چرا بايد زندگی كنم؟

  • 1393/08/17 - 22:29
سؤالاتی که برای بسیاری از انسان‌ها مطرح است این است که هدف از آفرینش چیست؟ خداوند چرا ما را خلق کرده است؟ خلقتی که سراسر رنج است و درد، و انتهای آن مرگ است و نابودی! به راستی اصلاً چرا باید زندگی کنیم؟ بسیاری از افرادی که توجه‌شان تنها معطوف به زندگی طبیعی و مادیات است...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سؤالاتی  که برای بسیاری از انسان‌ها مطرح است این است که هدف از آفرینش چیست؟ خداوند چرا ما را خلق کرده است؟ خلقتی که سراسر رنج است و درد، و انتهای آن  مرگ است و نابودی! به راستی چرا باید زندگی کنیم؟

بسیاری از افرادی که توجه‌شان تنها معطوف به زندگی طبیعی، که حاصل جمع خواب و خوراک و ارضای غرایز طبیعی است، هدفی بالاتر از این را نه می‌بینند و نه می‌دانند. طرفداران فلسفه پوچی نیز دچار همین اشتباه شده‌اند. زیرا اینان فقط به حیات طبیعی نگریسته و انتظار داشته‌اند که علوم طبیعی به این پرسش‌های آن‌ها پاسخ بدهد که نتوانسته است پاسخ قانع‌کننده‌ای به این‌ها بدهد و نتیجتاً سر از پوچی و بی‌هویتی در آورده‌اند.

اهداف و ایده‌آل‌هائی  که درمسیر تاریخ برای زندگی انسان مطرح شده است از این قرار است:
عده‌ای قائل‌اند که ایده‌آل هر انسانی رسیدن به مال و ثروت فراوان است و یا حداقل ثروتی است که برای رفاه و آسایش را به ارمغان بیاورد و یک زندگی بی‌دغدغه‌ای را برای او مهیا کند.[۱] عده‌ای هدف و ایده‌آل زندگی را در مقام و شهرت‌طلبی طرح کرده‌اند.[۲] عده‌ای دیگر ایده‌آل انسانی را رفاه و آسایش و لذت‌جوئی و خوشگذرانی مطرح کرده‌اند.[۳]
این درصورتی است که تمام این اهداف و ایده‌آل‌هایی که برای زندگی انسان‌ها مطرح شده است هیچ‌کدام نتوانسته است که رفاه مطلق و آسایش او را فراهم کند. عده‌ای که به این مقامات رسیده‌اند یعنی ثروت فراوان و یا رفاه و آسایش، و یا به مقام و شهرت رسیده‌اند و به تمام لذت‌های دنیائی دست یافته‌اند ولی باز هم در درون خود نوعی احتیاج و خلأ را احساس کرده‌اند که هیچ چیزی نمی‌تواند این خلأ را پرکند. همه کسانی که علیه زندگی دست به طغیان می‌زنند و به نفی آن می‌پردازند، ریشه هدف‌هایشان دراین نکته نهفته است که اینان می‌خواهند از میان زندگی طبیعی فلسفه‌ای را بیرون بکشند تا نیاز ذاتی خود را ارضا کنند و چون این مهم از عهده این نوع زندگی بیرون است، به ناگزیر سر از پوچی و بیهوده‌گی سر در می‌آورند. «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ‌ءٍ مُقْتَدِرا.[کهف/۵] برایشان زندگی دنیا را مثَل بزن که چون بارانی است که از آسمان ببارد و با آن گیاهان گوناگون به فراوانی بروید. ناگاه خشک شود و باد بر هر سو پراکنده‌اش سازد. و خدا بر هر کاری تواناست.» همچنین: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً [کهف/۴۶] دارایی و فرزند پیرایه‌های این زندگانی دنیاست و کردارهای نیک که همواره بر جای می‌مانند نزد پروردگارت بهتر و امید بستن به آن‌ها نیکوتر است.»

اصولاً از آنجائی که انسان میل به تعالی دارد و ذاتاً به گونه‌ای است که سائقه‌های غریزی و نیازهای اولیه نمی‌توانند روح بی‌نهایت‌جوی او را ارضاء و سیراب کنند و طعم یک زندگی واقعی به دور از عوامل ناپایدار را به او بچشانند. لذا است که انسان همیشه به دنبال یک زندگی بالاتر از این زندگی طبیعی و این جهانی می‌گردد. در وجود انسان غرایز و فطرتی وجود دارد که بالاتر از این زندگی طبیعی و عادی بشری است. مثلاً در درون انسان حس ابدیت وجود دارد یعنی هیچ انسانی حاضر نیست که نابود شود و به فراموشی سپرده شود. تمام انسان‌ها زندگی ابدی را دوست دارند. وقتی که انسان یک حسی در درون خود داشت، حتماً آن هدف وجود دارد که انسان خواهان اوست مثلاً انسان وقتی که تشنه می‌شود، حتماً یک آبی در بیرون وجود دارد که انسان تشنه می‌شود. انسان حسی دیگری دارد به نام فطرت خداجوئی و خداخواهی و کمال طلبی، هر انسانی مسلماً دوست دارد  که در زندگی پیشرفت‌هایی داشته باشد و به مدارج بلند زندگی دست یابد. همچنین در درون هر انسانی حس خداجویی وجود دارد هر انسانی در عمق وجودش دنبال چیزی است که برتر از همه است تا در مقابل او کرنش و خضوع کند.

