پیامبر شهر علم و امیرالمؤمنین درب آن...
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حدیث «انا مدینة العلم و علی بابها، فمن أراد المدينة فليأت الباب (من شهر علم هستم، و علی درِ آن. هر که اراده ورود به شهر را دارد، از درِ آن داخل شود)»، به طرق مختلف از ابن عباس و امیرالمؤمنین و جابر بن عبدالله در کتب اهل سنت نقل گردیده است.
نظر علمای اهل سنت در مورد این حدیث
حاکم نیشابوری این حدیث را با سند ابن عباس آورده و آن را صحیح میداند و شواهد آن را با سند جابر هم صحیح میداند.[1] ابنحجر عسقلانی میگوید: «این حدیث طرق کثیری دارد و حداقل حال حدیث این است که اصلی برای آن وجود دارد و سزاوار وضعی دانستن نیست.»[2] سيوطي حدیث را پس از بررسی بسیار حسن میداند.[3] متقی هندی در کتاب کنز العمال پس از آوردن این حدیث، در کلامی طولانی در مورد حدیث اظهار نظر مینماید و میگوید: «حاکم سند این حدیث را صحیح میداند و یحیی بن معین هم آن را صحیح میداند. و ابنحجر طرق حدیث را زیاد میداند، که در نتیجه حدیث را سزاوار نسبت وضع نمیداند، بلکه با مخالفت با حاکم و همچنین ابنجوزی میگوید: این حدیث نه صحیح است و نه کذب؛ این حدیث حسن است و قابل احتجاج. من هم مانند ابنحجر مدتها همین جواب را میدادم که این حدیث حسن است، نه صحیح و نه کذب؛ تا این که به تصحیح نمودن این حدیث (حديث با سندی که به امیرالمؤمنین میرسد) توسط ابنجرير در کتاب تهذيب الآثار واقف شدم و با ضمیمه تصحيح حاکم در مورد حديث ابنعباس، استخاره نمودم و جازم شدم به ارتقاء این حدیث از مرتبه حسن به مرتبه صحیح، والله أعلم.»[4]
فتنی در کتاب تذکرة الموضوعات، پس از ذکر کلام علماء، نظر داده است که هر کسی حکم به کذب این حدیث را داده است، خطا کرده است.[5] ملا علي قاري هم نظرات علماء را آورده، ازجمله این که ابنحجر، و سیوطی و علائی به نقل زرکشی حدیث را حسن میدانند.[6] و مناوی هم در فیض القدیر از قول حافظ علائی گفته که: «هر کس حدیث را موضوع دانسته خطا کرده، و درست این است که حدیث به اعتبار طرقش نه صحیح است و نه ضعیف؛ و الفاظ آن هم به گونهای نیست که عقل از آن ابا داشته باشد.»[7] غماری هم حدیث را صحیح دانسته است.[8]
معنی حدیث
مناوی در فیض القدیر در توضیح حدیث آورده است: «پیامبر اکرم شهر جامع معانی دین است و ناچار برای این شهر دری باید باشد و خبر داده شده است که آن در، امیرالمؤمنین است. هر کس راه او را اخذ کند، داخل شهر شده و کسی که از این راه به خطا رود، در راه هدایت به خطا رفته است، و بر اعلمیت امیرالمؤمنین موافق و مخالف، دوست و دشمن شهادت میدهند.»[9] در موافقت این حدیث، و علم و حکمت امیرالمؤمنین، حدیثی از ابنمسعود مرفوعاً وارد شده که پیامبر، نه قسمت از ده قسمت حکمت را سهم امیرالمؤمنین و یک قسمت را سهم باقی مردم دانستهاند.[10]
سؤال این است که با این حدیث صحیح، آیا راه و طریق درست مشخص نمیگردد، و آیا احتیاج به بیان واضحتر در کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باید گشت؟
پینوشت:
[1]. حاكم نيشابوری، المستدرك، بیروت: دارالمعرفة، ج3، ص126-127.
[2]. ابنحجر، لسان الميزان، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1390ق، ج2، ص123. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. سيوطی، تاريخ الخلفاء، بیروت: دارالتعاون، ص187. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. متقی هندی، كنز العمال، بیروت: مؤسسه الرسالة، 1409، ج13، ص148. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
الصواعق المحرقه، ابن حجر هیتمی، ص108. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. فتنی، تذكرة الموضوعات: ص96. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. ملا علی قاری، الأسرار المرفوعة فی الأخبار الموضوعة، بیروت: المکتب الاسلامی، 1406، ص139. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. مناوی، فيض القدير شرح الجامع الصغير، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415، ج3، ص61. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[8]. عبدالله صديق غماری، باب التيسير فی رد اعتبار الجامع الصغير، شیکاگو: مدرسه باز، ص15. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[9]. مناوی، فيض القدير شرح الجامع الصغير، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1415، ج3، ص61. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[10]. ابنعساکر، تاريخ مدينة دمشق، بیروت: دارالفکر، 1415، ج42، ص384. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
افزودن نظر جدید