دروغی بزرگ، از بزرگِ قطبها
پايگاه جامع فرق، اديان و مذاهب_ مهمترین رشته نجات هر مسلمانی ایمان به خدا و اعتقاد به نبوت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) و ولایت و خلافت دوازده امام از نسل حضرت رسول است و همچنین عمل به فرایض الهی که در شریعت مقدس اسلام کاملاً مشخص و مبرهن است که بالاترین آنها نماز است که در روایات مختلف عنوانهایی چون معراج المومن و عمود الدین و غیره آورده شده است. اما بزرگ فرقه گنابادی ملاسلطان گنابادی همهی این اعتقادات و اعمال را در ادعایی بیدلیل مصادره کرده است و هدف همهی اینها را بیعت با قطب یا مرشد دانسته است!
در قرآن کریم که ثقل اکبر مسلمانان است بر محافظت بر نماز بسیار تأکید شده است و خداوند متعال در سورهی مؤمنون از آن بهعنوان علامت مؤمن یاد میکند و در سورهی عنکبوت نماز را بازدارندهی از گناهان و آلودگیها معرفی میکند درجایی که میفرماید:«إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَر.[العنکبوت/45] همانا نماز بازدارنده است از آلودگیها و منکرات و به تحقیق یاد خداوند بسیار بزرگ است.» و نماز در قرآن عبادتی است که برای امتهای پیشین هم ذکرشده است؛ خداوند عزوجل در آیه 83 سورهی بقره در ضمن میثاقهایی که از بنیاسرائیل گرفتهشده از نماز یاد میکند. و بالجمله برای کسی که نماز را در قرآن جستجو کند آشکار میشود که نماز بهعنوان بارزترین عبادت عملی در قرآن مطرح است.
شیخ کلینی(رحمه الله) متوفای 329 هجری قمری در کتاب معروف خود به نام «الکافی» که از کتب اربعه شیعه به شمار میرود در "کتاب الصلاة" باب "فضل الصلاة" روایات فضیلت نماز را مفصلاً نقل کرده است.[1] که در این روایات و روایتهای بابهای بعدی که در شرایط و اجزاء نماز است بسیار آشکار است که نماز عبادت مستقلی است که از ارکان دین اسلام به شمار میرود چنانچه از امام صادق(علیه السلام) منقول است که از جدشان رسولالله (صلی الله علیه و آله) در مورد شأن و منزلت نماز چنین فرمودند: «عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَثَلُ الصَّلَاةِ مَثَلُ عَمُودِ الْفُسْطَاطِ إِذَا ثَبَتَ الْعَمُودُ نَفَعَتِ الْأَطْنَابُ وَ الْأَوْتَادُ وَ الْغِشَاءُ وَ إِذَا انْكَسَرَ الْعَمُودُ لَمْ يَنْفَعْ طُنُبٌ وَ لَا وَتِدٌ وَ لَا غِشَاءٌ.[2] جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: نسبت نماز به ساير طاعات و اعمال صالحه، همچون عمود خیمه است كه اگر عمود برقرار باشد، طنابها و میخها و پرده ها مفيد واقع مىشوند و اگر عمود را بشكند، از وجود طنابها و میخها و پرده ها سودى عايد نمىشود».
در میان این روایات حکمتهایی هم برای نماز ذکرشده است مانند اینکه نماز خود، میزان اعمال است و یا قرب الهی پرهیزکاران است و برای نماز مقامی فرمودهاند که اگر یک نماز انسان، مورد قبول واقع شود، اعمال او پذیرفته میشود و اگر هیچ نمازی از بنده قبول نشده باشد، از او هیچ حسنهی دیگری نیز پذیرفته نیست. البته بسیار واضح است که تمام اینقدر جلالت بر نمازی مترتب میشود که ویژگیهای نماز در دیدگاه شرع را داشته باشد و از ویژگیهای نماز مقبول ولایت اهلبیت معصومین(صلوات الله علیهم) است. همانطور این حدیث از موسی بن جعفر(علیه السلام) از این شرط لازم نماز پرده برمیدارد که فرمودند: «أَبَا الْحَسَنِ(علیه السلام) يَقُولُ إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى فِي وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ يُصَلِّيهَا هَذَا الْخَلْقُ لَعْنَةً قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِجُحُودِهِمْ حَقَّنَا وَ تَكْذِيبِهِمْ إِيَّانَا.[3]موسی بن جعفر(علیهما السلام) فرمودند: قطعاً برای خداوند برای این خلق(عامه و دشمنان اهلبیت) در وقتیکه نماز میخوانند لعنتی است. راوی میپرسد چرا؟ حضرت فرمودند: چون حق ما را انکار کردند و ما را تکذیب کردند.»
به فرمودهی قرآن کریم همه چیز در قرآن بیان شده است و توسط پیامبر و جانشینان معصومش تفسیر گشته است، لذا هدف از این عبادت عظیم هم در روایات مختلف ذکر شده است که اشاره شد؛ حال اگر کسی بخواهد هدفی دیگر را بر نماز که عمود دین است مترتب کند، باید دلیل محکمی از قرآن یا متون روایات بیاورد. اما بزرگ فرقهی گنابادی در کلامی غیر مستدل و نابجا و به دور از عقل و انصاف تمام نماز و معنویت آن را به نفع خود مصادره کرده و هدف از این نماز با این عظمت را بیعت مندرآوردی با قطب صوفی بیان میکند در حالی که دلیلی نیز بر این مطلب ذکر نمیکند. ملاسلطان گنابادی در کلام خود هدف از ایمان و نماز را چنین مینویسد: «مقصود از ایمان، همان بیعت با مرشد است».[4] وی در ادامه مینویسد: «مقصود از نماز همین بیعت است».[5] این قطب صوفی در این کلام خود تمام مقصود از نماز را در بیعت با خود و امثال خودش خلاصه میکند!
پینوشت:
[1]. کلینی؛ محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، جلد 3، محقق/مصحح: غفاری؛ علی اکبر و آخوندی؛ محمد، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ قمری، صفحه 264
[2].همان، صفحه 266
[3]. ابنبابویه، محمد بن علی، علل الشرائع، جلد ۲، ناشر: کتاب فروشی داوری، قم، ۱۳۸۵،صفحه 602
[4]. حاج ملّاسلطانمحمّد گنابادى (سلطانعلیشاه)، ولايت نامه، حقیقت، ۱۳۸۴، صفخه 173 به نقل از کتاب صوفیان و دروغگویی
[5].همان
افزودن نظر جدید