تربیت معاویه در دامان پدر و مادر

  • 1394/02/26 - 13:54
هنگامی‌که مسافر بن ابی‌عمرو، شیفته‌ی هند گردید و با او زنا کرد و باردار شد و این جریان سر زبان‌ها افتاد، از ترس پدر هند ـ ‌عتبه‌ ـ به شهر حیره گریخت و به سلطان آنجا به نام عمرو ‌بن هند پناه برد، پدر هند، ابوسفیان را طلبید و به او وعده مقادیر کلانی از ثروت و اموال داد به شرط اینکه با هند ازدواج کند، او هم پذیرفت و معاویه سه ماه پس از ازدواج او با هند به دنیا آمد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از ویژگی‌های معاویه، تربیت او در دامان پدر و مادر بود. مادر بزرگوار وی، حضرت هند اشتغالات زيادی داشته و بايد پاسخگوی شوهران متعدد و مشتريان بسياری باشد و يا پرچم[1] را از پشت‌بام خانه‌اش بردارد. لذا هرچند تصميم داشته که فرزندش معاویه را درست تربيت کند و در اين راه اهتمام بليغی داشته ولی بالاخره «لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا».[2]
این مادر دلسوز و مهربان آنقدر برای تربیت و پیشرفت او تعجیل داشت که بر خلاف فرزندان دیگر او را سه ماه پس از ازدواج با همسر عزیزش ابوسفیان، به دنیا آورد و سریعاً به تربیت او همت گماشت، چنانچه زمخشری حنفی و ابن‌عبدربه اندلسی و ابن‌الکلبی به این فضیلت اشاره کردند؛ «طلب ابوها عتبةُ، أباسفيان و وعده بمال جزيل وزَوَّجَهُ هنداً، فوضعت بعد ثلاثة أشهر معاوية».[3]
هنگامی‌که مسافر بن ابی‌عمرو، شیفته‌ی هند گردید و با او زنا کرد و باردار شد و این جریان سر زبان‌ها افتاد، از ترس پدر هند ـ ‌عتبه‌ ـ به شهر حیره گریخت و به سلطان آنجا به نام عمرو ‌بن هند پناه برد، پدر هند، ابوسفیان را طلبید و به او وعده مقادیر کلانی از ثروت و اموال داد به شرط اینکه با هند ازدواج کند، او هم پذیرفت و معاویه سه ماه پس از ازدواج او با هند به دنیا آمد.[4] کسانی که اکثر حمل را هفت سال[5]می‌دانند، باید اقلّ حمل را سه ماه بدانند تا خدای نخواسته حضرت معاویه جزء اولاد زنا شمرده نشود.
روزی ابوسفيان با همسرش هند، نشسته بودند و معاويه نیز در حال بازی بود. ابوسفيان به معاويه نگاه کرده و گفت: «اين پسر من سر بزرگی دارد، حتماً سردار قومش می‌شود». هند گفت: «فقط سردار قومش! مادرش بر او بگريد، اگر سردار کل عرب نشود».[6] انتظار هم همين بود که هند جگرخوار از او تعريف کند و آينده‌اش را پيشگویی کند، شايد اين پيشگويی‌ها کارساز باشد و بتوان به آنها اعتماد کرد. به گفته ابن‌حجر عسقلانی شافعی، سوابق هند قبل از اسلام و همچنين در جنگ احد در پی آن رفتاری که با پیکر پاک حمزه‌ی سيدالشهدا(علیه السّلام) داشت، مشهور است.[7] ابن عبدالبر قرطبی مالکی می‌گوید: «پس از شهادت حمزه، هند به پيکر آن شهيد حمله‌ور و بدن او را مثله کرده و شکم او را دريد و جگر حمزه را درآورده، کباب کرد و خورد».[8] هند در این جنگ بدن شهدا را قطعه قطعه کرد و گوش و بینی و لب‌هایشان را برید و از آن گردن‌بند و خلخال درست کرد و به گردن و پا انداخت و به عنوان تقدیر و تشکر از کار وحشی قاتل حمزه، گردن‌بند و گوشواره خود و کنیزان خود را به او تقدیم کرد.[9]
