چرا در انجيل به صراحت نام پيامبر نیامده است؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کتاب دینی مسیحیان انجیل نامیده میشود، واژه انجیل در لغت یونانی به معنای مژده و بشارت است (قاموس کتاب مقدس: 111) مسیحیان عقیده ندارند که عیسی کتابی به نام انجیل آورده است (کلام مسیحی: 49 ـ 50) آنان معتقدند که بعد از عروج عیسی(علیه السلام) پیروان وی اقوال، اعمال و حوادثی را که برای آن حضرت اتفاق افتاده بود به صورت روایتهای شفاهی، نقل میکردند و یک سنت شفاهی در بین آنها رایج بود. (تکوین الاناجیل: 24، کلام مسیحی: 43) تنها در نیمه دوم قرن اول میلادی بود که فکر کتابت این سنت شفاهی در میان پیروان مسیحیت، قوت گرفت و عده ای به نوشتن اقوال و اعمال عیسی که در آن زمان رایج بود و از سوی حواریون و شاگردان آنها نقل میشد، پرداختند (تکوین الاناجیل:30) و این نوشتهها را انجیل نامیدند[1] هنگامی که نهضت کتابت سنت شفاهی مسیحیت آغاز شد هر کسی به تشخیص خود و سبک خاص که داشت، به تدوین اعمال و اقوال و حوادث مربوط به حضرت عیسی پرداخت (لوقا: 1-4) و بدین ترتیب نوشتههای متعددی به نام انجیل به وجود آمد (کلام مسیحی: 51-52، دین مسیح: 47، تکوین الاناجیل:30) تعدد متون فوق، باعث شد تا کلیسا معین کند که کدام یک از نوشتههای مسیحی را معتبر و معیار میداند و البته این کار آسانی نبود، زیرا همه، نوشتههای خود را اصیل و معتبر میدانستند، افزون بر انجیلهای چهار گانه، کتاب اعمال رسولان و کتاب مکاشفه که امروزه عهد جدید را تشکیل میدهند، متنهای دیگری بنام انجیل توما، انجیل حقیقت، انجیل دوم متی، اعمال پطرس، اعمال یوحنا (دین مسیح: 47:48) و هم چنین برنابا، انجیل ناصریان، انجیل عبرانیان، انجیل مصریان و ... نیز تداول عام داشتند (مقایسه ای میان تورات و انجیل، قرآن و علم: 110-111)[2]در قرنهای نخستین میلادی، فهرست کتابهای عهد جدید، با زمان تغییر میکرد و کم و زیاد میشد، شک و تردید در این موضوع تا مجمع روحانی «هیپون» در سال 393 میلادی، و مجمع روحانی «کارتاژ» در سال 397 میلادی طول کشید، (مقایسه میان تورات و انجیل، قرآن و علم: 111 و 112، دین مسیح: 47 ـ 48، عیسی اسطوره یا تاریخ: 30 – 31) و در مجمع اخیر بود که حذف نهایی به عمل آمد و بیش از صد انجیل از بین برده شد و تنها چهار انجیل نگهداری شد، تا در لیست نوشتههای عهد جدید که «کانن» نامیده میشود وارد شوند (دین مسیح:48) بدین ترتیب در اوائل قرن پنجم میلادی تنها، چهار انجیل یاد شده در زیر توانستند به عنوان انجیلهای رسمی جایگاه ثابتی را در عهد جدید پیدا کنند (تاریخ تفکر مسیحی:5)
1. انجیل مرقس، این انجیل در حوالی سال (65 – 70) میلادی توسط شخصی به نام «مرقس» تألیف شده است. تاریخ جامع ادیان: 576، تکوین الاناجیل:31)
2. انجیل متی، این انجیل توسط شخصی به نام «متی» نوشته شده است.
