شیعه واقعی در میدان واقعی

  • 1393/09/07 - 14:37
شیعه واقعی فقط به اسم و شناسنامه نیست باید در میدان واقعی آن‌ها را آزمود. شیعه نگاهش به امامش است؛ مثل نماز جماعت که مأموم باید در گفتن اذکار و افعال نماز، همراه امام باشد؛ نه عقب‌تر و نه جلوتر. در عالم مقام و درجه‌ای به بلندای مقام شیعه نیست برای شیعه اهل‌بیت شدن ( علیه السلام ) باید همت کنیم تا به این مقام والا برسیم...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «ابو یعقوب یوسف بن زیاد» و «علی بن سیار» نقل می‌کنند که شبی از شب‌ها به محضر مبارک امام حسن عسکری (علیه السلام) وارد شدیم. والی شهر که علاقه خاصی نسبت به حضرت داشت، به همراه شخصی که دست او را بسته بودند، وارد منزل امام (علیه السلام) شد و اظهار داشت: «یابن رسول الله! این شخص را از دکان صرّاف در حال سرقت و دزدی گرفته‌ایم و چون خواستیم او را همانند دیگر دزدان شکنجه و تأدیب کنیم، اظهار داشت که از شیعیان حضرت علی (علیه السلام) و نیز شیعیان شما است. ما از تعذیب او خودداری کردیم و نزد شما آمدیم تا ما را راهنمایی و تکلیف ما را نسبت به این شخص روشن بفرمایید». حضرت فرمود: «به خداوند پناه می‌برم، او شیعه علی (علیه السلام) نیست؛ او برای نجات خود چنین ادعایی کرده است سپس والی آن سارق را از آنجا برد و به دو نفر از مأمورین خود دستور داد تا آن سارق را تعذیب و تأدیب نمایند، پس او را بر زمین خوابانیدند و شروع کردند بر بدنش شلاق بزنند ولی هر چه شلاق می‌زدند به آن سارق اصابت نمی‌کرد.»

بعد از آن، والی مجدداً او را نزد امام حسن عسکری (علیه السلام) آورد و گفت: «یا بن رسول الله! بسیار جای تعجب است، فرمودید که او از شیعیان شما نیست، اگر از شیعیان شما نباشد پس لابد از پیروان شیطان خواهد بود و باید در آتش قهر خدای متعال بسوزد.» سپس افزود: «اما مأمورین بر او تازیانه می‌زدند بر زمین می‌خورد و به بدن او اصابت نمی‌کرد و تمام اصحاب با دیدن این جریان در حیرت قرار گرفته‌اند.» در این موقع امام حسن عسکری (علیه السلام) به والی خطاب نمود: «ای بنده خدا! او در ادعای خود دروغ می‌گوید او از شیعیان ما نیست بلکه از دوستان و محبین ما می‌باشد». والی اظهار داشت: «از نظر ما فرقی بین شیعه و دوست نمی‌باشد لطفاً بفرمایید که فرق بین آن‌ها چیست؟» حضرت فرمود: «همانا شیعیان ما کسانی هستند که در تمام مسائل زندگی مطیع و فرمان‌بر دستورات ما باشند و سعی دارند در هیچ موردی معصیت و مخالفت ما را ننمایند. و هرکه خلاف چنین روشی باشد و اظهار علاقه و محبت نسبت به ما نماید دوست ما می‌باشد، نه شیعه ما». در پایان امام حسن عسکری (علیه السلام) به آن مرد (متهم به سرقت) خطاب نمود و فرمود: «یَا عَبدَاللهِ لَستَ مِن شِیعَةِ عَلِیّ (علیه السلام) إِنَّمَا أَنتَ مِن مُحِبِّیهِ». باید شیعه علی (علیه السلام) در تمام امور زندگی شیعه و پیرو او (و دیگر اهل‌بیت رسالت) باشد و ایشان را درهرحال تصدیق نماید، و نیز باید سعی نماید که هیچ‌گونه تخلفی با ایشان نداشته باشد و در همه امور، خود را هماهنگ و مطیع ایشان بداند.[۱] شیعه مقام بلندی است و هر کسی نمی‌تواند خود را شیعه بنامد. خداوند در قرآن حکیم، ابراهیم (علیه السلام) را از شیعیان می‌شمارد. «وَ إِِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإبراهِیمَ [صافات/۸۳] و ابراهیم از جمله پیروان او بود».

