بیابس از مقدسات اهل حق
پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ اهل حق پنج چیز را در عرض هم مقدس میشمارند: بیا بس، کلام سرانجام، جم و جمخانه، دعا خواندهشده در جمخانه، شرط و اقرار. در این نوشتار سعی داریم معنای «بیا بس» را شرح دهیم و انواع بیا بس را نامبرده و دو نوع از آن را که بیشتر مورداشاره اهل حق است را توضیح بیشتری بدهیم.
بیا بس چیست؟
"بیا بس" لغت فارسی است مرکب از دو کلمه "بیا" و "بس". "بیا" یعنی درب خانه، درب سرا، "بس" یعنی بسیار، کافی، قطع، فقط، حسب؛ که ماحصل وجه تسمیه ترکیبی "بیابس" بهتناسب موضوع در آنجا با در نظر گرفتن مجموع معانی مختلفه آنها میتوان این جمله زا از آن ترکیب و استخراج نمود: «باب خانه حقیقت در سرای آخرت که پر از اسرار حقایق کثیر الفایده و کفایت کننده قطعی است، فقط حسبالامر الهی مفتوح میگردد.» ولی بهاصطلاح اهل حق "قرارداد منعقده کافی و قطعی" میباشد، بهعبارتدیگر "قانون اساسی مذهبی" که معنا با وجه ترکیبی فوقالذکر منافاتی ندارد. [1]
از ازل تا زمان سلطان اسحاق هفت بیا بس انجامشده است که بیا بس هفتم ابدی است. «بیا بس»های انجامشده به ترتیب موارد زیر هستند:
1. عالم ذر که آن را "بیا بس خاوندگاری" میگویند؛ یعنی بیا بس خداوندگاری.
2 و 3. دوران جان و بیجان
4. بَدو پیدایش بشر
خاتمه نبوت به خاتمالنبیینصلی الله علیه و آله) و طلیعه ولایت از علي (علیه السلام)
6. ساج ناری
7. پردی وری، که این بیا بس مرتبه هفتم و ابدی است. [2]
در افواه اهل حق بیشتر از بیا بس "ساج ناری" و "بیابس پردیوری" سخن می گویند. "ساج نار" لغت فارسی است که معانی مختلفی دارد. از آن جمله "تابه" که قطعه آهنی پهن و دایره شکل است که روی اجاق گذاشته، نان تنک با او میپزند. "نار" به عربی آتش را گویند. پس معنی تحتاللفظی "ساج نار" یعنی "تابه نان پزی روی آتش" است. ولی بهاصطلاح اهل حق چشمه خورشید را گویند. زیرا آن عالم معنوی یا محل خلوت بیا بس ساج ناری از لحاظ محیط نور و حرارت تشبیه به چشمه خورشید شده است و به تعبیر دیگر تشبیه یه ساج نان پزی روی آتش است که خمیر اسرار نبوت را با قوام یافتن در ظرف ولایت روی ساج وحدت توسط آتش معرفت به نان رحمت تبدیل و به فیض یافتگان حق و حقیقت تحویل شده است. [3]
"بیا بس ساج ناری" یعنی عهد و پیمانی که در محضر خورشید بسته شده،[4] داستان از این قرار است که وقتی خداوند هفت تن را آفرید، آنان از خداوند تقاضا کردند آسمان و زمین، ماه و خورشید، فرشته و ملائکه، آدم و جن و شیاطین را خلق کند. خدا نیز با این شرط به آنان جواب مثبت میدهد که تناسخ را بپذیرند و با شکل و جسدهای مختلف به دنیا برگردند و هفت تن نیز میپذیرند.
