بررسی معنای شطح در ادبيات صوفيه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مواردی که بهواسطه آن صوفیه مورد طعن قرارگرفته و میگیرند، شطحیات ایشان است. در این نوشتار سعی شده تا واژه شطح و شطحیات مورد واکاوی مختصر قرار گیرد و پیرامون آن مطالبی بیان شود.
در مورد معنای لغوی شطح درمییابیم که شطح عبارتاند از: «کلمه ای که بدان بزغاله یکساله را رانند و زجر کنند (فرهنگ فارسی معین)». (اصطلاح عرفان) آنچه صوفیان گاه وجد و حال بیرون از شرع گویند و عبارت است از کلام فراخ گفتن بیالتفات و مبالات چنانکه بعضی بندگان هنگام غلبه حال و سکر و غلبات گفتهاند، فلا قبول لها و لا رد؛ لایؤخذ و لایؤاخذ. چنانکه ابن عربی گفته: «انا اصغر من ربی سنتین» و بایزید گفته: «سبحانی ما اعظم شأنی» و منصور حلاج گوید: «انا الحق» و وجه عدم قبول آن است که غیر انبیاء کسی معصوم نیست. شاید که در باطل افتاده باشند. و وجه عدم رد آن است که از اهل معرفت صادرشده، شاید نظر آنان بر معنیای باشد که دیگران از آن محجوباند، پس رد کردن آن رد حق باشد. پس اسلم آن است که: لا قبول و لا رد، لاضطراب الطرفین. (از کشاف اصطلاحات الفنون).[1]
اما جمع شطح، شطحیات است که برای آنهم معنایی ذکر کردهاند: «به معنی سرریز دیگ. و در اصطلاح عرفان، سخنان خلاف شرع بر زبان آوردن و چیزهای مخالف ظاهر شرع گفتن. (ناظم الاطباء)، (از آنندراج)، (از غیاث اللغات). کلماتی که در وقت مستی و ذوق از بعضی واصلین صادر میشود، مانند: «انا الحق» گفتن حسین بن منصور، و «لیس فی الجبة سوی الله» گفتن جنید و «سبحانی ما اعظمشانی» گفتن بایزید. (از غیاث اللغات). آنچه صوفیان گاه وجد و حال بیرون از حد شرع گویند. کلماتی که از صوفیان صادر شود در غلبه حال و بیخودی که گاهی کفر باشد. (یادداشت مؤلف).[2]
در متون مرتبط با صوفیه در مورد شطح و شطحیات چنین آمده است: شطحیّات جمع شطح و شطح در لغت به معنی حرکت است. ریشهی شطح یشطحُ وقتی بهکار میرود که حرکتی، جنبوجوشی یا ریختوپاشی در کار باشد. مثلاً عرب دکان نانوایی را که انبار آرد نیز بوده مشطاح میخوانده، زیرا عمل آرد کردن گندم حرکت و جنبوجوش فراوان همراه دارد و طی آن از هر سو آرد لبریز میشود و همهجا میریزد و میپاشد.[3] نیز گفتهاند شطح در عربی، آواز و صدای شبانان است، برای آنکه گله بداند که چوپان همراهشان هست بیآنکه هیچیک از این صداها، معنای خاصی داشته باشد.[4]
در معنای اصطلاحی و مجازی که صوفیه به این لفظ دادهاند، شطح یعنی گفتهای پیچیده و عجیب در توصیف وجد درونی که نیرومند و استوار بر صاحب وجد چیره میشود و از گرمی و جوشش روح بیرون میتراود.[5] بهعبارتدیگر شطح، یعنی حرکت و جوشش که حالات وجد در سر عارف پدید میآورد. مانند سخنان «سبحانی ما اعظمشانی» از بایزید بسطامی و «اناالحق» از حلاج. وقتی عرفا در پی بیان این حالت برمیآیند از سخنان چنان غریب بهره میگیرند که شنونده حیران میشود. اما چنانچه شنونده زبان به انکار ملامت این سخنان بگشاید، نشان از آن دارد که در دامی افتاده که خود از وجود آن بیخبر است.[6]
اما در کتاب کسر اصنام الجاهلیه در مورد شطح چنین آمده است: «شطح به دو گونه از سخنان که از این گروه (صوفیه) شنیده میشود، اطلاق میگردد.»
