شیعه شدن یک روسی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آنچه که پیش رو دارید خلاصهای است از مستندی که پرستیوی از سنپترزبورگ روسیه تهیه کرده و در آن به سراغ مردی رفته که از سال ۱۹۹۱ تا کنون، قریب به ۲۴ سال است که به اسلام روی آورده است. این شخص که تاراس چرنِنکو نام دارد و عنوان مستند هم از روی نام او انتخاب شده است، سالیان گذشته عمر خود را در تحقیق و تفحص روی اسلام گذرانده است.
«به سنپترزبورگ میرویم؛ جایی که معروف به پایتخت فرهنگی روسیه است. شهری که معماری زمان تزارها را حفظ کرده و یادگار زمان انقلاب روسیه است. موزه هرمیتاژ که یکی از بزرگترین موزههای جهان است در این شهر و در قصر تزارها قرار دارد. سن پترزبورگ در سال ۱۷۰۳ توسط پادشاه وقت روسیه بنا نهاده شد. بعد از جنگ جهانی اول به پتروگراد تغییر نام یافت و در سال ۱۹۲۴ به افتخار لنین، نام آن را به لنینگراد تغییر دادند. اما دوباره بعد از سال ۱۹۹۱ و فروپاشی شوروی سابق، به نام سنپترزبورگ بازگشت. در مرکز شهر سنپیترزبورگ قلعهای به نام پتروپل وجود دارد که کل شهر به مرور زمان حول این قلعه نظامی شکل گرفته است. قلعهای که زمانی محل فرماندهی نیروی دریایی روسیه بوده است. به این شهر آمدیم تا شخصی به نام تاراس را ببینیم. کسی که میتواند به ۹ زبان زنده دنیا از جمله فارسی به خوبی صحبت کند. تاراس مسلمان شده است و در این باره میگوید: «فاصله بین اعتقادات اکثریت مردم روسیه و اعتقادات مسلمانان بسیار کم است. در زمان فروپاشی شوروی سابق، تمام خوبیهای محدود کمونیسم از بین رفته بود و حتی از بدیهای آن هم اثری نبود. اخلاق و فرهنگ کاملا از بین مردم روسیه رخت بسته بود و همه مردم به دنبال یک آرامش روحی بودند تا بتوانند خود را پیدا کنند. عدهای از مردم در همان وضعیت خود ماندند. عدهای به دنبال فرقههای ضاله رفتند و عدهای هم موفق شدند تا راه راست و درست را پیدا کنند. در مورد من وضعیت از این قرار بود که وقتی قرآن را خواندم و به حقانیت آن پی بردم، و در سال ۱۹۹۲ میلادی مسلمان شدم». او از کودکی به داشتن هوش و ذکاوت فراوان معروف بود به حدی که از سن یکسالگی برخی روزنامهها تصاویر او را به عنوان یک نابغه چاپ میکردند. وی درباره کارهایی که پیرامون اسلام انجام داده است میگوید: «وقتی نهجالبلاغه چاپ امارات و با شرح محمد عبده را خواندم به عظمت آن پی بردم و با خودم گفتم که باید یک روزی آن را به زبان روسی ترجمه کنم. چند سال بعد موفق شدم شروع به کار کنم و در نهایت در سال ۲۰۰۸ توانستم نهجالبلاغه به زبان روسی را در آذربایجان به چاپ برسانم».
تاراس تاریخ سنپترز بورگ را برایمان توضیح میدهد تا نشان دهد که این شهر چگونه از جایگاهی که قبلا داشته به جایگاه فعلی رسیده است: «در کلیسایی که در مرکز قلعه پتروپل ساخته شده است بسیاری از خانواده سلطنتی تزارها دفن شدهاند و مردم اکنون و حتی در زمان کمونیسم احترام زیادی برای آنان قائل بودند زیرا آنها کسانی بودند که نیروی دریایی روسیه را بنا نهادند و یا بردهداری را لغو کردند و خدمات زیادی به کشور کردند».
