موضع عالمان دینی در تغییر پوشش زنان و کشف حجاب در ایران
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ زمینههای تغییر پوشش زنان در ایران را میبایستی در تجددگرایی و گرایش دختران و بانوان ایرانی به زنان و دختران غربی، گسترش سازمانهای آموزشی در ایران به شیوههای غربی و تغییر لباس مردان جستجو کرد که توسط کنگره زنان شرقی، تشکّل بانوان ایرانی و نیز سازمانها و کلوپهای متعدد زنان و اجرای مراسمهای ویژه هموار شد. زمزمههای اولیۀ تغییر پوشش زنان در سال 1307 ش، صورت گرفت که خانوادۀ رضا شاه در روز اول فروردین، بدون پوشش وارد شهر قم و بارگاه حضرت معصومه شدند و با پیام قاطعانه آیتالله شیخمحمدتقی بافقی مواجه شدند که اعلام میداشت: «اگر شما غیر مسلمانید، در این مکان چه میکنید؟ و اگر مسلمان هستید، پس چرا کشف حجاب کردهاید؟» (مکی، همان: 286)
متعاقب این اقدام، ارتشیان به همراهی رضا شاه وارد شهر قم شدند و در شهر، حکومت نظامی برقرار شد و حاجشیخ محمدتقی بافقی به تهران منتقل و پس از شش ماه زندان، تا پایان عمر در شهر ری تحت نظارت مأموران دولتی قرار گرفت. مرحله نهایی تغییر پوشش زنان در ایران، پس از سفر شاه ایران به ترکیه در سال 1313 شمسی صورت گرفت و در واقع نقطه عطفی در تاریخ تغییر پوشش زنان شد. وی پس از بازگشت از سفر، تصمیم قاطع خود مبنی بر رفع حجاب از زنان که در دیدگاه وی به عنوان یک مانع مهم در جهت پیشرفت جامعۀ ایرانی تلقی میشد را عملی کرد.(هدایت، همان: 404)
مدتها قبل از اعلان رسمی تغییر پوشش زنان توسط دولت مطلقه شبهمدرن، علیاصغر حکمت از طرف شاه مأمور به ارسال بخشنامهای در تاریخ بیست و پنجم آذر 1304 شمسی، به رؤسای معارف استانها شد که راه را برای کشف همگانی حجاب هموار میساخت. مطابق دستورالعمل وزیر معارف، گروههای سنی، تفکیک و برای هر گروه برنامه خاصی طراحی گردیده بود که عبارت بودند از:
1. تشکیل مدارس ابتدایی مختلط و استفاده از آموزگاران زن.
2. استفاده از لباس متحدالشکل در مورد دختران دبستان و دبیرستان در مدرسه، منزل و خیابان.
3. تشکیل مجالس و کنفرانسها در مدارس دخترانه و دعوت مادران و پدران آنها برای معمول شدن معاشرت زنان و مردان مسن.
سفارشات مذکور در نهایت به بهانه ملبس شدن دختران به لباس ساده، همراه با پاکدامنی و شرافت و عفاف توجیه و حتی با چاشنی شریعت مقدس اسلام همراه شد.(صلاح، کشف حجاب زمینهها، پیامدها و واکنشها: 131 ـ 133)
با آغاز سال 1314، تبلیغات گسترده در مورد تغییر پوشش زنان با تشکیل کلوپ ایران، کانون بانوان و نیز کشف حجاب توسط دختران شاه و زنان مقامات رسمی و اداری تشدید شد، (صدر، خاطرات صدر الاشراف: 302) و شخص رضا شاه نیز نخستین حامی این سیاست بود. در ارتباط با رفع پوشش از زنان، سه موضع و رویکرد از عالمان دینی در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرد: سیاست و موضع تقیه و انزواگرایانه، سیاست و موضع مبارزهگرایانه و سیاست و موضع حمایتگرایانه. عدهای از عالمان دینی در تهران، قم و نجف محکوم به عدم مخالفت علنی و در نهایت محکوم به سکوت میشوند و جمعی نیز همچون مراجع دینی مشهور، حضرات آیات آقایان: آقازاده کفایی، حاجآقا حسین قمی، سید یونس اردبیلی، سید علیاکبر خویی، سیدعبدالله شیرازی در جبهه مبارزهگرایانه قرار گرفته و در نهایت عده ناچیزی از وعاظ و روحانیان بیتقوا در جبهه حمایتی قرار میگیرند.