چنين آدم‌خواری، بايد برای فرزندش آرزوی سرداری کل عرب را داشته باشد، تا شايد انتقام خون پدر و وابستگان را گرفته و با سرِ دار بُردنِِ سرهای مسلمانان، سرداری خود را به اثبات برساند و خون‌های ريخته شده کفار در جنگ بدر را جبران کرده باشد.
پيامبر اسلام(صلى الله علیه و آله و سلم) پس از فتح مکه، مردم را به پذيرش اسلام فراخواند و با آنان شرط کرد که بچه‌هايشان را نکشند، هند با جسارت تمام به پيامبر(صلى الله علیه و آله و سلم) گفت: «تو بودی که بچه‌های ما را کشتی».[10] عجب زن شجاع و شیردلی بود! جامعه انسانی از چنین مادری انتظار فرزندی غیر از معاویه را ندارد، چون به درستی در اخلاق و رفتار حتی شکل و شمایل ظاهری نیز معاویه شبیه مادرش بود؛ چنانچه در تاریخ آمده، نشیمن معاویه را به مانند نشیمن مادرش تشبیه می‌کردند![11] پدر بزرگوار وی یعنی ابوسفیان نیز الگوی اخلاق و بخشش و شرافت بود؛ به گونه‌ای که گاهی آنچنان تحت تأثیر آواز و غنای آوازه‌خوان قرار می‌گرفت که لباس‌های خود را یک یک از بدن در آورده و به عنوان هدیه تقدیم او می‌کرد و خودش لخت مادر‌زاد در جلوی او و جمعیت قرار می‌گرفت. در ایثار و بخشش او همین بس که گاهی زن بدکاره‌ای را بدوش کشیده و عاص بن وائل (یکی از پدران عمرو بن عاص) را دعوت می‌کرد و با هم دست به فحشا می‌زدند.[12]
جناب معاویه نیز که تحت تعلیم والدینش مزین به آداب اخلاقی شده بود! بر سر منابر و جلوی جمعیت افاضه ریح می‌فرمود و با ول کردن باد از معده بر سخنان خود می‌افزود و نه تنها هیچ منعی در این مورد نمی‌دید، حرمتی برای منبر و مسجد رسول اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم) نیز قائل نبود. زمخشری حنفی می‌نویسد: «هنگامی‌که معاویه بر سر منبر مشغول سخنرانی و موعظه مردم بود، ناگهان اخراج بادی را افاضه فرموده و سپس برای توجیه کار خود گفت: «ای مردم! خداوند عزّوجّل بدن را طوری آفریده و در آن ریح و باد قرار داده به گونه‌ای که انسان نمی‌تواند آن را نگه دارد و باید از بدن خارج شود». یکی از حاضران بنام صعصعه که از حسن ادب و کمال و معرفت معاویه ناراحت شده بود از جا برخاسته و گفت: «آری، چنین است که می‌گویی. اما جای این هنرنمایی و تولید ریح در دستشویی‌هاست نه بر سرِ منابر. (فإنّ خروج الأرباح في المتوضئات سنّة و علی المنابر بدعة)».[13] الحق و الانصاف که چنين والدين مهربان با آن سوابق درخشان، در تربيت و پرورش اين فرزند، اهتمام خاص به خرج دادند و آداب و کمالات اخلاقی را که داشتند، به او انتقال دادند. او نیز با حسن اخلاقی که فرا گرفته بود اهليّت رهبری و مسئوليت امت را يافت!