تاراس از اینکه اکنون مردم روسیه در حال به فراموشی سپردن تاریخ خود هستند ابراز ناراحتی کرده و میگوید: «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند، ملتی که اجدادش را فراموش کند، آن ملت به زودی نابود خواهد شد». زندگی تاراس با تاریخ و کشورش در هم تنیده است. وی متولد دهه ۶۰ میلادی و از از سمت مادری از فرزندان سلسله تزارها است. او که فروپاشی شوروی سابق را به چشم خود دیده است تاریخ را موجودی بسیار شکننده توصیف میکند. تاراس دکترای اقتصاد دارد اما علاقه او به تاریخ روسیه بسیار بیشتر از دیگر مسائل است. اما عجیب آن است که این علاقه به تاریخ روسیه با عشق به مطالعه اسلام در هم آمیخته است و هدف زندگی او را به سمت نشر اسلام در سرزمین روسیه جهت داده است. رژیم کمونیستی شوروی در اوایل دوران وجود خود، حضور هر دین و عقیدهای را آزاد میدانست و با آنها مخالفتی نمیکرد. اما ۱۰ سال بعد یعنی در سال ۱۹۲۷، رژیم کمونیستی شوروی به شدیدترین و خشنترین شکل ممکن شروع به مخالفت با همه عقاید مغایر با خود کرد. وحشتناکترین اقدامی که لنین در طول این دوران و در طول حکومت خود انجام داد این بود که تمام تلاش خود را به کار بست تا ایمان به خدا را از سراسر سرزمین تحت تسلطش از بین ببرد. اما با فروپاشی شوروی سابق، انقلابی جدیدتر نیز رخ داد. انقلابی که عدهای از قبل انتظار آن را میکشیدند. دیوارها ریختند و مردم این شانس را یافتند تا خودشان مسیر زندگی خودشان را تعیین کنند؛ بدون اینکه رهبران سیاسی آنها بخواهند آنان را وادار به پذیرش یک تفکر خاص کنند. تاراس، داستان تاریخ کشورش را با چشم دیده است. داستانی که روسیه از خدا خالی کرد اما نتوانست برای همیشه در برابر آن دوام بیاورد.
تاراس در ادامه حرفهای خود میگوید: «انسان باید واقعبین باشد، نه باید بیخود خوشبین و نه باید بیخود بد بین بود. درواقع کمونیسم شوروی سابق هم چیزهای بد داشت و هم چیزهای خوب. شاید نکات مثبتش بیشتر هم نبود. دولت از مردم برای آموزش و پرورش رایگان حمایت میکرد. حمایتهای مالی از مردم هم قابل توجه بود. هیچ کس بدون شغل نبود؛ هیچ کس بدون خانه نبود؛ هیچ کس بی سواد نبود و همه توانایی خواندن و نوشتن داشتند. اما جنبه منفیاش این بود که استاندارد زندگی بسیار پایینتر از حالا بود. و بدی بسیار بسیار بزرگش این بود که استاندارد زندگی مردم از جهت مذهبی و روحانی بسیار پایین بود. مهم نیست که انسان چقدر ثروتمند باشد، بدون دین زندگی انسان هرگز کامل نمیشود زیرا بخشی از روح او خالی مانده است». مهمترین خاطرهای که تاراس از کودکی خود به یاد دارد این است: «جایگاه من در زندگی خودم کجاست و اصلا چرا زندگی میکنم و اصلا چرا میمیرم و وقتی که میمیرم به کجا میروم؟»
تاراس اکنون همچنان به ترجمه متون اسلامی به زبان روسی مشغول است و یکی از موفقترین مسلمانانی است که در کشور روسیه زندگی می کند. او بارها و بارها برای سخنرانیهای مختلف در کنفرانسهای سراسر جهان درباره اسلام دعوت شده است. در سال ۱۹۹۱ که حکومت نظامی اعلام شده بود و هیچ از خانوادههای سنپترزبورگ روزهای متمادی حق بیرون آمدن از خانه را نداشت، تاراس در خانه بود و از زمانهای مردهاش به نفع مطالعه در باب اسلام استفاده میکرد و در همان هنگام بود که قرآن را در خانهاش مطالعه کرد. مدت زمان زیادی از آغاز آشناییاش با اسلام نگذشت که تصمیم گرفت مسلمان شود. امروزه در سنپترزبورگ مانند همه شهرهای روسیه، روند گرویدن به اسلام رو به افزایش است و تاراس کسی است که برخلاف بقیه مردم توسط خودش به اسلام دعوت شد و در نهایت به یک انقلاب روحی رسید. از منظر او نقطه سیاه تاریخ کشور زمانی است که مردم اجبارا از خداپرستی دوره شده بودند.
دیدگاهها
ناشناس
1398/09/04 - 20:38
لینک ثابت
تشکر
افزودن نظر جدید