زمینههای درگیری روحانیون با سیاست تغییر پوشش زنان، همزمان با شروع آن در جشنی در مدرسه شاپور شیراز در فروردین سال 1314، با حضور وزیر معارف علنی شد. متعاقب تصمیم جدی دولت برای تغییر پوشش زنان، با توصیه عدهای از روحانیان سرشناس قم از جمله حاج میرزا مهدی بروجردی، مدیر اجرایی حوزه علمیه قم، آیتالله حایری در تاریخ یازدهم تیر ماه 1314، تلگرافی مبنی بر نگرانی از روند کشف حجاب به شاه صادر کرد (شریف رازی، همان: 56) و فردای همان روز، پاسخ توسط فروغی رئیس الوزرا صادر و متعاقب آن نیز رضا شاه بیمحابا رهسپار قم و بدون تعارفات و تشریفات معمول به منزل آیتالله حایری رفته و بدون هیچگونه احوالپرسی خطاب به ایشان گفت: «رفتارتان را عوض کنید وگرنه حوزه قم را با خاک یکسان میکنم. کشور مجاور ما ترکیه، کشف حجاب کرده و به اروپا ملحق شده است، ما نیز این کار را باید بکنیم و این تصمیم هرگز لغو نمیشود.»(نیکو برش، بررسی عملکرد سیاسی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی: 331)
شاه بلافاصله پس از گفتن این سخنان، غضبناک و به سرعت از منزل آقای حایری خارج و دستور بازداشت و تبعید تعدادی از روحانیان مخالف را صادر کرد که عبارت بودند از: آقا شیخحسین قمی، حاجشیخ علیاصغر سلامت، شیخمهدی مازندرانی و حاجمیرزا خلیل کمرهای. (شکوری، مرجع دوراندیش و صبور: آیتالله حایری، مؤسس حوزه علمیه قم: 161) با فشارهای روزافزون شخص رضا شاه بر حوزۀ علمیۀ نوپای قم و در رأس آن آیتالله حایری و ترس از ویرانی حوزه و روحانیت، آیتالله حایری محکوم به عدم مخالفت علنی و سکوت شد (طبسی، مجله حوزه: 64 و65)؛ زیرا آیتالله مؤسس مصلحت بقای حوزۀ علمیه نوپا را برای آینده سیاسی و فرهنگی ایران، بسیار مهم ارزیابی میکرد؛ همچنان که بعدها سیاست بقای حوزۀ علمیه قم تأثیر واقعی خود را به مرور زمان در ساحتهای مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در ایران و در زمان پهلوی دوم با شاگرد برجسته ایشان، حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) نمایان ساخت و به یقین، رفتار و اندیشۀ سیاسی بزرگمرد دوران، معمار کبیر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، ریشه در سیاست بقای حوزۀ علمیه قم دارد.
آیتالله حایری، اندکی پس از یکسال از عملی شدن کشف حجاب، در دهم بهمن سال 1315، رحلت کرد و آیتالله حجت و آیتالله صدر دنبالهرو رفتار سیاسی آیتالله حایری شدند و با زحمت هرچه بیشتر توانستند حوزه علمیه قم را ما بین سالهای 1315 ـ 1320 از رفتارهای خشونتآمیز دولت مطلقه مصون نگه دارند. آیتالله حجت طی تلگرافی به آیتالله بهبهانی در تهران، از ایشان درخواست کرد به اولیای امور تذکر دهد: «در بلاد اسلامی امری که مخالفت آن از جهاتی با شریعت مقدسه محرز است اجرای آن غیرممکن است و تولید مفاسد خواهد کرد.»(روزنامه اطلاعات: 7) همچنانکه از متن تلگراف پیداست، رفتار فرهنگی دولت مطلقه، مورد رضایت و موافقت حضرت آیتالله حجت تبریزی نبوده، اما به سبب صیانت از حوزه علمیه قم و حساسیت رضا شاه و ترس از بین بردن حوزۀ علمیه، خواسته آیتالله حجت، از طریق آیتالله بهبهانی پیگیری شده است. رفتار سیاسی عالمان تهران همچون آیتالله بهبهانی و امام جمعه با دولت مطلقه رضا شاه مبتنی بر تقیه بوده و بیشتر به عنوان میانجی ظاهر شدهاند. البته، گزارشی مبنی بر شرکت عالمان مقیم تهران حتی با وجود اجبار شرکتدادن زنان در مجالس بدون حجاب، نرسیده است و در گزارشی از حاجسیدمحمد امامجمعه آمده است: «اگر کشته شوم، عیالم را بیحجاب در مجلس جشن بیحجابی نمیآورم.»(شریف رازی، همان: 85) پرآوازهترین عالمان دینی مخالف با تغییر پوشش زنان ایرانی در برابر دولت مطلقه، روحانیان برجسته مشهد از جمله حضرات آیات: حاجآقا حسین قمی، سید یونس اردبیلی، آقازاده فرزند آیتالله خراسانی، آشتیانی و سیدعبدالله شیرازی بودهاند.
