پیامبر اکرم، میزان زهد احسائی ؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از ویژگیهای مهم و بارز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رفتار زاهدانه ایشان، در طول حیات مبارکشان بوده است. تاریخ نشان میدهد ایشان کوچکترین دلبستگی به دنیا نداشته است و همواره در صدد تهیۀ زاد و توشه، برای آخرت بوده است. قبل از اینکه به این صفت اخلاقی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بپردازیم، ابتدا معنای زهد را بیان میکنیم. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند: «الزهد کله بین کلمتین من القرآن، قال الله تعالی: «لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» و من لم یأس علی الماضی و لم یفرح بالآتی، فقد أخذ الزهد بِطَرَفَیه. [1] تمام زهد در دو جمله از قرآن آمده است: خداوند میفرماید: بر گذشته تأسف نخورید و نسبت به آینده شاد و دلبند نباشید. بنابراین آن کس که غم گذشته نمیخورد و نسبت به آینده شاد و دلبند نیست، هر دو جانب زهد را در اختیار گرفته است. مراد حضرت در این عبارت کوتاه و جامع این است که حقیقت زهد، ترک دنیا و دلبستگیها و اسارتها است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان پیشوا و رهبر جهان اسلام، به معنای واقعی کلمه، زاهد میزیسته است. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در وصف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «پیامبر بیش از حد نیاز، از دنیا بهره نگرفت و به آن تمایلی نشان نداد، پهلویش از همه لاغرتر و شکمش از همه گرسنهتر بود. دنیا به وی عرضه شد (تا آنچه میخواهد انتخاب کند) اما از پذیرفتن آن امتناع ورزید... روی زمین (بدون فرش) مینشست و غذا میخورد، و متواضعانه همچون بردگان مینشست، و با دست خود، کفش و لباسش را وصله میکرد، و بر مرکب برهنه سوار میشد، حتی کسی را پشت سر خود، سوار میکرد. ایشان پردهای را بر دَرِ اتاقش دید، که در آن تصویرهایی بود. همسرش را صدا زد و گفت: آن را از نظرم پنهان کن، که هرگاه چشمم به آن میافتد، به یاد دنیا و زرق و برقش میافتم».[2]
البته این نکته حائز اهمیت است، که زهد به معنای استفاده نکردن از دنیا نیست. بلکه امکان دارد شخصی از ثروت دنیا برخوردار باشد، اما زاهد زندگی کند و هیچگونه دلبستگی به آن نداشته باشد. ما افراد زیادی را در طول تاریخ اسلام و حتی در انقلاب اسلامی ایران سراغ داریم، که در دنیا زاهدانه زیستهاند و هیچیک از آراستگیهای دنیا نتواسته است، آنها را فریب دهد. در مقابل، همواره در طول تاریخ انسانهایی بودهاند، که چه بسا تظاهر به زهد میکردند و عدهای هم ایشان را زاهد میدانستهاند، اما بررسی ابعاد زندگی آنها، ما را به نتیجهای معکوس میرساند.
