پیامبران ادیان دیگر از منظر اکنکار
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیامبر شبهآیین اکنکار بهرغم اینکه در بسیاری از مواقع ناچار میشود به حقّانیت بعضی از پیامبران الهی اذعان کند، در برهههای دیگری از آنها با عناوینی چون «استادان ادعایی»، «مدّعیان کاذب»، «اجبار کنندگان پیروان» و... یاد میکند.
در کتاب مقدس ادعایی اکنکار آمده است: «این پیامبران کاذب و استادان دروغین که ادّعای استادیِ حقّ را دارند و یا در هر مسلک دیگری بهعنوان استادان معنوی مشغول به تدریس هستند، همپیمانان کل نیرانجان میباشند. آنان فقط در مناطق روانی اقامت دارند و نمیتوانند روح را آزادی حقیقی ببخشند. [1] در گفتاری دیگر پال ادعا میکند که پیامبران، رهبران اجتماعی، قدّیسان و ناجیان بشر، ابزاری برای راهزنی نوع بشر هستند. [2]
همچنین کتاب مقدّس ادعایی، فقط پیامبران راستین را استادان اکنکار دانسته، میگوید: «هیچکس جز استادِ حقِّ در قید حیات که به جهانهای زیرین نزول کرده تا به روحها فرصت بازگشت به بهشت را ارزانی دارد، شایستگی ارائهٔ این فرصت را ندارد. دیگر مدعیان، پیامبران دروغیناند و اعتنایی به آنها نخواهد شد.» [3] در همین زمینه، کتاب مقدّس ادعایی به آسیبشناسی ادیان نیز پرداخته است. طبق این نظر، مشکل ادیان در این است که یک فرد به منزلهٔ جلوه و تجلّی کاملی از خدا به ظهور میرسد، شخصیت این فرد به جای خدا مورد نیایش قرار میگیرد. در این دیدگاه، این شخصیتها ساختهٔ بشرند و قدرت کل آنها را تأسیس میکند تا برای اذهان مردم خوراکی موقتی فراهم آورند. به نظر کتاب مقدس ادعایی اکنکار، این شیوهٔ کار همهٔ ادیان اصولی است. [4]
اما باز هم تناقضگوییهای پیامبر اکنکار ادامه دارد. وی در این کلمات به نفی همهٔ پیامبران ادیان پرداخته است. در جملهٔ پیشین وی فقط استادِ حق را پیامبر راستین شمرد و دیگر پیامبران را با مهر دروغین، نشاندار کرد. در جملهٔ اخیر نیز پیامبرپرستی و فریب ذهنی را شیوهٔ کار تمام ادیان اصولی برشمرد. برای ردّ این سخنان، هیچ دلیل و مدرکی نیاز نیست و فقط نگرشی کوتاه بر ادیان آسمانی آنها را نقض میکند، اما وی خود نیز به وجود این تناقض پرداخته است و در کتاب نینوای الهی مینویسد: «با مروری بر کتابهای مقدس ادیان جهان، ریسمانی زرّین از بشارتهای پیامبران و رسولان را مییابیم که هر یک نور رهنمای عصر خود بودهاند.»[5]
درجایی دیگر در تأیید پیامبران میخوانیم: «پیامبران بزرگ و آن چهرههای قدرتمند مانند راما، کریشنا، هرمس، موسی، اورفیوس، افلاطون و مسیح، چلاهایی بودند در مدارس مختلف سری چون اسن، که همه شاخههایی از نظام باستانی استادان اکنکار بودهاند. [6]
اشکال دیگری نیز به اکنکار وارد است که تفصیل آن در فصل ماهانتا بیان میشود. اما بهگونهای خلاصهوار باید گفت: اکنکار هرچه از شأن و منزلت پیامبران و رهبران دینی میکاهد بالاترینِ آنرا برای استادان حقِّ اکنکار در نظر میگیرد: «قدّیسان ادیان مختلف هرگز در ردیف مشابه ماهانتا قرار نگرفتهاند؛ بنابراین، هرگز نباید در مرتبتی معادل جایگاه ممتاز استادِ حقِّ در قید حیات قلمداد شوند. [7]
حتی در همین نکتهٔ کوتاه نیز تناقض آشکار است؛ چه اینکه در این جمله حقیقت و حقّانیت را فقط برای ماهانتا میداند؛ ولی در جمله بعدی حقیقت را اینگونه بیان میکند: «حقیقت نه امتیاز ویژهٔ هیچ موجودی است و نه نقطه دوام انحصاری هیچ مذهب خاصی. آری از نظر اکنکار، استادِ حقِّ در قید حیات فقط کسی است که میتواند دست به اعمال خارقالعاده و پیشگویانه بزند. باقی همه استادان کاذبند؛ همه پیامبران دروغیناند و در ایثار خود نیز خطا میکنند چون نه چیزی و نه راهی دارند که با آن ایثار کنند. هیچ کس جز استادِ حقِّ در قید حیات، مجرای الهی هدایای خدا نیست. [8]
نویسندهٔ کتاب مقدس ادعایی که خود متوجه این تناقضات بیشمار بوده است به گونهای متناقض به رفع این تناقضات پرداخته است. وی مینویسد: «در وادی مذهب، ماهانتا معمایی ضدّ و نقیض مینماید. او صاحب هیچ فرضیهای در الهیات نیست؛ هیچ نوعی از آن را هم آموزش نمیدهد درحالیکه بزرگترین رهبر مذهبی در عالم خاکی به شمار میرود. جهانبینی اک که نظام آموزشی اوست، مذهب نیست اما به کاملترین و روشنترین تجربیات مذهبی منجر میشود.»[9]
پینوشت:
[1]. شریعت کی سوگماد، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، بیجا، ج 2، ص 285.
[2]. دندان ببر، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، چ پنجم، تهران، نگارستان کتاب و زرین، ص 151.
[3]. شریعت کی سوگماد، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، بیجا، ج 1، ص 82-83.
[4]. همو، ص 164.
[5]. نی نوای الهی، توئیچل، ترجمه مهیار جلالیانی، تهران، امیر قلم، ص 75.
[6]. دفترچه معنوی، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، چ چهارم، تهران، نگارستان کتاب، ص 8.
[7]. شریعت کی سوگماد، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، بیجا، ج 1، ص 158.
[8]. همان، ص 214-215.
[9]. همان، ص 145.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: سودای دینداری، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 244.
افزودن نظر جدید