محمد عرب: یهودیان و مسیحیان بدون پیش‌داوری به مطالعه قرآن بپردازند.

  • 1394/06/26 - 21:58
«محمد عرب» در نوجوانی به آمریکا می‌رود و با فرهنگ آنجا بزرگ می‌شود، از ایرانی بودن و آداب و رسوم آن تنها یک اسم و فامیل برای او باقی می‌ماند. هیچ چیز ممنوعی برای او وجود ندارد و کاملاً یک زندگی آمریکایی با همه استانداردهای غیر‌اخلاقی‌اش را اداره می‌کند. این همه داستان زندگی محمد در آمریکاست: هر روز کافه و باری جدید، لذتی جدید و گناهی جدید. ماجرا ادامه دارد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «محمد عرب» در نوجوانی به آمریکا می‌رود و با فرهنگ آنجا بزرگ می‌شود، از ایرانی بودن و آداب و رسوم آن تنها یک اسم و فامیل برای او باقی می‌ماند. هیچ چیز ممنوعی برای او وجود ندارد و کاملاً یک زندگی آمریکایی با همه استانداردهای غیر‌اخلاقی‌اش را اداره می‌کند. این همه داستان زندگی محمد در آمریکاست: هر روز کافه و باری جدید، لذتی جدید و گناهی جدید. ماجرا ادامه دارد. او می‌گوید که حتی دیگر لذت‌های لاس‌وگاس هم او را راضی نمی‌کرده و تصمیم می‌گیرد در کارناوال برزیل شرکت کند. به خانه می‌رود تا خداحافظی کند. خواهرش به‌رسم ایرانی‌ها قرآن را برمی‌دارد و محمد را از زیر آن رد می‌کند تا سفر معصیتش به‌سلامت بگذرد! معلوم نیست که چرا آن قرآن همراه محمد در سفر برزیل می‌شود، یک اتفاق و یا تقدیر الهی همه چیز را پیش می‌برد. محمد به هتل می‌رسد و تصمیم می‌گیرد چند خطی از کتاب را بخواند تا خوابش ببرد و بعد از آن راهی کارناوال شود. صفحه اول را می‌خواند و به صفحه دوم می‌رسد و چهارستون بدنش می‌لرزد، همه‌چیز عوض می‌شود. محمد راهی جنگل‌های آمازون می‌شود و لحظه‌ای کتاب را روی زمین نمی‌گذارد.
متن گفت‌وگو با محمد عرب را بخوانید:
ــ تسنیم: زندگی‌ای که قبل از مسلمان شدنتان در آمریکا داشتید چطور بود؟ زندگی شیرینی و رؤیایی بود؟
در آن زمان، چیزی شیرین‌تر از آن وجود نداشت! خیلی زود به تمکن مالی رسیدم و با شغلی که داشتم توانستم درآمد بسیار خوبی کسب کنم. این شرایط خوب اقتصادی باعث شد تا برای تفریح و لذت بردن از مادیات آزاد باشم و هر روز به‌دنبال لذتهای جدیدی بروم. دیگر لاس‌وگاس با تمام امکانات رفاهی‌اش برایم جاذبه‌ای نداشت. به کنسرت‌های خاص می‌رفتم و خودم را لایق بهترین‌ها می‌دانستم. در خانه‌ام انواع آلات موسیقی را داشتم و خودم جاز می‌زدم. دوستانم که می‌خواستند کنسرت برگزار کنند به خانه من می‌آمدند.
ــ تسنیم: آن‌موقع ‌احساس نمی‌کردید که سبک زندگی‌تان اشتباه است؟ یا مثلاً تصور نمی‌کردید که ممکن است کارهایتان غلط باشد؟
اصلاً، وقتی کاری می‌کردم که هم خودم خوشحال بودم و هم عده‌ای را خوشحال می‌کرد، برایم خیلی خوب و لذت‌بخش بود.
ــ تسنیم: بسیاری از مردم ماجرای زندگی شما را می‌دانند. کشمکش‌هایی در زندگی‌تان اتفاق افتاده که شبیه بعضی از فیلم‌های داستانی ایرانی، بدون ایجاد هیچ زمینه قبلی باعث شده تا متحول شوید! چیزی که باعث شده تمام لذت‌هایی را که برای رسیدن به آنها به برزیل سفر کرده بودید رها کنید. درواقع باور پذیری ماجراهایی که برای شما اتفاق افتاده، کمی سخت است. این تحول یک‌باره چگونه اتفاق افتاد؟ باور کردن این تحول دفعی و یک‌باره سخت است.