پی‌نوشت:

[1]. الخزائن، نراقی بی نا، بی تا: ص569، عن محمد بن السائب کلبی؛ لسان العرب، ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، أدب الحوزة، قم، 1405: ج12، ص439 و تاج العروس من جواهر القاموس، زبيدي، محب‌الدین سیدمحمدمرتضی‌ حسینی، دارالفكر، بيروت، 1414‏: ج9، ص4.
[2]. البقرة: 286.
[3]. ربیع الأبرار، زمخشري، مؤسسة الأعلمي، بيروت‏، بی‌تا: ج3، ص549؛ العقد الفرید، ابن عبدالبر، أندلسي، دارالكتاب العربي، بيروت، لبنان: ج6، ص86.
[4]. ربیع الأبرار، زمخشري، مؤسسة الأعلمي، بيروت‏، بی‌تا: ج3، ص549؛ الأغانی، أبو‌الفرج الإصفهاني، علی بن حسین بن محمد، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، 1420: ج9، ص43 و 530؛ العقد الفرید، ابن عبدالبر، أندلسي، دارالكتاب العربي، بيروت، لبنان: ج6، ص86 و تذكرة الخواص من الامة بذکر خصائص الأئمة، ابن الجوزي، یوسف بن قزغلی بغدادی، المجمع العالمی لأهل البیت، قم، 1426: ج3، ص33، مسافر بن ابی عمرو.
[5]. المغنی، ابن قدامه مقدسی، عبدالله بن احمد، عالم الکتب، بیروت، لبنان : ج7، ص477.
[6]. البدایة و النهایة، ابن كثير، ابوالفداء اسماعیل بن کثیر، چاپ اول، دارإحياء التراث العربي، بيروت، 1408: ج8، ص126.
[7]. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن‌حجرعسقلاني، چاپ اول، دارالكتب العلمية، بيروت، 1415: ج8، ص346، رقم11860، هند بنت عتبة.
[8]. الإستیعاب، ابن عبد البر، یوسف بن عبدالبرنمری، دارالفکر، بیروت، 1423: ج2، ص572، رقم3524، هند بنت عتبة.
[9]. السیرة النبویه، ابن هشام، عبدالملک بن هشام ، دارالفکر، بیروت، 1423: ج3، ص43.
[10]. الإصابة فی تمییز الصحابة، ابن‌حجرعسقلاني، چاپ اول، دارالكتب العلمية، بيروت، 1415: ج2، ص424.
[11]. البدایة و النهایة، ابن كثير، ابوالفداء اسماعیل بن کثیر، چاپ اول، دارإحياء التراث العربي، بيروت، 1408: ج8، ص126.
[12]. شرح نهج‏ البلاغة، ابن أبي الحديد، دارإحياء الكتب العربية، عيسى البابي الحلبي و شركاه، 1378: ج18، ص130.
[13]. ربیع الأبرار، زمخشري، مؤسسة الأعلمي، بيروت‏، بی‌تا: ج4، ص173.

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام و خسته نباشید من از تمام پیجاتون استفاده میکردم و میکنم اما نوشتار این یک صفحه و مطلب یا از کارشناسان قبلیتون نیست یا خیلی ایشون موقع نوشتن این عصبانی بودند خیلی متن تند و بد گفته شده بود جذابیت سایت شما برای من این هست که با تمام قوا اثبات میکنید حقانیت شیعه را البته بدون توهین ومسخره کردن که از علائم شیعه هم نیست مطمئنم نویسنده این مطلب بابقیه فرق داره یا حداقل اینه که شما هم این مطب از جایی کپی کردید . یا علی

البته مطلب ارائه شده تماماً صحیح بود از دشمنان اهل بیت پیامبر هم غیر از این انتظار نمی رود ولی با زبان طنز و گزنده سخن گفتن در مقام احتجاج بر خصم کار رایی زیادی ندارد اگر با زبان علمی و نرم باشد موثر تر واقع می شود مخصوص که آنان مدام بر ما طعن می زنند که شیعه با توهین سخن می گوید.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.