بررسی مفهوم کمال، در عرفان اسلامی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کمال در عرفان اسلامی، پاک بودن از صفات و آثار ماده است و عارفان، دو نوع کمال را برای انسان بيان کردهاند:
الف. کمال ذاتی، که بهطور تکوينی، خداوند به انسان عطا ميکند.
ب. کمال اکتسابی، که در سايه تلاش و تصفيه درون، به دست میآيد.[1]
هدف غايی انسان، رسيدن به سعادت، کمال و خوشبختی است و کمال، جز برآورده شدن نيازهای حقيقی و به فعليت رسيدن قوا و استعدادهای واقعی او چيز ديگری نيست. از سوی ديگر کمال حقيقی انسان، نتيجه سير آگاهانه و اختياری اوست؛ يعنی آنچه او را برای برخورداری از ارزشهای انسانی، شايسته میکند، نتيجه سير و حرکت اختياری و آزادانه اوست و قطعاً جنبه جبری و ناآگاهانه ندارد.
سيد حيدر آملی، که از عرفای بنام اماميه و از معتقدان به ولايت اهلبيت عصمت و طهارت (عليهمالسلام) است، میگويد: به کسی که در علم شريعت، سرآمد بوده و در علم طريقت، دارای کار آيی لازم و در علم حقيقت، صاحب بَصَر باشد، (شيخ) میگويند. بنابراين، شيخ، انسان کاملی است که اين ويژگیهای يادشده را دارا باشد.[2]
دراينباره علامه جعفری (رحمة الله علیه)، معتقد است که انسان، موجودی است که عامل ارزشمندی (کمال) او، در خودآگاهی، انتخاب آگاهانه و وجدان متفکر انسانی اوست: «انسان، تا مفاهيم عاليه انسانی را در درون خود، باوجدانش، نياميزد، مانند آيينه است که گُل را نشان میدهد ولی با گُل نمیآميزد، ستاره را نشان میدهد ولی ستاره نيست».[3]
همچنين علامه طباطبايی در ذيل آيه 82 سوره ص (صاد)، بحث کمال و فساد انسان را بهصورت روشن، بيان نموده، و کمال انسان را در ايمان به عقايد حق و عمل صالح دانسته و مینويسد: «بیترديد، انسان هم مانند ساير موجودات، کمالی دارد و کمال انسان، عبارت است از اينکه در دو طرف علم، و عمل از مرحله قوه و استعداد، درآمده به مرحله فعليت برسد؛ يعنی به عقايد حق، معتقد شده، اعمال صالح انجام دهد و اگر فطرت خود او سالم مانده باشد، اين عقايد حق و اعمال صالح را تشخيص میدهد، و آن را ايمان بهحق و عملهایی که انسان را در زمين، صالح میسازد، ميداند.
پس تنها کسانی که ايمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند (اهل تقوا)، انسانهای کامل هستند، و اما مفسدان در زمين، يعنی آنهایی که عقايد فاسد و اعمال فاسد دارند و نام آنها (فُجّار) است، افرادی هستند که درواقع، در انسانيتشان، نقص دارند، و مقتضای آن کمال و اين نقص، اين است که در مقابل کمال، حياتی سعيد و عيشی طيب باشد و درازای آن نقص، حياتی شقی، و عيشی نکبتبار باشد.[4]
اما بر اساس آموزههای قرآنی، مقصد نهايی حيات انسان، مقام و مرتبتی است که از آن، به «قرب الی الله» تعبير میشود؛ يعنی انسان، در نقطه نهايی سير کمالی خويش، به جايگاهی میرسد که آنجا، جوار رحمت حقتعالی است. (قرب الهي) نهايت کمالی است که انسان، پيدا خواهد کرد و فراتر از قرب به خدا، برای انسان، کمالی، تصور نمیشود؛ ولی خود (قرب الی الله) نيز مراتبی دارد و برای نهايت آن نمیتوان حدی را فرض کرد. بر همين اساس است که میگويند: تکامل انسان، تا بینهايت ادامه دارد و در عرصه کمال، (ايستگاه و توقفی) برای انسان، تصور نمیشود. خداوند متعال، در قرآن کريم درباره سرنوشت نهايی رهيافتگان به قرب الهی میفرمايد: «انَّ المتَّقينَ فی جَنَّاتٍ ونَهَر؛ٍ يقيناً پرهيزکاران، در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند. فی مَقعَدِ صدقٍ عندَ مَلِيک مُّقتدر [قمر/54-55]؛ در جايگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر هستند.»
پینوشت:
[1]. شجاری، مرتضی، انسانشناسی در عرفان و حکمت متعاليه، چاپ اول، تبريز، دانشگاه تبريز، 1388، صص311-312.
[2]. سيد حيدر آملی، جامع الاسرار و منبع الانوار، چاپ اول، تهران، نشر وزارت آموزشوپرورش، ص171.
[3]. جعفری، محمدتقي، وجدان، موسسه مطبوعاتی اسلامي، ص171.
[4]. تفسير الميزان، علامه طباطبايی، ج 17، صص 196-197.
برگرفته از کتاب سايبان خودساخته عرفان مدرن، محمد اسماعيل عبداللهی.
افزودن نظر جدید