اهلسنت با نظرات شخصی هر یک از آنان قابل تأمل است، مثلاً ذهبی متعصب درباره ابان بن تغلب چنین تعبیری دارد: «او در تشیع غالی، و یا چون شیعه بدون غلوّ و غیرمنحرف است»، سپس میگوید: «عنوان شیعه غالی یا شیعه بدون غلو و انحراف در مورد بسیاری از تابعین و پیروانشان، که افرادی پرهیزگار و درست کار بودند، به کار برده شده است، حال اگر احادیث این افراد، به اتهام شیعه بودن ردّ شود، بسیاری از احادیث پیامبر اکرم از بین میرود، و این تباهی و اخلال آشکاری است». شیعه غالی در زمان سلفیون و عرف آنها کسی است که از سر ایراد و انتقاد، در مورد عثمان، زبیر، طلحه، معاویه و عدهای که با حضرت علی (علیه السلام) جنگیدند سخن میگوید و آنها را سب و لعن میکند... سپس میگوید: «ابان بن تغلب به این اعتقاد داشت که حضرت امیر (علیه السلام) از شیخین -ابوبکر و عمر- افضل است».[2]
همچنین ثابت شده است که بسیاری از صحابه، حضرت (علی علیه السلام) را به شدت و با تمام وجود دوست میداشتند و او را از تمامی صحابه پیامبر اکرم برتر میدانستند و حضرت علی (علیه السلام) را بر خود مقدم میداشتند و دوستی حضرت امیر (علیه السلام) در نزد آنها از نشانههای ایمان، و دشمنی با وی از علایم نفاق به شمار میرفت. در آن زمان تمام افراد هاشمی از شیعیان حضرت علی (علیه السلام) بودند، افرادی که هر کدام از آنها سوابق درخشانی در اسلام داشتند از جمله: «حذیفه بن یمان، زبیر، خزیمه ذوالشهادتین، هاشم مرقال، ابو تیهان، ابوایوب انصاری، ابوسعید خدری، حاتم طائی، حجر بن عدی، سعید بن جبیر، ابی بن کعب، ثابت بن قیس، سعد بن عباده، بلال، سلیمان بن صرد خزاعی، ابو قتاده، ابودجاجه، ابولیلی، و...». [3]
ابن حجر و ذهبی افراد دیگری غیر از این صحابه را از شیعیان حضرت علی (علیه السلام) شمردهاند که از جمله آنها ابوطفیل بود و کسانی که از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در رأس همه آنها غیر از بنی هاشم، سلمان، ابوذر، عمار یاسر، مقداد و گروهی دیگر غیر از این افراد، که در رأس آنها ابوسفیان بود که میگفت: «چه شده که این خلافت در دست پستترین قبیلهی قریش قرار گرفت و... (قبیله تمیم که ابوبکر از آن قبیله بود)». [4]
همانطور که تعداد زیادی از محدثین و فقهای اهلسنت، حضرت علی (علیه السلام) را بر عثمان ترجیح میدادند، ذهبی نام آنها را در کتابش آورده است که عبارتند از: «اعمش، سلیمان بن مهران، نعمان بن ثابت، شعبة بن حجاج، عبدالرزاق صنعانی، سفیان ثوری و...». [5]
ابوحاتم رازی میگوید: «به درستی که اولین اسمی که برای مذهبی در اسلام ظهور پیدا کرد، شیعه بود و آن لقب چهار نفر از صحابه جلیل القدر پیامبر اکرم به نامهای: «ابوذر، عمار، مقداد، سلمان بود». [6]
و همچنین صبحی صالح میگوید: «حتی در زمان پیامبر (صلی الله علیه وآله) گروهی از صحابه وجود داشتند که پیرو تربیت شده پیامبر اکرم، یعنی علی (کرم الله وجهه) بودند و از آنها میتوان به ابوذر، مقداد، جابر بن عبدالله انصاری، ابی بن کعب، ابوطفیل، عباس و فرزندانش، ابوایوب انصاری، سلمان، عماریاسر، و... اشاره کرد». [7]
همچنین ابن خلدون میگوید: «گروهی از صحابه پیامبر اکرم از شیعیان علی (علیه السلام) بودند، و ایشان را در خلافت از دیگران سزاوارتر میدانستند». [8]
و همچنین احمد امین میگوید: «یقیناً تشیع با گروهی از صحابه شروع شد که در بالاترین حدّ ممکن، حضرت علی (علیه السلام) را دوست داشتند، آنها معتقد بودند که حضرت علی (علیه السلام) به خاطر صفات ممتاز و منحصر به فردی که درباره او روایت کردهاند، شایستهترین فرد برای خلافت است، و از مشهورترین آنها افرادی مانند: سلمان، ابوذر و مقداد بودهاند». [9]
و نتیجه این مطالب اینکه رأی و نظر بسیاری از صحابه و تابعین و فقها و محدثین بزرگان اهلسنت همین است و گریزی بر آن نیست و افرادی مثل ابن تیمیه که واقعاً بی اطلاع از این مطالب هستند را میتوان خط بطلان بر تفکرات و دانش علمی آنها کشید و او پیروانش را به فراگیری عمیقتر تاریخ اسلام فرا خواند.
پینوشت:
[1]. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ص 196.
[2]. میزان الاعتدال، ذهبی، دارالمعرفة، بیروت، لبنان، ج 1، ص 6. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج 1،ص 151 و ص 186.
[4]. الکامل فی التاریخ،ابن اثیر، دار صادر، بیروت، لبنان، ج 2، ص 10.
ـ مروج الذهب، مسعود، دار لکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج 2، ص 310.
ـ تاریخ طبری، مسعودی، دار لکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج 2، ص 443.
[5]. سیراعلام النبلاء، ذهبی، مؤسسه الرساله، بیروت، لبنان، ج 7، ص 252.
[6]. الزینه فی الکلمات الاسلامیة، رازی، دارالحدیثة الاسلامیة، دمشق، سوریه، ج 3، ص 10.
[7]. النظم الاسلامیة، رازی، دار الحدیثة الاسلامیة، دمشق، سوریه، ص 96.
[8]. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج 3، ص 364.
[9]. فتح الباری، عسقلانی، دارالریان، بیروت، لبنان، ج 7، ص 89.
ـ ضحی الاسلام، احمد امین، لجنة التألیف والترجمة، قاهره، مصر، ج 3، ص 209.
افزودن نظر جدید