3. انجیل لوقا، این انجیل در سالهای (80-90) میلادی توسط شخصی به نام «لوقا» در انطاکیه خطاب به مشرکین تألیف شده است (تاریخ تمدن 3:655، تکوین الاناجیل:31)
4. انجیل یوحنا، این انجیل در بین سالهای (95-100) میلادی توسط شخصی به نام «یوحنا» در آسیای صغیر تألیف شده است (تکوین الاناجیل:31)[3]
یکی از اناجیل که امروزه در دست است، انجیل برنابا است، نام اصلی نویسنده این انجیل «یوسف» است، وی از پدر و مادر یهودی در جزیره قبرس به دنیا آمده است، جالب است که برنابا، مینویسد: چون آدم و حوا از بهشت بیرون شدند، مشاهده کردند که بالای دروازه بهشت نوشته شده: «لا اله الا الله محمد رسول الله، (انجیل برنابا فصل 41 آیه 33) در این انجیل بیش از ده مرتبه نام پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) به لفظ (محمد صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است (انجیل برنابا 97:19) این انجیل از دیدگاه دانشمندان مسلمان بیشتر از سایر انجیلها با واقعیتهای تاریخی تطابق دارد.[4]
قرآن کریم که نخستین منبع معارف اسلامی است، عیسی(علیه السلام) را یکی از پیامبران الهی میشمارد (نساء:171، مریم:30، مائده:17) که انجیل به عنوان کتاب آسمانی بر آن حضرت نازل شده است (مائده: 42، حدید:27) کلمه انجیل دوازده بار در قرآن تکرار شده است، ولی هیچ گاه بهصورت جمع «اناجیل» وارد نشده است، و این یکی از ادله ای است که نشان میدهد، انجیل مورد نظر قرآن غیر از انجیلهایی است که مسیحیان آنها را از جمله کتابهای مقدس خود میدانند نظر دانشمندان اسلامی در مورد انجیلهای موجود این است که، انجیل اصلی به کلی به فراموشی سپرده شده و بجای آن کتابهای دیگری توسط کلیسا نوشته شده است (تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 68-69، ملل و نحل، ج 1، ص 221) با وجود این در استناد این انجیلها به حواریها و شاگردان آنها شک و تردید وجود دارد، زیرا این اناجیل در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن پنجم رسمیت یافتهاند (دین مسیح: 47-48) و آثار خطی باقی مانده از آنها مربوط به قرن سوم میلادی است و قبل از این دوره اثری از آن انجیلها به دست ما نرسیده است.[5]
قرآن کریم در آیه ششم سوره صف با کمال صراحت از حضرت مسیح نقل میکند که وی گفته است: من به آمدن پیامبری که نام او احمد است بشارت میدهم.
این جا سؤال مهمی مطرح میشود و آن این است: پیامبری که حضرت مسیح از آمدن وی خبر داده، نام او احمد است، و نام مبارک پیامبر، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم )میباشد، در این صورت چگونه این علامت بر او تطبیق میشود؟
در پاسخ این سؤال لازم است به نکات زیر توجه شود:
الف: در تواریخ آمده است که پیامبر اسلام از کودکی دو نام داشت، و حتی مردم او را با هر دو نام خطاب می کردند، یکی محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگری (احمد) اولی را جدش عبدالمطلب برای او برگزیده بود و دومی را مادرش آمنه.[6]
ب: هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آیه ششم سوره صف را برای مردم مدینه و مکه خواند، قطعاً به گوش اهل کتاب نیز رسید، هیچ کس از مشرکان و اهل کتاب ایراد نکردند که انجیل از آمدن (احمد) بشارت داده، نام تو محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است، این سکوت خود دلیل روشن بر شهرت این اسم در آن محیط است، زیرا اگر اعتراض شده بود برای ما نقل می شد، از این بحث به این نتیجه می رسیم که احمد نیز از نام های معروف پیامبر اسلام بوده است.[7]