شیخ احمد احسائی، مؤسس فرقۀ شیخیه، از جمله کسانی بوده است که مشهور به زهد بوده است و حتی عدهای از بزرگان به زهد وی، اعتراف کردهاند. به عنوان نمونه کاشف الغطا در حق وی مینویسد: «حق این است که شیخ احمد... در نهایت ورع و زهد و عبادت و اجتهاد به سر میبرد».[3] و از ملاهادی سبزواری در این خصوص نقل شده: «شیخ احمد... در زهد بی نظیر بود».[4] علامه مصباح نیز میفرمایند: «به نظر میرسد که خود شیخ، شخصی زاهد و وارسته بوده است، گرچه در برخی از مسایل، به دلایلی به بیراهه رفته است».[5]
اما نقاط کوری در زندگی شیخ احمد وجود دارد، که قضاوت کردن در این خصوص را، برای ما دشوار میکند. ما در ذیل به گوشهای از رفتارهای ایشان اشاره میکنیم، که با زهد تنافی دارد و نمیتوان فاعل این امور را به زهد منتسب کرد:
– شیخ احمد، بدعتی همچون رکن رابع، در دین بر جای گذاشت، که زمینۀ تأسیس فرقۀ ضالّۀ بابیت و بهائیت را فراهم آورد. و پر واضح است که تأسیس نامبارک رکن رابع در دین اسلام، چیزی جز انحراف، دلبستگی به دنیا، سوء استفاده و عوامفریبی نبوده است.[6]
– وی با دربار قاجار، که نوکر استعمارگران بوده، رابطۀ تنگاتنگ داشته و هدایا و مقرری از آنها دریافت میکرده است و در نامههای خود به شاه قاجار و شاهزادگان فاسد، تملق و خلافواقعگویی میکرده است و آن را از حد گذرانده بود و به مدح و ثنای آنها پرداخته بود و عنایت خاصی به ایشان داشت و با آنها حسن معاشرت داشته است.[7]
– او به خواستههای دربار قاجار، علی الخصوص شخص فتحعلیشاه، تن میداده است، شخصی که برای تأمین خواستههای شهوانی خود، حرمسرا زده بود، به گونهای که «مادام دیولا فووا» تعداد زنهای او را قریب 700 و تعداد فرزندان او را قریب 600 و تعداد اولاد و نوادگان او را قریب 5000 نفر میداند. و همسرانش در اثر موفق نشدن به ملاقات با شاه، دست به گناه میزدند.[8]
- در احوالات شیخ آمده است: «او بارها به شاهزادگان فاسد و بیبند و بار قاجار، بهشت میفروخته است. معلوم است که بهشت فروشی از آداب و بدعتهای کلیسا است، آنهم آن کلیسایی که از مسیحیت واقعی منحرف و در خدمت استعمار قرار گرفته است. این امر سبب میشد که شاهزادگان، نسبت به اعمال ننگین و ظلم خویش بیاعتنا باشند و به بهانۀ بهشت خریدن از شیخ، دست به هر ظلمی بزنند».[9]
- درخواست کمک مالی شیخ از محمدعلی میرزا (شاهزاده قاجار) و ماجرای بهشت فروشی وی.[10]
پینوشت:
[1]. محمد دشتی و سید کاظم محمدی، نهج البلاغه، قم، نشر امام علی (علیه السلام)، 1374، قصار 439، ص 226.
[2]. همان، خطبۀ 161، ص 85.
[3]. محمد حسین حسینی جلالی، فهرس التراث، ج 2، ص 119.
[4]. صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی (ملا صدرا)، شواهد الربوبیة، با تعلیق و تصحیح و مقدمۀ سید جلال الدین آشتیانی، ص 111.
[5]. علی اکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیۀ کرمان، قم، انتشارات مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۹۲، ص 110.
[6]. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: حاج محمد کریمخان کرمانی، رکن رابع، ص ۱۴-۱؛ مقاله رکن رابع در نظر شیخیه، به زودی در همین سایت منتشر خواهد شد.
[7]. سید محمد باقر نجفی، بهائیان، قم، نشر مشعر، ۱۳۸۷، ص 11؛ جهت مطالعۀ بیشتر ر.ک: مقالۀ ارتباط شیخ احمد احسائی با دربار قاجار، در همین سایت منتشر شده است.
[8]. جهت مطالعۀ بیشتر ر.ک: سید محمد حسین فقیه ایمانی، شیخیه زمینه ساز بابیه، تهران، انتشاراتی راه نیکان، 1390، ص 31-32.
[9]. مرتضی حسین، بهشت فروشان، ترجمۀ دکتر عبدالناصر ایرانمنش، ص 101.
[10]. جهت مطالعۀ بیشتر ر.ک: محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلما، ص 36.
افزودن نظر جدید