14 بودم که همراه خانواده‌ام از ایران به آمریکا مهاجرت کردیم. خانواده من مسلمان هستند و من هم مسلمان‌زاده به حساب می‌آیم اما به‌دلیل قرار گرفتن در فضای آزاد آمریکا، حدود 12 سال با فرهنگ غلطی زندگی کردم که هیچ حلال و حرامی در آن وجود نداشت و بهره بردن از لذتهای دنیایی امری ساده و طبیعی بود. این نوع سبک زندگی در آمریکا یک فرهنگ غالب بود و برای من که نوجوان بودم الگو گرفتن از این فرهنگ طبیعی به نظر می‌رسید. من هم بعد از مدتی و در حدود 26سالگی به اسلام برگشتم، اما افرادی هستند که در خانواده‌ای با دین دیگری یا حتی بی‌دین متولد شده‌اند، به همین دلیل هیچ مطلبی از حقایقی که در قرآن کریم وجود دارد، نمی‌دانند. افرادی را که به دین اسلام گرایش پیدا می‌کنند در دو دسته تقسیم بندی می‌کنم: دسته‌ای هستند که با منطق و دلیل و برهان به‌سراغ قرآن می‌آیند. مطالب علمی در زمینه پزشکی و علوم دیگر را در قرآن پیدا کرده و آن را با علوم روز دنیا تطبیق می‌دهند و نهایتاً به اعجاز قرآن پی می‌برند، مثلاً شکل گرفتن جنین در رحم مادر چند مرحله را طی می‌کند و در قرآن کریم هم به این موضوع اشاره شده است. مدتی قبل پزشکی را دیدم که وقتی این مراحل را در قرآن کریم مطالعه کرده، اسلام آورده است. او معتقد بود که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نمی‌توانست در هزار و چهارصد سال قبل این مطلب را بداند؛ پس این علم از جایی برای او مطرح شده که فراتر از ذهن انسان بوده است.
وظیفه همه است که درباره دینشان تحقیق کنند، خداوند این اسلام‌های موروثی را نمی‌پذیرد. دسته دوم افرادی هستند که از روی احساس به اسلام و فرهنگ و سبک زندگی اسلامی گرایش پیدا می‌کنند، نمی‌گویم که احساس این افراد اشتباه است، اما همیشه خطری آنها را تهدید می‌کند و آن خطر، این است که اگر برای احساس خود نسبت به حقانیت اسلام دلیل منطقی پیدا نکنند، امکان تغییر این احساس وجود دارد. در اسلام بر این موضوع تأکید شده که حتی اگر در خانواده مسلمان به دنیا آمدید و دین خانوادگی شما اسلام است، خداوند این اسلام را از شما قبول نمی‌کند و هر کسی باید خودش تحقیق کند و دلیل منطقی برای مسلمان شدن داشته باشد. این اشارات به‌طور واضح در قرآن کریم وجود دارد. من هم به‌عنوان کسی که برای مدت طولانی و حدود ده سال از این حقیقت دور ماندم و در زمان کارناوال برزیل بازنگری بر این موضوع داشتم، ناگهان دلیلی منطقی در قرآن کریم برای خودم پیدا کردم، یک ضرب المثل ایرانی می‌گوید: «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است».
ــ تسنیم: چه‌چیزی باعث شد که وقتی برای اولین بار قرآن را خواندید، این کار را با اشتیاق ادامه دهید؟
در لحظات اول که آیات قرآن را می‌خواندم چندان به مفاهیم توجه نداشتم، بیشتر به کلام و منطقی که ارائه می‌داد فکر می‌کردم. ارتباطی بین من و خالقم در یک لحظه از طریق قرآن برقرار شد. شاید اگر درباره لغات فکر می‌کردم به این نتیجه نمی‌رسیدم، چون گاهی توجه انسان به لغات باعث ایجاد سؤالاتی می‌شود و به این ترتیب از اصل دور می‌ماند. توصیه من این است که قرآن را با فکر باز بخوانیم. دانش آموزان در بعضی مدارس اروپایی فکرشان را ساعت‌ها آزاد می‌کنند تا در یک بارش فکری مطلق،‌ هرآنچه از ذهنشان می‌گذرد را روی کاغذ بنویسند، این یکی از ساعت‌های کلاسی آنهاست، پیشنهاد من هم این است، کسانی که می‌خواهند قرآن را درک کنند به‌خصوص اگر برای اولین بار قرآن می‌خوانند، بدون هیچ فکر و ذهنیت قبلی آن را مطالعه کنند، یعنی قرآن را باز کرده و شروع به خواندن کنند. این کار را حداقل یک یا دو بار انجام بدهند تا به‌مرور با مطالب، لحن و منطق قرآن آشنا شوند. این کار به من هم خیلی کمک کرد. من در جنگل‌های آمازون که قرآن می‌خواندم، بدون هیچ ذهنیتی آیات را مطالعه می‌کردم، یعنی به مطالب فکر می‌کردم اما به واژه‌ها و مفهوم کلمات توجه زیادی نداشتم و در بند معنی کلمه‌ها نبودم. به‌نظر من واجبات دینی مانند نماز و روزه پوسته سختی است که ما را در بر می‌گیرد، مانند موجودات دریایی که در پوسته سختی زندگی می‌کنند و حفاظی برای آنهاست تا از آسیب‌ها در امان بمانند. احکام دینی هم چنین حفاظی را برای ما ایجاد می‌کند، مثلاً حجابی که خانم‌ها و از جمله همسر من رعایت می‌کند، در عین اینکه بر آنها واجب است حریمی برای آنها ایجاد کرده و از آنها حفاظت می‌کند. اما اصل دین حجاب و نماز و روزه نیست، اینها واجباتی است که از ما حفاظت می‌کند تا اصل داستان جا بیفتد.
