نظر علامه طباطبایی و نتیجه‌ی سستی کتاب مقدس

  • 1394/07/12 - 23:34
علامه طباطبایی در جلد 3 تفسیر شریف المیزان، بحث مفصلی را برای معرفی اناجیل اربعه مسیحیت، آورده است. وی پس از معرفی اناجیل به بررسی سندی این کتاب‌ها پرداخته و بی‌اعتباری آن‌ها را به اثبات رسانده‌اند. این بی‌اعتباری و وهن سبب آغاز یک سری نظریه‌پردازی‌های اساسی شده که ریشه‌ی مسیحیت را مورد هدف خود قرار داده‌اند. علامه طباطبایی نتیجه این سستی و بی‌پایگی سند را...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ علامه طباطبایی در جلد 3 تفسیر شریف المیزان، بحث مفصلی را برای معرفی اناجیل اربعه مسیحیت، آورده است. وی پس از معرفی اناجیل به بررسی سندی این کتاب‌ها پرداخته و بی‌اعتباری آن‌ها را به اثبات رسانده‌اند. این بی‌اعتباری و وهن سبب آغاز یک سری نظریه‌پردازی‌های اساسی شده که ریشه‌ی مسیحیت را مورد هدف خود قرار داده‌اند. علامه طباطبایی نتیجه این سستی و بی‌پایگی سند را چنین آورده است:
«و اين وهن و بى‏‌پايگى عجيب كه در آغاز اين قصه است باعث شده كه بعضى از دانشمندان حر و آزاده اروپا ادعا كنند كه عيسى بن مريم اصلاً يك شخص خيالى است، كه‏ دين تراشان به منظور تحريك مردم عليه حكومت‏‌ها و يا به نفع حکومت‌ها در ذهن مردم ترسيم كرده‏‌اند؛ و اتفاقاً اين معنا با يك موضوع خرافى كه شباهت كاملى در همه شئون با قصه عيسى داشته، تأیید شده و آن موضوع كرشنا بوده، كه بت‏‌پرستان قديم هند ادعا مى‌‏كرده‌‏اند پسر خدا بوده و از لاهوت خدا نازل‌شده و خود را محكوم بدار كرده و بدار آويخته شده تا فداى مردم و كفاره گناهان آن‌ها باشد و از وزر و عذاب گناهانشان رهايى بخشد. درست مانند حرف‌هایی كه مسيحيان درباره مسيح مى‏‌گويند.
و نيز باعث آن شد كه جمعى از دانشمندان انتقادگر، بگويند در تاريخ دو نفر بنام مسيح بوده‌‏اند: يكى مسيحى كه بدار آويخته نشده و ديگرى مسيحى كه بدار آويخته شد و بين اين دو مسيح بيش از پنج قرن فاصله است و تاريخ ميلادى كه مبدأ تاريخ امروز ما يعنى سال 1956 است، با ظهور هیچ‌یک از اين دو مسيح تطبيق نمى‌‏شود. چون مسيحى كه بدار آويخته نشده، دويست و پنجاه سال جلوتر از آن بوده و حدود شصت سال زندگى كرده است؛ و مسيح دوم كه بدار آويخته شده، بيش از دويست و نود سال بعد از این مبدأ تاريخى به ظهور رسيده و او سی‌وسه سال زندگى كرده است... خود مسيحيت اقرار دارد كه تاريخ میلادی با ميلاد مسيح انطباق ندارد؛ و اين خود يك سكته تاريخى است».[1]

پی‌نوشت:
[1]. تفسير الميزان، طباطبایی سید محمدحسین، ترجمه موسوى همدانى سيد محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم، 1374، ج‏3، ص: 491، 492

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.