اعتبار حدیث غدیر در کتب بخاری و مسلم
یکی از شبهاتی که سرکرده وهابیت ابنتیمیه حرانی در مبحث غدیر به شیعه وارد میکنند این شبهه میباشد که حدیث غدیر را فقط مسلم نقل کرده و در کتاب بخاری اثری از آن نیست و این دلیلی است بر عدم اعتبار آن.[1]
پاسخ:
الف) اگر بنا باشد شبههکننده، اعتبار روایات را به این بهانه که در کتاب بخاری یا مسلم و یا حتی در صحاح ستّه اهلسنت نیامده از درجه اعتبار ساقط نماید باید هزاران روایت و بخش عمدهای از فقه، تفسیر، تاریخ، احکام و... خود را به دست فراموشی سپرده و مهر بطلان بر آنها زند؛ به عنوان نمونه خود بخاری در کتاب خود نهایتاً 7000 حدیث آورده در حالی که مدّعی است 300 هزار حدیث حفظ بوده که 100 هزار حدیث آن صحیح بوده، آیا شبههکنندگان حاضرند تبعات سخن خود را بپذیرند؟ ابن الصلاح یکی از علمای اهلسنت و مورد قبول وهابیت گوید: «محمد بن اسماعیل بخاری گفته: من 100000 (صد هزار) حدیث صحیح و 200000 (دویست هزار) حدیث غیر صحیح از حفظ داشتهام، در حالی که او در کتاب موسوم به «الجامع الصحیح المختصر» (همان کتاب مشهور به صحیح بخاری) بیش از 7275 حدیث با احادیث مکرّر، نقل نکرده و بنا بر نظر برخی با حذف احادیث تکراری 4000 حدیث است.»[2] آیا میتوان گفت فقط حدود 7000 روایت کتاب موسوم به صحیح بخاری، صحیح و دهها هزار روایت دیگر که وی از حفظ داشته و در کتاب خود نیاورده، باطل است؟
ب) اعتبار و عدم اعتبار حدیث، به صحّت یا عدم صحّت سند آن است نه به آمدن یا نیامدن آن در کتابی خاص؛ به همینرو، نقل نکردن روایتی از سوی بخاری دلیل بر ضعف روایت نیست، زیرا بسیاری از علمای اهلسنت گفتهاند: احادیث صحیح، منحصر در روایات بخاری و مسلم نیست؛ بلکه به اعتراف خود بخاری و مسلم، چه بسیار روایات صحیحی که از قلم افتاده، ولی در دیگر آثار حدیثی مکتوب و محفوظ مانده باشد؛ نووی در این باره مینویسد: «بخاری و مسلم التزام ندادهاند که تمام احادیث صحیحالسند را نقل کنند و خود نیز به این مطلب تصریح کردهاند، بلکه قصد آنان این بوده که مقداری از احادیث صحیحالسند را جمع آوری کنند.»[3] چه بسیار احادیثی که بخاری در کتابهای دیگر خود به آن احتجاج کرده، در حالی که در کتاب موسوم به «صحیح» خود نیاورده؛ چنان که ابن الصلاح یکی از علمای اهلسنت و مورد قبول وهابیت گوید: «بخاری و مسلم همه احادیث صحیحالسند را در کتاب «صحیح» خود نیاورده و چنین التزامی هم ندادهاند؛ بلکه از بخاری نقل شده: من بخشی از احادیث صحیحالسند را در کتاب خود آورده و بسیاری از احادیث صحیحالسند را به جهت طولانی شدن کتاب رها نمودهام؛ چنان که مسلم نیشابوری نیز گفته: من همه احادیث صحیحالسند را در این کتاب نیاوردهام، بلکه تنها روایاتی را آوردهام که مورد اجماع است... .»[4]
ابنتیمیه حرّانی در ادامه شبههی خود میگوید: «حدیث غدیری که در کتاب مسلم آمده اگر هم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده باشد، در آن چیزی جز سفارش به پیروی از کتاب خدا دیده نمیشود که پیشتر از آن نیز در حجة الوداع به آن سفارش فرموده بود و اما درباره امامت اهلبیت (علیهم السّلام) و پیروی از آنها در این حدیث چیزی دیده نمیشود، بلکه فقط به ادای حقوق آنان و دوری از ظلم و ستم به آنان تاکید شده که قبلاً نیز در سخنان آن حضرت بوده، بنابراین نه سخنی از علی (علیه السّلام) به میان آمده و نه از امامت او و اهلبیت (علیهم السّلام). [5] در پاسخ میگوییم: توجه به واژههای به کار رفته در حدیث مسلم و آشنایی با مفاهیم آن نزدیکترین راه برای پیبردن به مقصود شارع مقدّس و گوینده حدیث غدیر است. تعابیری همچون: اخذ، تمسّک، متابعه، و اعتصام هر یک به تنهایی صراحت در واجبالاطاعه بودن ثقلین (قرآن و اهلبیت (علیهم السّلام) دارد؛ زیرا این الفاظ دلالت بر وجوب پیروی بدون قید و شرط دارد؛ بنابراین مفاد حدیث ثقلین که در کتاب مسلم نیز روایت شده و بخشی از آن اشاره به واقعه و حدیث غدیر دارد، امامت و خلافت آن حضرات را رهنمون میگردد. بنابراین، حدیث غدیر بدون تردید بر امامت و خلافت اهلبیت (علیهم السّلام) دلالت داشته و این نتیجه به دست میآید که امیرمؤمنان (علیه السّلام) و اهلبیت (علیهم السّلام) جانشینان بر حق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشند. مهمتر آن که علاوه بر استفاده از عبارتی که بالاتر اشاره شد در برخی موارد و در برخی نقلها واژهی «خلیفتین» به جای «ثقلین» آمده که این لفظ نیز صراحت در مرجعیت دینی و سیاسی اهلبیت (علیهم السّلام) دارد. [6]
پینوشت:
[1]. منهاج السنة النبویة، ابنتیمیه، مؤسسه قرطبة، مصر، ج 7، ص 318.
[2]. علوم الحدیث، شهرزوری، دار الفکر المعاصر، بیروت، ج 1، ص 20.
[3]. صحیح مسلم به شرح النوووی، نووی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 1، ص 24.
[4]. علوم الحدیث، شهرزوری، دار الفکر المعاصر، بیروت، ج 1، ص 19.
[5]. منهاج السنة النبویة، ابنتیمیه، مؤسسه قرطبة، مصر، ج 7، ص 318.
[6]. مسند أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل شیبانی، مؤسسه قرطبة، مصر، ج 5، ص 181.
افزودن نظر جدید