زمانی چو بگذشت زان روزگار
همان هفت تن بود طالب به یار
پس از آنکه خداوند با هفت تن
بفرمود ای عندلیبان من
بیایید کنید عهد با من کنون
به قامت بپوشید چند جام و دون
بنوشید بر کام زهر زمان
بگردید در دهر در هر مکان
گهی با گدایان گهی با شهان
بباشید در دون گردش کنان
ز پس هفتنان عرض کردی به شاه
ایا پادشاه بلند جایگاه
هر آنچه شده جاری از امر تو
قبول است هم مهر و هم قهر تو
اگر میل داری به این بندگان
بنا کن ز سر چتر هفت آسمان
مه و خور کند جلوه در آسمان
بتابد رخشان به روی جهان
کواکب، بروجات چرخ فلک
سماوات با حور و خیل ملک
ز قدرت بنا کن همه در زمان
ز جن و ز انس و ز اهریمنان [5]
برخی معتقدند که پیمان در حضور خورشید اشاره به این باشد که می گویند اهل حق معتقدند حضرت علی وفات نکرده، بلکه به خورشید پیوسته است زیرا در اصل نیز خورشید بوده است. [6] از طرفی بنا بر منابع اهل حق این بیا و بس موقعی انجامگرفته که هنوز خورشید و ماه و ستارگان آفریده نشده بودند تا در محضر خورشید قراری صورت پذیرد و این مساله تناقض در بیا بس ساج ناری است. یعنی چطور ممکن است پیمانی در محضر خورشید بستهشده باشد و حال آنکه هنوز خورشید خلق نشده باشد؟
"بیا بس پردی وری"
مسلک اهل حق در زمان سلطان اسحاق رواج یافت و رسمیت پیدا کرد. به اعتقاد اهل حق خصوصاً مکتبیها اسرار حقیقت و سر سینه امامت که همان اسرار حق بود، بهصورت قانون و ارکان اهل حق و به نام حق و حقیقت به یاران وی ابلاغ شد. روی همین اصل سلطان اسحاق مؤسس اهل حق محسوب میشود. وی ارکان مزبور را به زبان کردی اورامانی به نام "بیا بس پردیوری" منعقد کرد. به عقیده ایشان "بیا بس پردیوری" تجدید "بیا بس ساج ناری" است.
"پردی ور" مخفف "پرد ای ور" است. "پرد" به کسر پ، به زبان کردی یعنی "پل"، "ای ور" یعنی "این طرف". نظر به اینکه مکانی که بیا بس در آنجا انجام شده است، کنار رودخانه سیروان مقابل پل منحصربهفرد عبور و مرور آن ناحیه از رودخانه مزبور در آن عصر بوده است، ازآنرو آن بیا بس را "بیا بس پردیوری" یعنی "بیا بس این طرف پل" معروف شده است.
این بیا بس بهطوری که خود سلطان صریحاً گفته برای جماعت اهل حق مویدا تغییر و تبدیل و تفسیر و تأویل ناپذیر است. هر کس از ارکان آن تجاوز نماید، اهل حق خوانده نمیشود. به دلیل کلام سرانجام که میگوید:
«اگر بیوبیون هزار خدایی
هر خدایی چنی به یون هزار
بارگایی او ناچه موچه گر کمه
چه پردیور نیایی.»[7] یعنی: «اگر بی شمار خدا صاحب کار بیاید و هر صاحب کاری با بی شمار تشکیلات، آن شرط و اقرار و بیا بس میخواهم که در پردیور گذاشته شده است. همچنین میگوید: «ششم تمام بو هفت نلو و سر» یعنی ششم تمام شود هفتم به پایان نرسد.
مقصود از لفظ شش و هفت، بیا بسهایی است که از مبدأ الست بربکم تا زمان سلطان اسحاق به عمل آمده است. [8]
تناقضات پیمان بیا بس
اول: در ساج ناری است که اهل حق اذعان میدارند که این پیمان در محضر خورشید بوده و حال آنکه هنوز خورشیدی آفریده نشده است.
دوم: جایگاه بقیه بیا بسهاست که معمولاً در اهل حق امرزوه زیاد به آنها توجهی نمیشود و مهمترین آنها بیا بس ساجناری و پردیوری است.
سوم: مراحل بیا بس های پنجم و ششم است که از نظر تقدم و تأخر رتبی باهم سازگار نیستند.
پینوشت:
[1]. نورعلی الهی، برهان الحق، جیحون، 1373، چاپ هشتم، ص 18
[2]. همان، صص 43-45
[3]. همان، ص 18 و 19
[4]. همان، ص 33
[5]. نعمتالله جیحون آبادی، شاهنامه حقیقت، صص 47-43
[6]. دبستان المذاهب، محسن فانی، با پژوهشی از علی اصغر مصطفوی، تهران، 1361، ص 240
[7]. نورعلی الهی، برهان الحق، جیحون، 1373، چاپ هشتم، ص 44
[8]. همان، صص 43-45
افزودن نظر جدید