این‌ها امیال متعالی هستند که با غرایز و خواسته‌های حیوانی، بسیار بسیار متفاوت هستند. گرفتاری بشر امروز این است که به غرایز حیوانی به تمام معنا پرداخته است و از بعد روحانی و معنوی انسان‌ها غافل مانده است و این است که بشر امروز با تمام پیشرفت‌های فراونی که کرده است نتوانسته انسان‌ها را از حیرت و سرگردانی رهائی بخشد، نتوانسته است که به بُعد روحانی و معنوی او پاسخ درستی بدهد.
قرآن کریم هدف درست زندگی کردن ما انسان‌ها را با توجه به زندگی مادی و روحانی ما به خوبی بیان می‌کند: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ.[ذاریات/ ۵۶] جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریده‌ام». دراين آیه مبارکه هدف از خلقت انسان را عبادت و بندگی پرستش خداوند عالم مطرح کرده است
«قُلْ إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ [انعام/ ۱۶۲] بگو نماز من و قربانی من و زندگی من و مرگ من برای خدا آن پروردگار جهانیان است.» دراین آیه مبارکه هم تمام هدف از زندگی انسانی و ایده‌آل انسانی را برای خداوند و رسیدن به او معنا و تفسیر فرموده است. این آیات شریفه به درستی به بعد خداپرستی بشر پرداخته است و هدف از آفرینش را عبادت و بندگی خداوند عالم بیان کرده است. همچنین «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ [بقره/ ۱۵۶] ما از آن خدا هستیم  و به او باز می‌گردیم».
وقتی که زندگی برای خدا و با برنامه‌های الهی باشد، هدفمند خواهد شد. برنامه‌ای که خداوند عالم برای زندگی بشر در قرآن کریم وسنت نبوی ارائه داده است، هم ابتدای زندگی آن را مشخص می‌کند هم متن زندگی را معلوم می‌کند و هم انتهای آن را مشخص می‌کند وقتی که تمام خلقت را منصوب به خدا می‌کند یعنی ای بشر! خالق تو خداست و همه چیز تو دست اوست اگر چیزی را به تو می‌دهد و یا می‌گیرد از روی حکمت است و بی‌جهت نیست. چنین انسانی اگر تمام تلاش خود را در زندگی کرده باشد ولی درجایی به بن بست برسد و مشکلی برای او پیش آید، به رضای الهی راضی می‌شود. متن زندگی را خالق هستی مشخص کرده است. یعنی برنامه زندگی به بشر داده است که ای بشر! نباید ذخارف دنیوی تمام هدف و زندگی تو باشد همه این‌ها وسیله است برای رسیدن به خدا. تو باید از بت‌پرستی کناره‌گیری کنی. بت مال و ثروت بت مقام  و جاه، بت اولاد، نمی‌گوید این‌ها را نباید داشته باشی بلکه می‌گوید نباید بت تو شوند و تمام هدف تو نباید این‌ها بشوند چون علاوه بر زندگی این دنیایی باید زندگی آخرت را هم بسازی. به بشر یاد آور شده است که ارزش‌های انسانی بالاتر از زندگی صرفاً حیوانی است. نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که ارتباط انسان با خدا و راز و نیاز و نیایش او با خدا، حس خداجویی و حس خداپرستی او را ارضا می‌کند که این مورد را دنیای متمدن امروزی محروم از آن است.
انتهای زندگی را هم مشخص کرده یعنی تمام زندگی تو این جهان نیست. بلکه در جهان دیگر هم باید زندگی کنی اگر اینجا به تمام آرزوها و خواسته‌هایت نرسیدی جهان دیگری هم هست اگر اینجا به تو ظلم شد و نتوانستی حقت را بگیری و یا زندگی سختی همراه با فقر و فلاکت داشتی اما حلال‌وار زندگی کردی، جهان دیگری هست که همه سختی‌هائی که در این جهان کشیده‌ای را به تو خواهند داد. لذا یأس و ناامیدی و به بن‌بست رسیدن در چنین فضا و مکتبی معنا نخواهد داشت.

پی‌نوشت‌ها:

[۱]. فلسفه آفرینش، دكتر عبدالله نصری، نشر، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۹۰. ص ۶۵
[۲]. همان ص ۶۶
[۳]. همان ص ۶۸
 

تولیدی

دیدگاه‌ها

عنوان مطلب افتضاح عکس مطلب افتضاح خود مطلب افتضاح حداقل به خاطر آبروی سایت و اعتبارتان بیشتر دقت کنید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.