قرآن مجید با صراحت هر چه تمام تر می فرماید: اگر پیروان انجیل و تورات، این دو کتاب را مورد مطالعه قرار دهند نام و خصوصیات پیامبر اسلام را در آن می یابند، رسول خدا در ضمن حدیث طولانی در جواب یهودی فرمود: اولین چیزی که در تورات نوشته شده است (محمد رسول الله) است، و آن در زبان عبری (طاب) است، آن گاه آیه 175 سوره اعراف را قرائت فرمود: یجدونه مکتوبا عندهم فی التورات و الانجیل) یعنی نام و نشان و خصوصیات پیامبر اسلام را در این دو کتاب نوشته شده می یابند.[8]
بشارت انجیل به آمدن فارقلیطا: مسیح به زبان عبری سخن می گفت زیرا او در میان عبری زبان پرورش یافته بود و از میان نویسندگان انجیل ها، متی، انجیل خود را به زبان عبری نوشته و سه نفر دیگر انجیل خود را به زبان یونانی نوشته اند در انجیل یوحنا در باب های 14 و 15 و 16 حضرت مسیح از آمدن شخصی به نام (فارقلیط) پس از خود خبر داده است، فارقلیط، لغت سریانی است که اهل سوریه با آن سخن می گفتند، و در انجیل هایی که به زبان سریانی نوشته شده است این لفظ به کار رفته است، دانشمندان اسلامی و مفسران انجیل اتفاق دارند که این لفظ سریانی شده لفظ یونانی است که انجیل یوحنا به آن زبان نوشته شده است، ولی در ریشه اصلی این لفظ اختلاف دارند، محققان اسلامی معتقدند که ریشه یونانی این کلمه (پریکلیطوس) به معنای محمد و احمد است، ولی مفسران انجیل ریشه آن را (پارکلیطوس) به معنای تسلی دهنده دانسته اند و بیشتر مفسران آن را به روح القدوس تفسیر نموده اند[9] باید توجه داشت هنگامی که ارباب کلیسا دیدند که ترجمه (پریکلیطوس) به محمد و احمد به تشکیلات آن ها ضربه شدیدی وارد می کند، بجای آن (پارکلیطوس) نوشتند و این سند زنده را دگرگون ساختند.[10]
در این جا قرائنی به روشنی گواهی می دهد که مراد از (فارقلیط) پیامبری است که پس از مسیح می آید نه روح القدوس.
1. از برخی تواریخ مسیحی استفاده می شود که پیش از اسلام در میان علما و مفسران انجیل مسلم بود که «فارقلیط» همان پیامبر موعود است، حتی گروهی از این مطلب سوء استفاده نموده خود را فارقلیط موعود معرفی نموده اند، مثلاً «منتس» که مردی ریاضت کش بود و در قرن دوم میلادی می زیست، در سال 187 میلادی در آسیای صغیر مدعی رسالت گردید و گفت: من همان فارقلیط هستم که عیسی از آمدن او خبر داده است.[11]
2. از تواریخ مسلم اسلامی کاملاً استفاده می شود که سران سیاسی و روحانی جهان مسیحیت در روز های بعثت پیامبر اسلام همگی در انتظار پیامبر موعود انجیل بودند، از این جهت هنگامی که سفیر پیامبر نامه او را به زمامدار حبشه داد، وی پس از خواندن نامه رو به سفیر کرد و گفت: من گواهی می دهم که او همان پیامبری است که جهان اهل کتاب، در انتظار او هستند. همانطور که حضرت موسی از نبوت حضرت مسیح خبر داده، وی نیز از نبوت پیامبر اسلام بشارت داده و علائم و نشانه های او را معین کرده است از این نصوص استفاده می شود که آنان در انتظار پیامبری بودند، و چنین انتظار به طور مسلم ریشه انجیلی داشته است.
