محدود شمردن خداوند در عرفان حلقه

  • 1393/10/25 - 14:49
کی از اصول اساس نامه عرفان حلقه، تصور نامحدود بودن جهان هستی است. طبق این اصل: «تصور محدودیت برای خداوند محال است، وجود او نامحدود است. بنابراین تجلیات او نیز باید نامحدود باشد. در نتیجه جهان هستی نامحدود است.» قبل از بحث در رابطه با تعریف محدودیت باید به یک تناقض آشکار در این اصل با اصل دیگری از همین اساس نامه اشاره کرد. نامحدود بودن چیزی یعنی...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اصول اساس نامه عرفان حلقه، تصور نامحدود بودن جهان هستی است. طبق این اصل: «تصور محدودیت برای خداوند محال است، وجود او نامحدود است. بنابراین تجلیات او نیز باید نامحدود باشد. در نتیجه جهان هستی نامحدود است.»

نکته اول: قبل از بحث در رابطه با تعریف محدودیت باید به یک تناقض آشکار در این اصل با اصل دیگری از همین اساس نامه اشاره کرد. نامحدود بودن چیزی یعنی محدود به چیزی نبودن و حال اینکه در این اصل آمده: «جهان هستی از حرکت آفریده شده است.» به طور کلی حرکت به معنی تغییر مکان جسم در ارتباط با زمان است. یعنی اگر جسمی بخواهد حرکت کند نیازمند دو چیز می‌باشد. یکی مکان و دیگری زمان. بنابراین یک شیء برای حرکت نیازمند حداقل دو نقطه است که در طول زمان بتواند مسافت این دو را طی کند. بر این اساس جهان هستی اگر از حرکت آفریده شده باشد یعنی محدود به زمان و مکان شده؛ در نتیجه با اصل مذکور تناقض دارد.

نکته دوم: عرفان حلقه محدود بودن و نامحدود بودن را طبق چه معیاری تعریف می‌کند. هرچند که محدودیت برای خدا محال است اما باید نامحدود بودن خداوند را تعریف کرد. این بدان معناست که آیا ذات خداوند نامحدود است یا اینکه نامحدود بودن ذات ایشان بر روی تجلیات هم اثر گذاشته و آن‌ها را نیز نامحدود کرده است؟ طبق فرمایش حضرت علی (علیه السلام): «لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُود. [1] یکی از اوصاف خداوند این  است  که برای صفات او حد ومرزی وجود ندارد.» (صفات خداوند از ذات او جدا نیست) همان طور که گفته شد یکی از اموری که سبب ایجاد حد و مرز می‌گردد قائل شدن به زمان یا مکان بودن است. بنابراین خداوند وجودی است که محدود به زمان یا مکان  نمی‌باشد و چون خداوند تنها کسی است که محدود به این امور نیست نامحدود می‌باشد. اما نکته قابل تأمل این است که در عرفان حلقه تجلیات خداوند و جهان هستی نامحدود شمرده شده است در حالی‌که جهان هستی محدود به زمان و مکان می‌باشد! برای فهم این مطلب به معنای صفت «احد» در سوره توحید دقت می‌کنیم. احد در لغت به معنای: «اولی هست که هیچ‌گونه تصور دومی برای آن وجود نداشته باشد.» [2] امام علی ( علیه السلام) برای توضیح این مطلب می‌فرمایند: «مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأه. [3] با نزدیک کردن خداوند به چیزی دو خدا مطرح  می‌شود و با مطرح شدن دو خدا، اجزایی برای او تصور می‌شود.» بنابراین با تصور کردن صفت نامحدود برای تجلیات و جهان هستی، آن‌ها را به خداوند نزدیک و شبیه کرده‌ایم در حالی که خداوند ذاتی است که دومی ندارد و تمام موجودات از جمله جهان هستی در برابر ذات او محدود هستند. استدلال دیگر در باب نامحدود بودن جهان هستی رجوع به آیات قرآن است. یکی از آیاتی که به این مطلب اشاره دارد: «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام. [الرحمن/26-27] همه کسانی که روی آن هستند فانی می‌شوند. و تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی می‌ماند.»

طبق آیه شریفه تمام جهان هستی فانی و از بین رفتنی هست. زیرا چیزی که دارای جسم باشد محدود است و از بین می‌رود و خداوندی که فاقد جسم هست می‌ماند. پس تنها ذات خداوند نامحدود می‌باشد. [4] اما در عرفان حلقه وقتی نامحدود بودن خداوند اثبات می‌شود؛ نا محدود بودن تجلیات نیز در ادامه برای او اثبات می‌گردد. در حالی که طبق آیه «وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُون.‌[قصص/88] معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست، همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می‌شود، حاکمیت تنها از آن اوست، و همه به‌سوی او بازگردانده می‌شوید.» تمام چیزها فانی هستند و نباید چیزی را در کنار خداوند قرار داد. یعنی در کنار تصویر نامحدود بودن خداوند دیگر نمی‌توان وجود نامحدود دیگر را تصور کرد و هر چیزی جز ذات خدا چون محدود است پس از بین رفتنی است. علامه طباطبایی در رابطه با محدود بودن حقیقت حاصله از این هستی توسط انسان  می‌گویند: «از حقیقت آن مقداری در دست ماست که خدا به فضل خود افاضه‌اش کرده باشد.»[5] یعنی به دلیل محدود بودن ما و همچنین هستی خداوند به هرکس میزان مشخصی افاضه می‌کند که همچنین سبب محدود بودن می‌شود.

نتیجه‌گیری: هرچند عرفان حلقه در اثبات توحید به مسئله نامحدود بودن خداوند اشاره می‌کند؛ اما در ادامه استدلال خود به دلیل عدم توجه به تفاوت مسئله ذات و تجلیات، دچار خلط بحث گردیده که از طریق آیات و روایات کاملاً قابل بررسی می‌باشد.

پی نوشت:

[1]. نهج البلاغه، خطبه 1
[2]. راغب اصفهانی، مفردات  الفاظ قران، بیروت، دارالقلم، 1412 ق، ص 66
[3]. نهج البلاغه، خطبه 1
[4]. ر ک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی شرح القرآن، محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، زمستان 74، ج 11، ص 169
[5]. همان، ج 16 ص 135

تولیدی

دیدگاه‌ها

ممنون جالب بود و همچنین استفاده کردیم

خداوند به واسطه نور راهمان را روشن کند که در لفظ و لغت باقی و گمراه نمانیم. با تشکر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.