ــ تسنیم: پس به‌نظر شما اصل دین چیست؟
خداوند متعال در آیه ششم سوره کهف می‌فرماید: «ای پیغمبر! تو آن‌قدر نگران این مردم هستی که حاضری جان عزیزت را در این راه فدا کنی. اما تو فقط برای ابلاغ آمدی، من هدایت می‌کنم و تو به آنها که راه درست می‌روند بشارت بده و تشویقشان کن و کسانی را که کار اشتباه می‌کنند، بترسان و هشدار بده!» آنچه من از قرآن به‌عنوان مغز دین فهمیدم، اخلاق است و فکر می‌کنم احکام دینی تعیین شده تا ما را به‌سمت اخلاق هدایت کند. وقتی در آمریکا با دوست یهودی‌ام صحبت می‌کردم و او اشاراتی راجع به حضرت موسی (علیه‌السلام) داشت، من خیلی سریع می‌توانستم مطالبی را که از اینترنت درباره آن حضرت خوانده بود نقض کنم و دلیل بیاورم، به‌عنوان مثال او می‌گفت: "حضرت موسی (علیه‌السلام) فرد باهوشی بوده و از جزر و مد آب‌ها خبر داشت و در زمانی که آب پایین بوده قوم خود را از آن دریا رد کرد." خیلی ساده با استدلال‌ها و درک‌های قرآنی گفتم این دروغ است. یکی از محاسن قرآن این است که مطالب را به‌صورت داستانی بیان می‌کند، چون بهترین شیوه گفتن مطالب به دیگران، مطرح کردن آن در قالب داستان است. در چنین شرایطی قدرت خلاقیت شرایط را تجسم می‌کند و گاهی اوقات خود را جای آن فرد تجسم می‌کند. از طرف دیگر یکی از ویژگی‌های قرآن کریم، بلاغت آن است که هر کسی بخواند انگار برای او نازل شده در حالی که سطح تحصیلات و اطلاعات آدم‌ها بسیار متفاوت است.
وقتی این کتاب را مطالعه می‌کردم، گویی هزاران هزار رمان و داستان را در دل یکدیگر می‌خواندم و این خیلی برایم جذابیت داشت. برایم جالب بود که وقتی چند صفحه به عقب برمی‌گشتم، باز هم همان مطالب را می‌خواندم چون شیرین و تازه و خواندنی بود. هیچ‌وقت هم برایم کهنه نمی‌شود. شاید تا به حال بیشتر از بیست بار قرآن را خوانده‌ام اما همیشه تازگی دارد و هر بار مطلب جدیدی را یاد می‌گیرم.
ــ تسنیم: انگار افرادی که خودشان به حقانیت اسلام پی می‌برند و فطرت خود را می‌شناسند، بهتر و بیشتر از سایر افراد مراقب اعمال و دینشان هستند، درست است؟
ان‌شاءالله این طور باشد. جوان‌های ما چون در خانواده‌ای مسلمان و اهل دین به دنیا آمده‌اند، نگاهشان به دین، نگاهی درون‌دینی است. خوب است که جوان‌ها یک بار نگاه برون‌دینی به دین خود داشته باشند، انگار نه انگار که مسلمان و مسلمان‌زاده هستند و این مطالب را شنیده‌اند. بار دیگر با یک نگاه تازه، مانند کسی که هیچ مطلبی درباره این دین نمی‌داند، آن را نقد کنند. خداوند متعال فرموده که این کتاب را بدون هیچ نقصی بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نازل کرده است؛ در این مطالب دقت کنید. نگاه درون‌دینی گاهی عادت می‌شود، اما نگاه بیرون‌دینی عادت نیست و سؤالاتی مانند فکر کردن به فقرا، نماز خواندن، روزه گرفتن و محروم کردن خود از بعضی لذت‌ها موجب شناخت بیشتر دین می‌شود.

منبع: خبرگزاری تسنیم، ۱۷/شهریور/۱۳۹۴، شناسه خبر: ۸۵۱۸۴۴

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.