ادعای ابن عربی و پاسخ امام خمینی(ره)

  • 1392/07/01 - 20:05
کشف و شهود از حقایق نیز، یکی از محورهای اساسی بحث بین فرقه های موجود در بین مسلمانان است و در این میان متصوفه و مدعیان شهود حقایق به آن معتقد شده اند که اصطلاحاً به عرفان های کاذب شهرت یافته اند

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در میان مسلمین بعد از پیامبر عظیم الشأن صلی الله علیه وآله اختلافاتی رخ داد که اصل آن نتیجه ی نافرمانی از دستورات الهی و رسول اکرم بود. ولی عوامل دیگری نیز سبب شد تا شکاف بین پیروان دین اسلام زاویه ای تندتر به خود بگیرد. مباحثی چون ایمان و کفرِ مرتکب گناه کبیره، قضا و قدرالهی، جبر و اختیار، حسن و قبح ذاتی و عقلی، بحث تکلیف مالایطاق، توحید صفات الهی و حدوث و قِدم کلام الهی و... از این قبیلند؛ که هرکدام از این عناوین فرقه ای را با داشتن آن عقیده مشهور و معروف ساخته است. کشف و شهود از حقایق نیز، یکی از محورهای اساسی بحث بین فرقه های موجود در بین مسلمانان است و در این میان متصوفه و مدعیان شهود حقایق به آن معتقد شده اند که اصطلاحاً به عرفان های کاذب شهرت یافته اند.

در تعریف کشف، قيصرى مى‏ نویسد: «اعلم ان الكشف لغة رفع الحجاب، يقال: كشفت المرئة وجهها، اى رفعت نقابها. و اصطلاحاً هو الاطلاع على‏ ماوراء الحجاب من المعانى الغيبية و الأمور الحقيقيه وجوداً او شهوداً.»[1] بدان كه كشف در لغت، رفع حجاب است، گفته مى ‏شود: «كشفت المرئة وجها» يعنى زن، نقاب از چهره برگرفت و در اصطلاح، عبارت است از اطلاع بر معانى غيبى و امور حقيقى ماوراى غيب وجوداً يا شهوداً. پس با این بیان کشف به معنای برگرفتن حجاب از یک حقیقت و واقعی است.

عموم بزرگان متصوفه چون برای ادعاهای خود دلیل علمی نیافتند و در مباحث و مجالسی که عقل و استدلال حکمرانی می کرد، نتوانستند چیزی را ثابت کنند، به کشف و شهود روی آورده و این مقوله ی نسبی را دست آویز خود برای القای عقاید منحرفشان به مردم عوام، قرار دادند! پیشرو این جریان محیی الدین عربی است که زمان او، اوج شکوفایی کشف و شهود در بین صوفیان به حساب می آید.

کشف و شهود صحیح، یک حال باطنی است و برای افرادی رخ می دهد که از لحاظ تقوی به درجاتی رسیده باشند و موانع بین ایشان و حقایق برداشته شده است. این حالت دائمی نیست و بسته به احوال شخص دارد و نیز در مقابل شهودات حق، کشفیات باطلی نیز رخ می دهد و نیروهای شیطان در این مقوله بی تاثیر نیستند. مرتاضان هندو و برخی متصوفه از این قماشند. برای مثال، ابن عربی که از بزرگان تصوف است و ید طولایی در کشف و شهود دارد، در مورد شیعیان که مصداق آیه ی خیرالبریه هستند[2] این طور نقل می کند: (منهم رجال الله» الرجبیون و هم اربعون نفساً فی كلّ زمان لا یزیدون و لا ینقصون و هم رجال حالهم قیام بعظمة الله و هم ركن الأفراد و هم أرباب القول الثقیل من قوله تعالی إنّا سنلقی علیك قولا ثقیلاً لقیت واحداً منهم... وكان هذا الّذی رأینه ... كشف الروافض من اهل الشیعه ... فكان یراهم خنازیر... فاذا مرّ علیه یراه فی صورة خنزیر فیستدعیه و یقول له تب إلی الله فانك شیعی رافضی..)[3] رجبیون گروهی از رجال الله هستند که در هر زمان چهل نفر از آنان وجود دارند، عدد آنان نه کم می شود و نه زیاد. آنان قائم به عظمت الهی هستند. آنان رکن افرادند. آنان ارباب قول ثقیل در آیه شریفه ی ((إنّا سنلقی علیك قولاً ثقیلاً)) می باشند. یکی از آنان را ملاقات کردم، آن کس را که من دیدم باطن شیعیان رافضی را کشف کرده بود، آنان را به صورت خوک می دید. هرگاه به یکی از آنان می گذشت او را به صورت خوک می دید و می گفت: تو شیعه رافضی هستی توبه کن!

بنا بر آنچه به ابن عربی نسبت می دهند، وی به اعتراف خود اهل سنت، بهترین خلایق را به حیوانی پست و نجس العین تشبیه کرده است! آیا این شهود و کشف پرده از حقیقت برداشته است؟! آیا کسانی که به حکم قرآن و بیان رسول الله صلی الله علیه وآله خلیفه ی منصوص رسول را برحق می دانند، خوکند؟! مالکم کیف تحکمون؟!

این عناد از محیی الدین عربی بخاطر سنی بودنش طبیعی است ولی سخن اینجاست که وی خود را صوفی صافی می داند! آن هم کسی که به وحدت وجود قائل بوده و همه کس و همه چیز را آینه ی الهی می داند! ادعای صوفیان تا چه اندازه سست و بی پایه است که اعظم ایشان به خود اجازه می دهد عده ای را بخاطر عقایدشان تا اندازه و مرتبت خنازیر تنزل دهد یا حداقل از زبان معاندین به طور مشروح نقل کند و ایشان را جزو اولیاء الله بداند.

بزرگ مرجع جهان تشیع، امام خمینی (ره) جوابی در خور سخن ابن عربی به وی داده است، ایشان می فرمایند: بعضی از نفوس از آنجا که صفحه وجودشان در اثر صفای باطنی همچون آئینه مصقّل می باشد، ممکن است سالک مرتاض عین ثابت نفوس خویش را در آئینه وجود او مشاهده نماید، نظیر مشاهده شیعیان به صورت خنزیر توسط بعضی مرتاضین اهل سنت که گمان کرده اند آن صورت واقعی شیعیان بود. بلکه بواسطه صفای آینه شیعیان، مرتاض صورت خود را که به شکل خوک بوده در آینه ی او مشاهده نموده و گمان کرده است که آن صورت را فضی (شیعه) بوده، حال آنکه فقط صورت خود را دیده است.[4]

این عارف بزرگ چنان پتک سخن را بر سر مدعیان کشف و شهود می کوبد و ابن عربی را بخاطر نقل این اراجیف تخطئه می کند که دیگر صوفیان مدعی، حساب کار خود را بکنند. مایه‌ی تأسف است که فرقه ی صوفیه مدعی شیعه گری، امثال ابن عربی ها و .. را پیشوای خود یافته اند و این گونه از صراط حق فاصله گرفته‌اند.

منبع:

[1]. قيصرى، شرح فصوص، ص 107

[2]. http://vahhabi2012.blogfa.com/post/164

[3]. فتوحات مکیه، ج2 ص8

[4]. تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس ص221

تولیدی

دیدگاه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.