تناسخ، ادعای بدون دلیل
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ اغلب قائلین به تناسخ، دلیل عقلی و برهانی بر اثبات تناسخ ندارند. آنها بیشتر تلاش میکنند با سخنانی ذوقی و شیرین، بدون قوه استدلال، بر خیال مخاطبان خود سوار شوند و تناسخ را باوری زیبا ارائه کنند. همانگونه که پیداست مهمترین دلیل ردّ تناسخ را میتوان بدون دلیل بودن آن دانست؛ اما به جهت پررنگ شدن خیال اثبات تناسخ، برخی ادلّه آنها نقل و نقد میشود. شایان ذکر است که به جز دلیل پایانی، دلایل دیگر در مغالطاتی آشکار، تناسخ را بر مبانی دینی استوار کردهاند.
دلیل اوّل؛ قائلین به تناسخ اینگونه استدلال میکنند که چون نفوس به حسب فطرت اولی، بالقوه و ناقص هستند، احتیاج به بدن دارند و شکی نیست، کسانی که معصیتکارند و نسبت به نعمتهای خداوند کفران نعمت کردهاند، نفوس اینها ناقصتر از چیزی است که از ابتدا در فطرتشان وجود داشته است؛ بنابراین، این نفوس بیشتر به بدن احتیاج دارند؛ این احتیاج سبب میشود تا بار دیگر به بدن جدیدی درآیند.
پاسخ: درست است که نفس در حین تکوین، تمام کمالاتش (اعم از خیالی و عقلی) بالقوّه است و به همین دلیل برای به فعلیت رسیدن نیاز به جسم مادی دارد، اما نفس پس از وجود طبیعی و در مدتی که با بدن است اخلاق و ملکات شریفه یا خبیثه را کسب میکند و از بالقوّه بودن به فعلیت تام میرسد. این اخلاق و ملکات اگر فاضله و اعتقادات حَقّه باشد، باعث سعادت اخروی میشود و انسان به جایی میرسد که از جنس ملائکه میشود و اگر ملکات رذیله و اعتقادات باطله باشد، باعث شقاوت اخروی میشود و انسان شبیه شیطان و اشرار میگردد.[1]
دلیل دوم؛ یکی دیگر از دلایلی که معتقدان به تناسخ میتوانند بدان تمسک جویند این است که اگر نفوس ستمکاران و گناهکاران جدای از بدن جسمانی که میتواند دچار مصیبت و زجر شده، گناهان را یادآوری کند، وجود یابد، چگونه ملکات ناپسند و آرای باطل آنها یادآوری شود و طعم شقاوت را بچشند؟ رهایی نفس بدون این جسم، یعنی صعود به ملکوت اعلی، و این مخالف شقاوت آنان است.
پاسخ: در پاسخ به این اشکال میتوان به این نکته اشاره کرد که بر اساس تعالیم دینی، روح انسان پس از این زندگی، کالبدی اختیار میکند که با آن کالبد (جسمانی یا مثالی) در عالم آخرت حاضر شده، به سعادت یا شقاوت رهنمون میشود.
دلیل سوم؛ این دلیل شبیه دلیل سابق است. در اینجا با بیان اینکه پس از جدا شدن روح از بدن، کمال حاصل میآید مدعی اثبات تناسخ شدهاند؛ به عبارت دیگر آنها مدّعیاند گاهی انسانهایی که دارای خبث باطن هستند در اثر مریضی و ضعف شدید قوای جسمی، روحشان از جسم فاصله میگیرد و به همین دلیل چشم معنوی آنها گشوده میشود و به عالم ملکوت اتصال مییابند. این واقعه نشان از آن دارد که روح انسان حتی اگر ستمکار باشد، در صورت رهایی از تن، به ملکوت میپیوندند و برای اینکه شقاوت خود را درک کند باید به بدن دیگری درآید.
پاسخ: در پاسخ اینگونه ادّعاها میتوان گفت: اوّلاً بر اساس چه مبنایی ادعا میکنید که نفوس ستمکاران و اشقیا در اثر مریضی به ملکوت راه مییابند؟ این سخن هیچ مبنای عقلانی و یا روایی ندارد. ثانیاً اگر چنین اتفاقی صحیح باشد نمیتواند علّت تامه برای وصل به ملکوت پس از مرگ باشد؛ چه اینکه وابستگی نفس به عالم مادّه، غیر از اتصال آن به عالم مادّه است؛ به عبارت دیگر ارواح خبیثه با توجه به علقهای که به دنیا و عوالم مادّی دارند، از دیدن ملکوت اعلی محروم خواهند بود. خداوند متعال در قرآن به این نکته اشاره میکند و ضمن آیات فراوانی میفرماید: «وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ.[یس/9] در برابرشان ديوارى كشيديم و در پشت سرشان ديوارى. و بر چشمانشان نيز پردهاى افكنديم تا نتوانند ديد.» «كَلَّا بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُون.[مطففین/14] حقّاً، كه كارهايى كه كرده بودند بر دلهایشان مسلّط شده است.» «كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون.[مطففین/15] حقّاً، كه در آن روز از پروردگارشان محجوب باشند.» «وَ حيلَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ما يَشْتَهُونَ كَما فُعِلَ بِأَشْياعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا في شَكٍّ مُريب.[سبأ/54] ميان آنها و آن آرزو كه دارند جدايى افتاد. همچنان كه با ديگران كه چنين مىانديشيدند و سخت در ترديد بودند، نيز چنين شد.»
دلیل چهارم؛ عالَمی که به علت وجود تضاد، تفاسد، تزاحم و امور اتفاقیه و قسریه در آن، دچار آفات عقوبات و شرور و آلام است، عالم دنیاست نه عالم دیگر؛ چون این عالم کثیفترین و تاریکترین عالم است؛ پس سزاوار است به دلیل جهالت و اخلاق بدشان این عالم، جهنّم اشقیا و کفّار و اشرار شود و جهنّم آنها آتش طبیعی گردد و درکاتشان بدنهای حیوانات قرار گیرد. اما نیکان بهعلت اخلاق مرضیه به سرای دیگر منتقل میشوند و جز مرگ چیز دیگری را نمیچشند.
پاسخ: اختصاص عذابِ تمام و عقاب شدید در این دنیا به این معنی نیست که این دنیا برای عذاب گناهکاران بهترین مکان است و مکان دیگری برای آن نتوان تصور کرد؛ بلکه عالم قیامت و جهنّم که مکانی ادراکی و آن جهانی است هم میتوان بدترین عذابها را برای آنها فراهم آورد. همچنین عالم بهشت میتواند بهترین مکان برای سعادتمندی نیکان باشد و آنها را به خیر برساند. این اشکال از آنجا مطرح میشود که میپندارند جز عذاب و الم دنیوی و لذت اینجهانی، لذت و الم حقیقی دیگری وجود ندارد؛ در حالیکه لذت و الم حقیقی از آنِ عالم مجرّد است؛ همانگونه که روح مجرّد، خود نیکترین مخلوقات تصور میشود.[2]
پینوشت:
[1]. صدرالدّین محمّد الشیرازی، اسفارالاربعه، چ سوم،بيروت،نشر دار احیاء التراث العربی،1981، 9/ 27ـ26.
[2]. فرجام من و تو، عبد الحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، 1391، ص 120.
افزودن نظر جدید