تأثیر عقاید آیین هندو بر تصوف اسلامی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مکاتب هندی تأثیر زیادی در تصوف اسلامی داشته است و به همین مناسبت میان عقاید صوفیه بهاصطلاح اسلامی و بعضی از مذاهب هندی شباهت آشکار وجود دارد و این خود دلیل بر تأثیرپذیری تصوف اسلامی از مکاتب هندی است. اسلام که به فاصله کمی بعد از ظهور، از حدود عربستان خارجشده و بهسرعت در هر جهت پیش میرفت، طولی نکشید که به سرحد چین رسید و در زمان بنیامیه سند را مسخر خود نموده و مناسبات تجاری و اقتصادی بین مسلمین و اقوام و قبایلی که از حیث فکر و تمدن و اخلاق با مردم سایر قسمتهای جهان فرق زیادی داشتند، برقرار ساخت.
از قرن دوم به بعد که مسلمانها به نقل کتب سایر ملل پرداختند و دایره علوم وسعت یافت، مقداری آثار بودایی و هندی به عربی ترجمه شد که از جمله چیزهایی است که راجع به تصوف علمی؛ یعنی زهد و ترک دنیا و شرح عادات و رسومی در این باب از هندیها و بوداییها. اضافه بر نقل کتب هندی و بودایی در قرن دوم هجری و مناسبات تجاری و اقتصادی مسلمین با هندیها، از اوایل حکومت بنیعباس جماعتی از تارکین دنیا و دورهگردان هندی و مانوی در عراق و سایر ممالک اسلامی منتشر بودند و همانطور که در قرن اول از راهبان سیار مسیحی صحبت میشد، در قرن دوم هم ذکر تارکین دنیای سیار دیگری به میان میآید که نه مسلمانند و نه مسیحی و جاحظ آنها را "رهبان الزنادقه" مینامد. بدین گونه این سیاحان به نوبه خود در صوفیه مسلمان مؤثر واقعشدهاند و آنها هستند که سرگذشت بودا را منتشر ساخته، او را سرمشق زهد و ترک دنیا معرفی کردند. بهطوری که مرتاضین در نوشتههای خود بهعنوان سرمشق تزهد مینویسند: امیر قوی شوکتی که پشت پا به دنیا زد و خود را آزاد ساخت، مرد راه بود، یا آنکه گفتهاند: امیری درخور ستایش و احترام است که به زی فقر درآید و این موضوع به اشکال مختلف قصصی به وجود آورد.[1]
برخی از عواملی که در تأثیرپذیری تصوف اسلامی از مکاتب هندی نقش عمده و مهم داشتهاند را بیان میکنیم.
- با فتوحات و کشورگشائیهای اسلامی که در حکومت امویان تا سرحد چین گسترشیافته بود، میان مسلمانان و هندیان مناسبات تجاری و اقتصادی و فرهنگی برقرار شد. همانگونه که جماعت زیادی از هندیان به اسلام گرویدند و مسلمان شدند، همچنین افکار و اندیشه هندیان در مسلمانان تأثیر بسزایی بخشید و تعالیم و آداب زاهدانه و صوفیانه مذاهب هندی بهواسطه معاشرت و اختلاط و مخصوصاً از راه ترجمه کتابهای هندی درزمینه ادب، معارف مذهبی و عقاید و سلوک هندیان در ذهن مسلمانان رسوخ کرد.[2]
- در نیمه اول قرن دوم بهویژه در زمان خلفای عباسی که مجالس مناظره و گفتگوهای علمی و مذهبی برگزار میشد و ارباب مذاهب و پیروان ادیان مختلف در آن گرد هم میآمدند و آزادانه به بحث و مناظره میپرداختند، عدهای از پیروان مذاهب و ادیان هندی و بودائی نیز در آن میان شرکت میکردند و افکار و عقاید دینی خویش را برای دیگران بازگو مینمودند و از این طریق برخی از مسلمانان را با عقاید خویش آشنا ساختند و بدینوسیله افکار صوفیان رواج پیدا کرد و در میان مسلمین گسترش و نفوذ یافت.[3]
- دستهای از بزرگان و مشایخ طبقه اول صوفیه مانند فضل بن عیاض (متوفای 187 ق)، شقیق بلخی (174 ق)، داود بلخی (174 ق)، همه از بلخ بودهاند و شهر بلخ یکی از مراکز بزرگ انتشار تصوف اسلامی بوده است و این اندیشه از همانجا آغاز و سپس به دیگر بلاد اسلامی گسترشیافته است. با توجه به اینکه از سالها پیش از اسلام مذهب بودائی در بلخ و بخارا و نیز در ماوراءالنهر شایع و رایج بوده و صومعه و پرستشگاههای معروفی در آن نواحی وجود داشته و میتوان گفت که بزرگان نخستین صوفیه که از آن نواحی برخاستهاند تحت تأثیر افکار صوفیانه و زندگی ترک دنیایی مذاهب بودا و فرقههای دیگر مذهبی هند واقعشده و تعالیم هندی را از این راه با تعالیم اسلامی درآمیخته و تصوف را به وجود آوردهاند.
- سفر حسین بن منصور حلاج را به هندوستان که پس از بازگشت به ایران انقلاب و غوغای در تصوف بپا کرد و تحول شگرفی در آن پدید آورد شاهد دیگری بر تأثیر تعالیم هندیان در تصوف آوردهاند.[4]
پینوشت:
[1]. غنی قاسم، تاریخ تصوف در اسلام، انتشارات زوار، 1386، ج 2 و 3، صص 145 و 146
[2]. كيائي زینالدین، سیر عرفان در اسلام، ص 46، تهران، انتشارات الشراقی
[3]. همان.
[4]. میر آخوندی قاسم، تراژدی حلاج در متون کهن، انتشارات شفیعی، 1389 شمسی، ص ۲۳
افزودن نظر جدید