جابر بن یزید جعفی از امام صادق (علیه السلام) درباره تفسیر این آیه پرسش نمود. امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود که همانا خداوند سبحان زمانی که ابراهیم (علیه السلام) را آفرید، پرده از جلوی چشمش برگرفت. ابراهیم نگاه کرد و نوری را کنار عرش مشاهده نمود عرضه داشت: «خداوندا! این نور چیست؟» به او گفته شد: «هَذَا نُورُ مُحَمَّدٍ صَفوَتِی مِن خَلقِی (این نور محمد برگزیده خلق من است.)». ابراهیم (علیه السلام) نوری در کنار آن نور دید. پرسید: «خدایا و این نور چیست؟» از سوی خداوند به او گفته شد: «هَذَا نُورُ عَلِیِّ بنِ أبِی طَالِبٍ نَاصِرِ دِینِی.» و در کنار آن دو نور سه نور دیگر دید. پرسید: «خدایا این نورها چیستند؟» به او گفته شد: «هَذَا نُورُ فَاطِمَةَ فَطَمَت مُحِبِّی‌هَا مِنَ النَّارِ وَ نُورُ وَلَدَی‌هَا الحَسَنِ و الحُسَینِ (این نور فاطمه -علیها السلام- است که دوستانش را از آتش باز داشته و جدا کرده و نور دو پسرش حسن و حسین -علیهما السلام- می‌باشد.)» آنگاه ابراهیم گفت: «پروردگارا! 9 نور دیگر می‌بینم که پیرامون آنان را گرفته‌اند». گفته شد: «ای ابراهیم! اینان امامان از فرزندان علی و فاطمه هستند.» پس ابراهیم عرضه داشت: «بار خدایا! به حق این پنج تن، تو را سوگند می‌دهم که به من بشناسانی آن 9 تن را که کیانند.» خداوند فرمود: «ای ابراهیم! اولین آن‌ها علی بن حسین (امام سجاد) است و پسرش محمد (امام محمد باقر) و پسرش جعفر (امام جعفر صادق) و پسرش موسی (امام موسی کاظم) و پسرش علي (امام علی بن موسی الرضا) و پسرش محمد (امام محمد تقی) و پسرش علی (امام علی النقی) و پسرش حسن (امام حسن عسکری) و حجت قائم پسر اوست.» آنگاه ابراهیم گفت: «ای خدای من و سید من! نورهایی می‌بینم که پیرامون آن‌ها حلقه زده‌اند که شماره آن‌ها را جز تو کسی نمی‌داند». گفته شد: «یَا إِبرَاهِیمُ هَؤُلَاءِ شِیعَتُهُم شِیعَةُ أمِیرِ المُؤمِنِینَ عَلِیِّ بنِ أبِی‌طَالِبٍ». ابراهیم عرض کرد: «شیعیان او به چه نشانه و علامتی شناخته می‌شوند؟» خداوند فرمود: «به خواندن پنجاه و یک رکعت نماز و بلند خواندن "بسم الله الرحمن الرحیم" و قنوت پیش از رکوع و انگشتری به دست راست کردن؛ در این هنگام ابراهیم (علیه السلام) عرض کرد: «اللهُمَّ اجعَلنِی مِن شِیعَةِ أمِیرِالمُؤمِنِینَ.» امام صادق (علیه السلام) فرمود: «پس خداوند این مطلب را در کتاب خود خبر داده که می‌فرماید: "و به راستی که از جمله شیعیان او ابراهیم است"».[۲]

با این اوصاف تعداد شیعیان واقعی، خیلی کم خواهد بود. بله! نه فقط در این دوران که امام زمان غایب است، بلکه در زمان حضور خود ائمه اطهار هم تعداد شیعیان کم بوده است. مفضل بن قیس می‌گوید که امام جعفر صادق (علیه السلام) به من فرمود: «كَمْ شِيعَتُنَا بِالْكُوفَةِ»«شیعیان ما در کوفه چند نفرند؟»عرض کردم پنجاه هزار نفر. حضرت این سؤال را پیوسته تکرار می‌کرد، تا این‌که فرمود:« آیا امید داری بیست نفر باشند؟» و در ادامه فرمود: «وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنْ يَكُونَ بِالْكُوفَةِ خَمْسَةٌ وَ عِشْرُونَ رَجُلًا يَعْرِفُونَ أَمْرَنَا الَّذِي نَحْنُ عَلَيْهِ وَ لَا يَقُولُونَ عَلَيْنَا إِلَّا بِالْحَقِّ».[۳] «به خدا سوگند آرزو دارم در کوفه بیست و پنج نفر مرد باشند که امر [امامت] ما اهل‌بیت را که بر آن [ثابت و استوار] هستیم بشناسند و علیه ما جز به حق سخنی نگویند.» چرا حضرت از بین پنجاه هزار نفر، آرزوی بیست و پنج نفر شیعه را دارد؟ مگر شیعه‌ای مد نظر اهل‌بیت (علیه السلام) است چه خصوصیتی دارد؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: «إنَّمَا شِیعَتُنَا مَن شَیَّعَنَا وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ اقتَدَی بِأَعمَالِنَا».[4] «شیعه ما کسی است که از ما پیروی کند و پا جای پای ما بگذارد و به کردار ما اقتدا نماید».

