ودانتا یا اوپانیشادها

  • 1394/03/07 - 18:42
ودانتا یا پایان‌‏راه وداها در ابتدا نام دیگر «اوپانیشادها» (از کهن‌ترین متون مینوی آئین هندو هستند که به دوره برهمایی بازمی‌گردند.) بود؛ اما با گذر زمان، دامنه آن گسترده شد و تمامی آرا و اندیشه‏‌هایی را که بر مبنای اوپانیشادها بود در برگرفت. از آن‌‏جا که اوپانیشادها در ابتدا متعدد بودند، بادارایانا (Badarayana) این کتاب‌‏ها را در قالب برهماسوترا (Brahma-sutra) و طی...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ودانتا یا پایان‌‏راه وداها در ابتدا نام دیگر «اوپانیشادها» (از کهن‌ترین متون مینوی آئین هندو هستند که به دوره برهمایی بازمی‌گردند.) بود؛ اما با گذر زمان، دامنه آن گسترده شد و تمامی آرا و اندیشه‏‌هایی را که بر مبنای اوپانیشادها بود در برگرفت.

از آن‌‏جا که اوپانیشادها در ابتدا متعدد بودند، بادارایانا (Badarayana) این کتاب‌‏ها را در قالب برهماسوترا (Brahma-sutra) و طی چهارفصل گرد آورد. خلاصه بودن این نوشتار باعث شد تا شارحان متعددی بر آن شرح بنویسند. هرکدام از این شارحان، خود بنیان‌‏گذار یک مکتب ودانتایی شدند. شان کارا (sankara)، رامانوجا (Ramanuja)، مادّهوا (Madhva)، والابها (Vallabha) و نیمباکرا (Nimbarka) از جمله این شرح‌‏ها هستند. به علت همین تشتّت در شرح و بسط است که ودانتاهای گوناگونی در دنیا وجود دارند. مهم‏‌ترین اختلاف میان این نحله‏‌ها در رابطه بین نفس (Jiva) و خدا (Brahman) تجلّی یافته است.

«شان کارا» و «رامانوجا» بیش از دیگران شهرت دارند. بر اساس باور «شان کارا» روح در اثر جهلی نامعلوم، خود را با بدن یکی می‏‌انگارد و به اسارت، تن در می‏‌دهد. او خود را به‌‏سان جسم پنداشته، «من» را به جسم و کیفیات آن نسبت می‌‏دهد. برای رهایی از اسارت تن باید به یکی بودن نفس با برهمن آگاه شود تا آزاد گردد؛ البته این آگاهی لزوماً به آزادی از جسم نمی‌‏انجامد بلکه «بدن حتی پس از دست یافتن به رهایی و آزادی هنوز هم می‌‏تواند به حیات خود ادامه دهد؛ زیرا این بدن کنونی، محصول کارماهایی است که از گذشته، متراکم شده و آثار خود را بروز داده است. روحی که به آزادی رسیده دیگر هرگز خود را با بدن یکی نمی‌‏داند و با آن‌‏که هنوز جهان در برابر او ظاهر می‌‏شود فریب نمی‌‏خورد.[1] این آگاهی را در اصطلاح «جیوان موکتی» می‏‌گویند.

آن‏‌گونه که پیداست تناسخ در این باور نیز مسلّم پنداشته شده و هرآن‌‏چه انجام می‌‏دهند، برای رهایی از آن است. در تبیین کارما نیز «شان کارا» تناسخ را مسلّم دانسته است: «کارماها سه نوعند؛ دو نوع از آن‏‌ها کارماهایی هستند که از زندگی‌‏های گذشته جمع و متراکم شده‌‏اند...».[2] «رامانوجا» اما درباره خدا برداشت متفاوتی از «شان‏کارا» دارد. به نظر او خدا دارای دو جزء متفاوت است: «یکی مادّه و دیگری روح‏‌های متناهی.»[3] او بر این باور است که انسان دارای بدن واقعی و یک روح واقعی است. بدن از مادّه ساخته شده و جزئی از خداست. بدن، آشکارا محدود است و روح، قدیم و سرمدی است.[4] از نظر رامانوجا: «زنجیر شدن روح به بدن به خاطر کارمای آن است. کارما تعیین می‏‌کند که هر روح شایستگی هم‌‏نشینی با چه بدنی را دارد. هنگامی‌‏که روح بر طبق کارمایش به بدنی که درخور آن است وارد شد، شعورش در تناسب با شرایط اندام‌‏های معرفتی آن بدن، محدود و مقید می‌‏شود.»[5] او برای رها شدن از این اسارت و مقیدبودن پیشنهاد می‌‏دهد که: «از راه عمل و معرفت می‏‌توان به رهایی و آزادی رسید؛ چون هر دوی آن‌‏ها راه را برای رسیدن به هدف هموار می‌‏سازند... تشریفات و آداب دینی باید در همه عمر به عنوان تکلیف تلقی شود و بدون توقع و چشم‌‏داشتی (مانند امید به بهشت رفتن) به اجرا در آید.»[6]

پی‌نوشت:

[1]. معرفی مکتب‏‌های فلسفی هند، چاترجی، ساتیش چاندرا، با همکاری موهان داتا، دریندا، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384، ص 739.
[2]. همان، ص 740.
[3]. همان، ص 756.
[4]. همان، ص 769.
[5]. همان، ص 770.
[6]. همان، ص 771.
بنگرید به: فرجام من و تو، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 59.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.