یکی ادعاهای بلند پروازانه که درباره عشق با خدا و وصال او کنند، بهطوریکه گویا آنان را از پرداختن به اعمال ظاهری و عبادات بدنی بی نیاز کرده است، تا جایی که بعضی مدعی اتحاد و رفع حجابها شوند و اینکه او (خداوند) را حضوراً میبینند و با او سخن می گویند. می گویند «چنین دیدم» و «به ما چنین گفته شد» و خود را به حسین حلاج مانند کنند که برای گفتن چنین سخنانی «ازو گشت سردار بلند»، و به گفته او استناد کنند که «انا الحق» گفتی و از ابویزید بسطامی نقل کنند که گفته است «سبحانک ما اعظم شاني».
این گونه سخنان عوام را زیان بخش تر از زهرهای قتاله است که تنها بدن را میمیراند و کار بهجایی کشیده است که حتی عده ای از کشاورزان کشاورزی را رها کرده و به اظهار چنین ادعاهایی پرداختهاند. چراکه چنین گفتهها طبع مردمان را خوشآیند است، چون در این میدان برای درک مقامات و احوال سخنی از تزکیه نفس در میان نیست و حتی افراد کودن هم چنین ادعاها توانند کرد و از این سخنان ظاهر آراسته به هم توانند بافت.
دوم گونه از شطحیات اینان سخنانی بی مغز و معنی است با ظاهری فریبا و عباراتی مطنطن که در پس آنها چیزی نهفته نباشد جز اینکه دلها را به تشویش افکنند و عقلها را به دهشت اندازند و ذهنها را گیج سازند و یا تفسیرهایی برای آنها کنند که نه مقصود از آن سخنان بوده است و نه گوینده چنین اراده کرده است، مگر اینکه سخنان را تنها عقل و خیال درهم و پریشان او ساخته است.
هوشیار بودن در برابر این فریبکاریها واجب است، چه شر اینها از شر شیاطین برای دین بیشتر باشد، چون شیاطین هم بهوسیله چنین کسان دین را از دل مسلمانان بیرون سازند. پس ای مسکین از همنشینی این چنین نادانان دور باش که خود را به رهروان و زاهدان مانند کردهاند درصورتیکه از معرفت و یقین آنان بی بهره و عقل و دین تهی میباشند.[7] بنا بر مطالب گفتهشده، شطحیات صوفیه از مواردی است که ریشه و اساسی ندارد و بیش از آنکه از آنان استفاده شود و گفتن آنها موجب هدایت افراد شود، موجب ضلالت و گمراهی مردم خواهد شد و از جمله انحرافات صوفیه گفتن شطحیات است که در برخی موارد موجب کفر گویی برخی از صوفیان شده است تا جایی که به اتهام ارتداد اعدام شدند.
پینوشت:
[1]. لغتنامه دهخدا، ذیل کلمه شطح
[2]. لغتنامه دهخدا، ذیل کلمه شطحیات
[3]. به قلی شیرازی، شیخ روزبهان؛ شرح شطحیات، مصحح هنری کوبن، ترجمهی محمدعلی امیرمعزی، تهران، انتشارات طهوری، 1385، چاپ اول، ص 12
[4]. اهور، پرویز، کلک خیالانگیز، تهران، انتشارات اساطیر، 1372، چاپ اول، ص 1407
[5]. طوسی، ابونصر سراج، اللمع فی التصوف، تصحیح رینولد نیکلسون، ترجمه مهدی محبتی، تهران، انتشارات اساطیر، 1382، چاپ سوم، ص 403
[6]. به قلی شیرازی شیخ روزبهان، شرح شطحیات، مصحح هنری کوبن، ترجمه محمدعلی امیرمعزی، تهران، انتشارات طهوری، 1385، چاپ اول، صص 12، 13
[7]. صدرالدین محمد شیرازی، عرفان و عارف نمایان، ترجمه کسر اصنام الجاهلیه، مترجم محمد بیدارفر، انتشارات الزهرا، 1405 هجری قمری، خلاصه صص 57-60.
افزودن نظر جدید