پس از اجرای مراسم جشن شیراز، مراسم جشن دیگری در مدرسۀ فردوسی مشهد برگزار شد که شخص رضا شاه پهلوی، توسط دختران بدون پوشش مورد استقبال قرار گرفت و همین جشن، اعتراض عالمان دینی این شهر را فراهم ساخت. پس از جشن مشهد، جشن مشابهی در تهران برگزار و علیاصغر حکمت در آنجا اعلام کرد که جشنهای شیراز و مشهد نیز بنا بر رأی شاه صورت گرفته است. به دنبال انتشار خبر مذکور و نیز دستورالعمل مبتنی بر استعمال کلاه بینالمللی تماملبهدار، مردم مشهد با حضور در منزل عالمان دینی شهر، انزجارشان را اعلام داشتند. با وجود مخالفت آقازاده و آشتیانی، آیتالله حاج آقا حسین قمی جهت مذاکره با رضا شاه در تاریخ هشتم تیر ماه 1314، تصمیم به عزیمت به تهران گرفت، اما پس از رسیدن به تهران در شهر ری در اقامتگاه خود محصور و زندانی شد. از آیتالله بروجردی نیز نقل شده اگر آقای قمی با من مشورت میکرد، میگفتم: «این کار را نکن، اینگونه نباید با دولت مقابله شود.» (سجادی، عبایی، ابراهیمی، معادیخواه، جعفری گیلانی و مروارید، مجله یاد : 36) به نظر میرسد عدم شناخت کافی از قدرت مطلقه و ضعف در ارزیابی و چگونگی مقابله با دولت از عوامل عدم موفقیت حاج آقا حسین قمی بوده است. به دنبال زندانی شدن حاج آقا حسین قمی در تهران و انتشار خبر آن در مشهد، عالمان این شهر تصمیم گرفتند مردم را از سیاستهای دولت مطلقه آگاه سازند. صحنه اعتراضات و سخنرانیها از بیوتات علما به صحن گوهرشاد، بارگاه ملکوتی امام رضا (علیه السلام) کشیده و دامنۀ اعتراضات در طول سه روز با برخوردهای خونین در مسجد گوهرشاد درهم شکسته و عالمان پر نفوذ همچون آقازاده، سیدعبدالله شیرازی، سید علی اکبر خویی، سید یونس اردبیلی، شیخهاشم قزوینی و تنی چند از علما و وعاظ که عددشان به سی نفر میرسید، دستگیر، تبعید و زندانی شدند و عدۀ زیادی از تودههای اجتماعی به خاک و خون کشیده شده و شیخبهلول واعظ سامانپرداز پرشور گردهمایی اعتراضآمیز مسجد گوهرشاد، به افغانستان متواری و در نتیجه با پیگری دولت ایران در آنجا دستگیر و سالیان سال در آنجا زندانی شد. (ادیب هروی، حدیقة الرضویه(تاریخ مشهد): 294) اما رضا شاه به سبب نفوذ و مقام روحانی آیتالله آشتیانی از دستگیری و زندانیکردن وی صرف نظر کرد، اما پس از مدتی در شهر ری تحت نظارت و در خرداد ماه 1320، رهسپار قم و همچنان تحت مراقبت دولت مطلقه پهلوی قرار گرفت. (مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایرانی: 35)
