ابوبکر در غار ثور
وهابیت در راستای مبارزه و دشمنی دامنه دار با شیعیان و کینهتوزی مفرط با امیرالمومنین (علیه السلام) روی مسئله خلافت و جانشینی رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در مقابل دلایل محکم و استوار شیعه بر لیاقت بیچون و چرای علی بن ابیطالب (علیه السلام) به استشهادات قرآنی و همان آیه معروف غار تمسک جسته و آن را بهترین دلیل برای بیان فضیلت ابوبکر میدانند. ما در اینجا به شرح و بیان چگونگی دلالت این آیه شریفه خواهیم پرداخت تا ضمن روشن شدن مطلب، ان شاء الله موجب روشنگری و بیداری اذهان جویای حقیقت نیز بشود.
آیه مورد استناد در کسب فضیلت ابوبکر: «إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّـهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّـهَ مَعَنَا ۖ فَأَنزَلَ اللَّـهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَكَلِمَةُ اللَّـهِ هِيَ الْعُلْيَا ۗ وَاللَّـهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ [توبه/40] اگر او [پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)] را یاری نکنید، قطعا خداوند او را یاری کرد: هنگامی که کسانی که کفر ورزیدند او را (از مکه) بیرون کردند و او نفر دوم از دو تن بود آنگاه که در غار (ثور) بودند. وقتی به همراه خود میگفت: اندوه مدار که خدا با ماست. پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد و او را با سپاهیانی که آنها را نمیدیدید، تأیید کرد. و کلمه کسانی را که کفر ورزیدند، پستتر گردانید و کلمه خداست که برتر است و خدا شکستناپذیر حکیم است». با دقت در آیه، این نکته به دست میآید که اولا ابوبکر، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را همراهی نکرد! چراکه دلالت آیه بر این است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برای هجرت به تنهایی از خانه خارج شده است: «إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا [توبه/40] و آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند...» اگر به نکته ظریف در تک تک کلمات این آیه دقّت لازم را بنماییم، میبینیم که خداوند فرموده: «إذ أخرَجَهُ» (یعنی اینکه خروج ایشان را به صیغه مفرد آورده) و حال آن که اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) ابوبکر را از ابتدا و به هنگام خروج از مکّه، همراه خود برده بود، آیه نیز با صیغه تثنیه میآمد؛ همچنانکه در باره حضور حضرت در غار که توأم با همراه بود، خداوند از صیغه تثنیه استفاده کرده است: «إذ هُما فی الغار».
ثانیاً اینکه با مطالعه تاریخ و حوادث مربوط به این قضیه در مییابیم: پیامیر (صلیاللهعلیهوآله) در واقع ناچار به بردن ابوبکر به همراه خود شده بود. چون روایاتی در دست است که برای ما ثابت میکند که اساساً پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در ابتدای هجرت به تنهایی حرکت کرده امّا در ادامه مسیر ناچار به بردن ابوبکر شده بود و این مطلب از کلام سیوطی به خوبی قابل برداشت است: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شبانه از خانه بیرون آمد و به غار ثور رسید. ابن عباس میگوید: هنگامی که ابوبکر، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را دید، به دنبال حضرت راه افتاد تا این که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) صدای حرکت ابوبکر را احساس کرد و ترسید مبادا یکی از دشمنان باشد که در جستجوی اوست؛ چون ابوبکر متوجه حالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شد، سرفهای کرد. حضرت هم صدای او را شناخت و ایستاد تا او برسد. ابوبکر همچنان دنبال حضرت رفت تا به غار رسیدند».[1]
وجود روایت دیگری در کتب اهلسنّت و مورد قبول وهابیت نیز همین مطلب را تایید میکند: «علی (علیه السلام) با جان خودش (رضایت خداوند را) خرید، لباس پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را بر تن نمود و جای وی خوابید. مشرکان [پس از آگاهی از هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) همانگونه که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را ناسزا میگفتند، به ناسزاگویی علی (علیه السلام) پرداختند. ابوبکر رسید و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را صدا زد. علی (علیه السلام) به وی فرمود: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به طرف چاه میمون رفته. ابوبکر به سوی چاه میمون به راه افتاد و [پس از رسیدن به حضرت] با وی درون غار شد...»[2]
ابن حاتم نیز در این باره مینویسد: «از ابن عباس روایت شده : علی (علیه السلام) با جان خودش (رضایت خداوند را) خرید و بر بستر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) خوابید؛ در حالی که مشرکان قریش او را با سنگ میزدند. ابوبکر در حالی که خیال میکرد این شخص که در جای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آرمیده خود پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است، وارد شد و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را صدا زد. علی (علیه السلام) فرمود: من پیامبر نیستم؛ او را میتوانی اطراف چاه میمون بیابی. ابوبکر خود را به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) رسانید و با او داخل غار شد...» [3]
پینوشت:
[1]. السیوطی، الدر المنصور، دار الفکر، بیروت1993م، ج4، ص196
[2]. النیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبدالقادر، دار الکتب العلمیه، بیروت، ج3، ص143. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. ابن ابیحاتم الرازی، تفسیر ابن ابیحاتم، تحقیق: أسعد محمد الطیب، المکتبه العصریه، صیدا، ج6، ص1799، ح10038
افزودن نظر جدید