هم اکنون این سؤال مطرح می شود که چرا عیسی(علیه السلام) در بشارت از آمدن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اسم احمد را برگزیده است؟ در پاسخ این سؤال نکات زیر قابل توجه می باشد:
1. بشارت عبارت است از خبری که شنونده از شنیدنش خوشحال شود، با آمدن پیامبری بعد از پیامبر دیگر بدون برتری و فضیلت پیامبر بعدی، بشارت محسوب نمی شود، بشارت وقتی تصور دارد و دارای خاصیت بشارت است که پیامبر دوم دارای فضیلت و برتری بوده و دعوت پیشرفته تر، و دین کاملتری آورده باشد، در این صورت است که بشارت آمدنش باعث خرسندی شده و بشارت به مفهوم واقعی محقق می شود، بر این اساس خود آیه بشارت، اشعار و اشاره به برتری و فضیلت، شخصی مورد بشارت بر بشارت دهنده دارد، همان طور که در نص بشارت، لفظ (احمد) دلالت بر این دارد که وی، احمد و افضل از مسیح و انبیای پیش از او است.[12]
2. راغب می گوید: احمد اشاره به اسم پیامبر برای تنبه و توجه دادن به این مطلب است، هم چنان که قبل از وجود و ظهور اسم آن حضرت احمد است، وقتی جسم او وجود پیدا کند، در اخلاق و افعال و اقوال خود، محمود خواهد بود، عیسی (علیه السلام) لفظ (احمد) را بدین جهت برای بشارت برگزیده، تا اعلام نماید که او از من و انبیای پیش از من حمد کننده تر است، کشف الاسرار در تأیید راغب می گوید: الف در لفظ احمد برای مبالغه در حمد است، مبالغه یا در فاعل است، یعنی همه انبیا ستایشگران خدا هستند ولی پیامبر اسلام بیشتر از همه ستایشگر است، یا مبالغه در مفعول است، یعنی همه انبیا به خاطر صفات حمیده شان، محمود و مورد ستایش هستند، ولی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مناقب و فضائل و محاسن بیشتری دارد، که به خاطر آن ها مورد ستایش بیشتر است.[13]
احمد اسم نقل داده شده از وصف افعل، است که برای تفضیل و برتری بکار می رود، سپس معنای احمد ستایشگر ترین ستایشگران است، همه انبیا ستایشگران خدا هستند ولی پیامبر اسلام بیشتر از همه ستایشگر است، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز منقول از وصف است و آن وصف محمود است که متضمن مبالغه و تکرار است، بنابر این محمد به کسی گفته می شود که پیوسته و مکرر مورد ستایش قرار داشته باشد، رسول خدا بعد از تولد و بعثت چنین بوده است، چون پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از این که محمد و مورد ستایش باشد، احمد و ستایشگر خدای خویش بوده است، بدین جهت عیسی (علیه السلام) اسم احمد را بر محمد مقدم داشته، به اسم احمد از آمدن وی بشارت داده است.[14]
از نصوص فوق این نتیجه استفاده می شود که «حضرت عیسی(علیه السلام) بدین جهت اسم احمد را برای بشارت برگزیده، تا تنبه داده و بفهماند که پیامبری که بعد از من می آید، احمد و افضل از من و انبیای قبل از من است و با دعوت پیشرفته تر و دین کاملتری خواهد آمد. و الله عالم بالصواب.
پی نوشت:
[1]. ر.ک: رضوی رسول، مجله تخصصی کلام اسلامی، شماره 49، ص 77.
[2]. همان، ص 78.
[3]. ر.ک: رضوی رسول، مجله تخصصی کلام اسلامی، شماره 49، ص 79-80.
[4]. همان، ص 82-83.
[5]. رضوی، رسول، مجله تخصصی کلام اسلامی، شماره 49، ص 83.
[6]. حلبی علی بن برهان الدین، سیره حلبیه، ج1، ص 128، دار المعرفه، بیروت، 1400.
[7]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 78، دار الکتب الاسلامیه، 1374 ش.
[8]. صدوق، محمد، امالی، ص 259، مرکز الطباعه و النشر فی موسسه البعثه، 1417.
[9]. سبحانی، جعفر، احمد موعود انجیل، ص 104، بوستان کتاب 1385 ش.
[10]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 24، ص 75، دار الکتب الاسلامی، 1374 ش.
[11]. سبحانی، جعفر، احمد موعود انجیل به نقل از آنیس الاعلام، ج2، ص 179.
[12]. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج 28، ص 304، انتشارات فرهنگ اسلامی، قم، 1365 ش.
[13]. حقی اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 9، ص 498، دار الفکر بیروت.
[14]. قرطبی محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، ج19، ص 83، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364 ش، ابن حجر. عسقلانی، شهاب الدین، فتح الباری، ج6، ص 404، دار المعرفه للطباعه و النشر، بیروت.
منبع: نرم افزار پاسخ، مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات
دیدگاهها
حجت اله عرفانیان
1394/08/27 - 17:03
لینک ثابت
نام شیعه چندین بار در قرآن
حجت اله عرفانیان
1396/09/12 - 10:07
لینک ثابت
اگر حق با شماست به علم ابجد
افزودن نظر جدید