حادثۀ گوهرشاد نشان داد، دولت مطلقه شبهمدرن که با بوروکراسی و ارتش نضج یافته، سیاستهای تجددمحورانه را با تهور هرچه تمامتر در پیش گرفته و حتی برای رسیدن به اهداف خود، آمادگی گذر و ویرانی اماکن مقدسه و متبرکه مثل بارگاه ملکوتی حضرت ثامنالحجج (علیه السلام) را نیز دارد. مهمترین پیامد مسجد گوهرشاد، سرکوبی تودههای اجتماعی در مشهد مقدس، تشدید روند کشف حجاب و غربیسازی ایران بوده است. پس از حادثه مشهد، وزیر معارف، روز هفدهم دی ماه 1314 که مقارن با مراسم جشن فارغالتحصیلی دختران دانشسرای مقدماتی بود را به عنوان روز رسمی تغییر پوشش بانوان و کشف حجاب به شاه پیشنهاد و مورد حمایت و تأیید شاه قرار گرفت. بعد از اعلام رسمی رفع حجاب و پوشش زنان، اقدامات سازمانیافتهای برای همگانی کردن آن از طرف دولت پیگیری شد. وزارت داخله، دستورالعملها و بخشنامههای لازم را به والیان و حاکمان ولایات ایران ابلاغ کرد و بدین صورت، تغییر پوشش زنان با بوروکراسی دولتی هموار و با کمک نیروهای نظامی و دربار، عملی شد. (صلاح، همان: 142 ـ 153)
عده اندکی از روحانینمایان و وعاظ بیتقوا در شهرهای مختلف ایران، موافقت خود مبنی بر کشف حجاب توسط دولت مطلقه را اعلام و در مواردی نسبت به تغییر پوشش زنان و دختران خود اقدام کردند. با بررسی اسناد کشف حجاب، پیمیبریم که اکثر روحانیان موافق با این پدیده را برخی وعاظ شهرها و نیز دانشآموختههای مؤسسۀ وعظ و خطابه تشکیل میدادند که طی مصوبهای در نوزدهم خرداد ماه 1315، توسط دولت بنیانگذاری شده بود و هدف عمده آن تربیت روحانیان و وعاظ دولتی در راستای سیاست فرهنگی تجددگرایانه دولت مطلقه شبهمدرن بود تا در موارد احتمالی در راستای سیاستهای نوین قرار گیرند.
از شهرهای مختلف ایران گزارش و اسنادی مربوط به ترویج تغییر پوشش زنان توسط برخی وعاظ و روحانینمایان وجود دارد، از جمله در بوشهر: شیخمحمدحسین مجتهد؛ در سمنان: افتخار الاسلام؛ در رضاییه: آقایان محسن مجتهد، شمسالدین پورداد و حاجامینالاسلام؛ در شاهپور: امامجمعه و خرقانی؛ در بابل: ملایری؛ (شعبانی و زرگری نژاد، واقعه کشف حجاب، اسناد منتشر نشده کشف حجاب در عصر رضاخان: سند شماره 57) در مشهد: آقایان سرابی و سیدالعراقیین و افتخارالاسلام؛ در کرمان:حاجزینالعابدین مجتهد، شاخه شیخیه؛ در خمین: نجفی. (ر.ک: خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه کشف حجاب در ایران) و شیخ عبدالکریم زنجانی از روحانینمایان ساکن نجف. (سازمان اسناد ملی، شماره تنظیم 14 ـ 116001، پاکت 179)
لازم به یادآوری است که از میان عالمان بزرگ ایران و عتبات عالیات، گزارشی مبنی بر ترویج کشف حجاب صورت نگرفته است، اما شرکت برخی وعاظ و روحانینمایان شهرها ترجیحاً با زنان و دخترانشان در جشنهای کشف حجاب برای دولت مطلقه اهمیت بسزایی داشته که حتی در گزارشهای مربوطه، از آنان به علامه و مجتهد تعبیر شده است؛ چرا که دولت مطلقه از موقعیت و موافقت آنان در راستای افکار عمومی بهرهبرداری لازم را صورت میداد.