شیعه نگاهش به امامش است؛ مثل نماز جماعت که مأموم باید در گفتن اذکار و افعال نماز، همراه امام باشد؛ نه عقب‌تر و نه جلوتر. در عالم مقام و درجه‌ای به بلندای مقام شیعه نیست برای شیعه اهل‌بیت شدن (علیه السلام) باید همت کنیم تا به این مقام والا برسیم. شیعه واقعی فقط به اسم و شناسنامه نیست باید در میدان واقعی آن‌ها را آزمود. امام صادق می‌فرماید: «امتَحِنوا شِيعَتَنا عِندَ ثَلاثٍ (شیعیان ما را در سه چیز امتحان نمایید).»
«عِندَ مَواقيتِ الصَّلاةِ كيفَ مُحافَظَتُهُم علَيها (در مواظبت بر اوقات نماز)، وعِندَ أسرارِهِم كيفَ حِفظُهُم لَها عِندَ عَدُوِّنا (در نگه‌داری اسرارشان از دشمنان ما)، و إلى أموالِهِم كيفَ مُواساتُهُم لإخوانِهِم فيها (در همدردی و کمک مالی به برادرانشان)».[۵]

اگر این ملاک‌ها و ویژگی‌های شیعه که خود اهل‌بیت فرمودندرا بشناسیم، دیگر کسانی که از خود اهل‌بیت (علیه السلام) تندتر می‌روند و به قول معروف داغ‌تر از آش هستند و تنها خودشان را شیعه می‌دانند، ولی این ویژگی‌ها که خود اهل‌بیت به عنوان ویژگی شیعه معرفی فرمودند را ندارد، شیعه نمی‌دانیم و از آن‌ها طرفداری نمی‌کنیم. یک ویژگی شیعه واقعی که امام صادق (علیه السلام) بیان فرمودند و در حال حاضر هم کم‌رنگ شده، نگه‌داری اسرار اهل‌بیت (علیهم السلام) از دشمنان آن‌ها است. به عبارت دیگر؛ ای اهل ایمان! از خدا و رسولش جلو نزنید، بعضی از امور را شما درک نمی‌کنید، در آن موارد به امام معصوم رجوع کنید. نگویید ما بهتر می‌فهمیم. سفیان بن سعید می‌گوید که از حضرت صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «یا سفیان علیک بالتقیه» یعنی «ای سفیان! (در جایی که افشا کردن عقیده سبب اتلاف نیروها و به هم خوردن نقشه‌ها و هدف‌ها گردد) بر تو باد به تقیه...». پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هرگاه قصد داشت به مسافرتی برود، آن را پنهان می‌داشت، و به جهت مصالحی مقصد خود را طوری اظهار می‌نمود که درست نفهمند، و آن را به طرزی می‌گفت که شنونده خیال می‌کرد جای دیگری را فرموده است. و فرمود: «پروردگارم به من دستور داده با مردم سازش کنم»، «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ [فصلت/34] بدی را با نیکی دفع کن، تا دشمنان سرسخت هم‌چون دوستان گرم و صمیمی شوند». اما به این مرحله اشخاصی که دارای صبر و استقامتند نمی‌رسند و به آن نمی‌رسند مگر افرادی که بهره عظیمی را عقل و ایمان و تقوی دارند. «يَا سُفْيَانُ مَنِ اسْتَعْمَلَ التَّقِيَّةَ فِي دِينِ اللَّهِ فَقَدْ تَسَنَّمَ الذِّرْوَةَ الْعُلْيَا مِنَ الْقُرْآنِ وَ إِنَّ عِزَّ الْمُؤْمِنِ فِي حِفْظِ لِسَانِهِ وَ مَنْ لَمْ يَمْلِكْ لِسَانَهُ نَدِمَ.[۶] ای سفیان هرکس که در آیین الهی تقیه را بکار گیرد خود را به قله بلنی عزت رسانده، قطعاً عزت مؤمن در نگه‌داری زبانش می‌باشد، و آن‌کس که مالک زبان خود نگردد، پشیمانی خواهد کشید».

پی‌نوشت:

[۱]. التفسیرالمنسوب إلی الامام الحسن العسکری (علیه السلام)، حسن بن علی، امام یازدهم (علیه السلام)، انتشارات مدرسة الامام المهدی، (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق، قم، ص ۳۱۶، ح ۱۶۱.
[۲]. تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، استرآبادی، علی، انتشارات مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق، قم، ص ۴۸۵.
[۳]. صفات الشیعة، ابن بابویه، محمدبن علی، انتشارات أعلمی، چاپ اول، ۱۳۶۲ ش، تهران، ص ۱۴.
[۴]. بحارالانوار، مجلسی، انتشارات داراحیاءالتراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج ۸، ص ۳۵۲.
[۵]. وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، انتشارات مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) سال چاپ: ۱۴۰۹ ق، چاپ اول، ج ۴، ص ۱۱۲، ح ۱۶.
[۶]. معانی الاخبار، ابن بابویه، انتشارات دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ ق، قم، ص ۳۸۶.
 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.