رونمایی تصوف در اسلام
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شروع تاریخ اسلام که همراه با بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، به طور واضح بیان شده است به گونهای که دوست و دشمن خود را در هر مسالهای که با اسلام در ارتباط است، بیان میکند تا کسانی که قصد دارند به وسیله تحریف در محتوای احکام و دستورات شرع مقدس برای خود در اسلام جایگاه و مقامی که بر اثر ایمان ظاهری نه واقعی فراهم کنند، جلوگیری کند. با چنین بیان واضحی که از تاریخ اسلام هست، تصوف هیچ جایگاهی در اسلام حقیقی ندارد و فرقهای بدعتگذار به شمار میرود.
و از طرفی رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) با بیان صریح از به وجود آمدن چنین فرقه ای برای امت خود خبر دادند به اباذر غفاری فرمودند: «یا اباذر یکون فی آخر الزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم یرون أن لهم الفضل بذلک علی غیرهم اولئک یلعنهم ملائکة السماء و الارض.[1] ای اباذر در اخرالزمان قومی پدید میآیند و در تابستان و زمستان لباس پشمینه میپوشند و این عمل را برای خود فضیلت و نشان زهد و پارسایی میدانند، آنان را فرشتگان آسمان و زمین لعنت میکنند.»
حال باید از بزرگان صوفیه نظیر "تیتوس بورکهات معروف به ابراهیم عزالدین" پرسید شما چگونه ادعا میکنید جوهره آئین تصوف منشأ در پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشت.[2] درحالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) زمان پیدایش تصوف را در آینده پیش بینی میکنند البته لازم به ذکر است که محققین بدعتهای صوفی مابانه را افراطِ در زهدی میدانند که بعضی از اصحاب پیامبر (صلی الله و علیه و آله) داشتهاند و مورد نهی اسلام واقع میشدند.
ابوالقاسم قشیری در کتاب "رساله قشیریه" مینویسد: «پس از رحلت پیامبر اکرم مسلمانان، بزرگان اسلام را صحابی و یا تابعی میخواندند، صحابی آنان بودند که درک صحبت پیامبر کرده بودند و تابعین کسانی بودند که به صحبت صحابه رسیده بودند و فضیلتی را برتر از این نمیدانستند و پس آنان بزرگان خود را اتباع تابعین نامیدهاند. بعد از آنها خواص مردم را که به امر عبادت اهتمام شدید داشتند و از یاد خدا غافل نمیشدند و بهعنوان متصوف نامیده شدند و پس از قرن دوم هجری به این نام شهرت یافتند.»[3]
تا اواخر قرن دو هجری در تاریخ ردپایی از تصوف به شاکلهای که بزرگان امروزی آنها به آن ملتزم هستند، دیده نمیشود، تا اینکه در زمان امام صادق (علیهالسلام) توسط شخصی به نام ابوهاشم کوفی از این فرقه رونمایی شد و به ترویج افکار ضد اسلامی خود پرداخت که امام حسن عسکری به نقل از امام صادق (علیهما السلام) درباره ابوهاشم کوفی میفرمایند: «انه فاسد العقیده جدا و هو الذی ابتدع مذهبا یقال له التصوف و جعله مضرا لعقیده الخبیثه.[4] ابوهاشم جدا فاسدالعقیده است و او به بدعت؛ مذهبی اختراع کرده و آن را تصوف نامیده و راه فراری برای خود قرار داده است.»
مسلمین وقتی خود را بین افکار ضد اسلامی صوفی و اسلام ناب دیدند، برای روشن شدن مطلب نزد امام صادق (علیه السلام) رفتند و عقاید صوفیه را نقل کردند حضرت در پاسخ به آنها فرمودند: «انهم اعداءُنا فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم سیکون اقوام یدّعون حبّنا و یمیلون الیهم و یتشبهون به هم و یلقبون انفسهم بلقبهم و یأوّلون اقوالهم ألا فمن مال الیهم فلیس منّا و إنّا منهم برآء و من انکرهم و ردّ علیهم کان کمن جاهد الکفار بین یدی رسول الله (صلی الله علیه و آله).»[5] آنها (صوفیان) دشمنان ما هستند، پس هرکس به آنها میل پیدا کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد به زودی کسانی پیدا میشوند که ادعای محبت ما را میکنند و به ایشان نیز تمایل نشان میدهند، خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود میگذارند و گفتارشان را تأویل میکنند. بدان که هرکس به ایشان تمایل نشان دهد؛ از ما نیست و ما از او بیزاریم و هرکس آنها را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) با کفار جهاد کرده است.»
از جوابی که امام صادق (علیه السلام) فرمودند نتیجه میگیریم از زمان حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تا زمان امام صادق (علیهالسلام) در میان مسلمین ردپایی از تصوف با این شاکله وجود نداشته است و از زمان امام صادق به بعد پیدا شده است و اینکه صوفیان مدعی هستند تصوف با این شاکله ریشه در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دارد و سلسله های خود را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) میرسانند ادعایی بیاساس است.
پینوشت:
[1]. حر عاملی محمدحسن، و سائل الشیعه، ج 11، ص 281، چاپ بیروت
[2]. بورکهات تیتوس (ابراهیم عزالدین)، ترجمه یعقوب آژند، تهران، 1374، درآمدی بر آئین تصوف، ص 14
[3]. قشیری ابوالقاسم عبدالکریم، رساله قشیریه، ص 389، انتشارات علمی فرهنگی، تهران
[4]. مقدس اردبیلی احمدبنمحمد، حدیقه الشیعه، ص 560، ناشر انصاریان، قم
[5]. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 2، ص 57، ناشر اسوه، قم
افزودن نظر جدید