در پایان لازم به یادآوری است، به مرور زمان هرچه از شکلگیری دولت مطلقه شبهمدرن پهلوی که در ابتدا موافقت تعدادی از عالمان دینی را به همراه داشت، سپری میشود، با توجه به اتخاذ برخی سیاستهای نوین فرهنگی، مذهبی و اجتماعی دولت مطلقه که آشکارا در تضاد با فرهنگ و آموزههای مذهبی قرار داشت، از حمایت عالمان بزرگ دینی بهشدت کاسته میشود. در واقع میتوان گفت در نوع رابطه حمایتگرایانه و یا مخالفتگرایانۀ عالمان دینی، تفکیکی به این شرح صورت میگیرد:
حمایت از دولت مطلقه شبهمدرن و مخالفت با رضا شاه؛ زیرا دولت مطلقه بسیاری از خواستههای روشنفکران و عالمان دینی عصر مشروطیت به بعد را از ایجاد امنیت گرفته تا شکلدهی به دولت ملی قدرتمند، برآورده میساخت ولی رضا شاه با اتخاذ سیاستهای نوین اجتماعی، فرهنگی و مذهبی، موجبات عدم همسویی عالمان دینی را فراهم میکرد. هرچه به پایان حکومت رضا شاه نزدیک میشویم، عدم موافقت علنی در مواردی همچون کشف حجاب از بانوان ایرانی و رویارویی با رضا شاه بیشتر نمایان میشود.
نتیجه
بر اساس الگوی نظری «فرانکو پوجی» دولتهای مطلقه بر اساس شکلگیری و بسط نهادهای دیوانسالاری، تمرکز قدرت و ارتش مدرن پدیدار میشوند؛ بر این اساس، دولت مطلقه شبهمدرن پهلوی، نخستین دولت در تاریخ ایران بود که تلاش همهجانبهای در تمرکز و انحصار منابع قدرت با سیطرۀ کامل بر منابع اجبارآمیز همچون ارتش، قوای مقننه، قضائیه و مجریه و نیز منابع غیر اجبارآمیز از قبیل منابع اقتصادی، اجتماعی، نهادهای سیاسی، مدنی، وسایل ارتباطی و اطلاعاتی و دستگاههای آموزشی صورت داد و ارتش مدرن نیز در جهت پاسداری از دولت جدید با ارزش های نوین آن در سال 1300 ش، بنیان نهاده شد. در این دوران، نقش اصلی ارتش، تمرکزدهی به منابع قدرت، از میان برداشتن کانونهای ذرهای قدرت و سرکوب مقاومت و شورشهای محلی و مرکزگزیر و در نهایت پاسداشت از وضع موجود و حمایت کامل از دولتمطلقۀ شبهمدرن پهلوی بود. با شکلگیری این دولت، به تدریج ساختار بوروکراتیک قانونی نیز با تصویب قانون استخدام کشور در سال 1301 ش، در مجلس چهارم پدیدار شد. برخلاف دستگاه اداری محدودی که در اواخر دوره قاجاریه وجود داشت، بوروکراسی و دیوانسالاری دولت شبهمدرن، دستگاه اداری و اجرایی کشور را متحول ساخت که این نظام جدید از یکسو شرایط را برای تأیید مشروعیت سیاسی و قانونی دولت مطلقه هموار ساخت و از سوی دیگر به عنوان ابزار کارآمدی در جهت تثبیت ساخت دولت مطلقه شبهمدرن به کار گرفته شد.
ارکان سازنده دولت مطلقه ایرانی در سیاستهای فرهنگی، مذهبی و اجتماعی بازتاب گستردهای پیدا کرد و مواضع و رویکرد مقامات مذهبی ایران نیز تابعی از این متغیر قرار گرفت. در یک تقسیمبندی کلان، سیاستهای فرهنگی، مذهبی و اجتماعی دولت مطلقه شبهمدرن به سه دسته تقسیم میشود: سیاست حمایتی و تظاهرگرایانه مذهبی، تجددطلبی فرهنگی و مذهبی و ناسیونالیسم باستانگرا. در مقطع زمانی سالهای 1299 ـ 1304 شمسی، سیاستهای حمایتی و تظاهرگرایانه نسبت به شریعت و شعایر مذهبی دولت مطلقه شبهمدرن پهلوی سبب شد این دولت از حمایتهای وسیع عالمان شیعی در ایران و عراق برخوردار شود و در مقابل احترام به مقامات روحانی شیعی نیز در این دوره زمانی از طرف دولت مطلقه به جز در موارد بسیار اندکی به اجرا گذاشته شد. اما در مقطع زمانی سالهای 1304 ـ 1320 ش، یعنی اندکی پس از تاجگذاری پهلوی اول، به مرور زمان سیاستهای نوین فرهنگی، مذهبی و اجتماعی با اندیشۀ تجددخواهی مطرح و با سیاست ناسیونالیسم باستانگرا تکمیل شد که در این مقطع زمانی به تدریج از حامیان دولت مطلقه شبهمدرن در میان مقامات مذهبی شیعی کاسته شد.
برای تحقق سیاستهای نوین، علاوه بر همکاری گسترده دستگاههای بوروکراسی و ارتش آموزشدیده و مدرن، اقدامات فراوانی صورت پذیرفت از جمله: تغییر و تحول در امور آموزشی، قضایی، برگزاری کنگرههای مختلف هنر و باستانشناسی و تغییر در پوشش زنان و مردان و محدود سازی مراسمات مذهبی شیعی. با سیاستهای نوین فرهنگی، مذهبی و اجتماعی در ایران، اتفاق جدیدی در حال رخ دادن بود و آن اینکه اسلام و آموزههای مذهبی در اجتماع ایرانی به شدت تضعیف و کمرنگ نشان داده میشد. با شروع رخدادهای جدید، مواضع و رویکردهای مقامات مذهبی شیعی بدینگونه نمایان شد: سیاست و مواضع تقیه و انزواگرایانه، سیاست و مواضع مبارزهگرایانه و سیاست و مواضع حمایتگرایانه. عدهای همچون آیتالله حایری و حجت کوهکمری، راه تقیه و انزواگرایانه را در پیش گرفته و عدهای نیز همچون آیتالله نایینی، اصفهانی و عمده عالمان متنفذ تهران همچون آیتالله بهبهانی، محکوم به عدم مخالفت علنی شدند و گروهی از عالمان شیعی نیز همچون آیتالله سیدحسن مدرس، حاجآقا نورالله اصفهانی، حاجمیرزا صادقآقا مجتهد تبریزی و حاج آقا حسین قمی وارد مبارزه و درگیری با دولت مطلقه شدند. درگیریهای صورتگرفته نشان داد، دولت شکلیافته با بوروکراسی پیشرفته و ارتش مدرن با سیاستهای تجددمحورانه به دنبال اجرای سیاست مدرنسازی ایران به شیوۀ غربی آن است؛ بنابراین، سنگبنای ایران جدید در این دوره با ارزشهای غربی بنیاد نهاده میشد که در آن، نقش شریعت و آموزههای مذهبی به شدت کاهش پیدا میکرد و تنها چندی از روحانینمایان، وعاظ و سخنرانان مذهبی و ترجیحاً فارغالتحصیل از مؤسسه وعظ و خطابه که توسط دولت رضا شاه بنیانگذاری شده بود، در راستای پاسداشت از ارزشهای جدید با محوریت تجددطلبی در قالب توجیه مذهبی قرار گرفتند.
فهرست منابع
- مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، انتشارات ناشر، 1361.
- هدایت، مهدی قلی، خاطرات و خطرات، تهران، نشر زوار، 1363.
- صلاح، مهدی، کشف حجاب زمینهها، پیامدها و واکنشها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384.
- شریف رازی، محمد، آثار الحجة یا اولین دایرة المعارف حوزه علمیه قم، قم، نشر برقعی، 1373.
- صدر، محسن، خاطرات صدر الاشراف، تهران، نشر توحید، 1364.
- نیکوبرش، فرزانه، بررسی عملکرد سیاسی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1381.
- شکوری، ابوالفضل، مرجع دور اندیش و صبور: آیتالله حایری، مؤسس حوزۀ علمیۀ قم. مجله یاد، سال پنجم، شماره هفدهم زمستان 1368.
- طبسی، محمدرضا، مجله حوزه، ش 34 مهر و آبان 1368.
- روزنامه اطلاعات، شماره 7993، 15 دیماه 1331.
- سجادی، عبایی، ابراهیمی، معادیخواه، جعفری گیلانی و مروارید، مجله یاد، سال دوم، ش 5 زمستان 1365
- شعبانی، رضا و زرگرینژاد، غلامحسین (مقدمه)، واقعه کشف حجاب، اسناد منتشر نشده کشف حجاب در عصر رضا خان، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی
- مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1377.
- خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه کشف حجاب، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1381.
- مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایرانی، تهران، نشر الهام، 1369.
فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی 19
افزودن نظر جدید