روشمندی از شاخصههای عرفان ناب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هر علمی دارای اصول، موضوعات، غایات و روشهایی است که از یکدیگر با یک یا چندی از آنها متمایز میگردند. علم عرفان نیز چنین است و عرفان حقیقی بر اصولی استوار است که این علم را از سایر علوم جدا میسازد.
درباره اینکه عامل امتیاز و تعیین کننده هر علم چیست، اجماعی در میان علما وجود ندارد. برخی تمایز را در موضوع لحاظ کردهاند و عدهای در غایت دانستهاند و گروهی نیز در روش؛ اما این مسلم است که علوم با یکی از این وجوه از هم ممتاز میشوند.
عرفان، علمی است که با داشتن موضوع مشخص و روش خاص و غایت رفیع، نمیتواند تحتالشعاع و زیر مجموعه علوم دیگر قرار گیرد و لزوماً یک علم مستقل به شمار میآید که برای تبیین مسأله به برخی از اصول مهم این علم اشاره میشود.
اما یکی از اصول ومؤلفههای عرفان، روشمندی است. گفته میشود که روش فلسفه، کلام و ریاضی، عقلی است؛ به این معنا که مسائل آنها با براهین عقلی تأمین میشود و در علوم طبیعی مانند طب و شیمی، تجربی است و در تاریخ و برخی دیگر از علوم، نقلی و نیز در فقه، تعبّدی و در عرفان، شهودی و کشفی است.
البته همانگونه که روشمندی هر علمی با توجه به حمایت آن علم در روش خویش است، عرفان نیز روش خود را که همان تهذیب نفس و تصفیه روح است، مورد حمایت قرار میدهد. تردیدی نیست که تزکیه نفوس و عمل از روی خلوص در نورانیت ضمایر و قلوب، بسیار مفید است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا [انفال/ 29] ای کسانی که ایمان آوردهاید اگر از خدا پروا دارید برای شما [نیروی] تشخیص [حق از باطل] قرار میدهد.»
فرقان و شناخت حق از باطل، بهره کسانی است که باطن خویش را با نور و ذکر حق صیقل دادهاند و حریم دل را حرم خدا قرار داده و از هوا رستهاند؛ از عقل که منبع علم است، فراتر رفته و به ورای آن، یعنی قلب که منشأ ایمان و ایقان است، تمسّک جستهاند؛ استدلال و تجربه را هرچند مفید دانستهاند، اما به قلمرو آن اکتفا نکردهاند.
آنان شیوه و روشی را برگزیدهاند که همه انبیاء و اولیا به آن توصیه و بر آن تأکید داشتهاند. صیانت نفس را تمهیدی برای معرفت رب قرار دادهاند و به همین جهت در مرتبه نازله، همان اتهام انبیا را به جان خریدهاند و به مجنون بودن متهم گشتهاند: «ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ[دخان/ 14] پس از او روی برتافتند و گفتند تعلیم یافتهای دیوانه است.»
غالباً عرفا با پیش گرفتن این شیوه، به جنون و مالیخولیا متهم شدهاند و این همان نکتهای است که حضرت امير (علیه السلام) در خطبه همام به آن اشاره دارند: «یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَی وَ مَا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ[1] مردم آنان را میبینند به تصور اینکه بیمارند، ولی بیمار نیستند.»
صمت و کم گفتن و گزیدهگویی، آثاری است که با ریاضت شرعی و تهذیب نفسانی تحصیل میشود. جوع و گرسنگی و دوام ذکر که ملازم تصفیه باطن خواهد بود، برخی از راههای تصفیه روح و تهذیب نفس هستند که زمینه شهود را فراهم میکنند و در عرفان بهآنها توصیه میشود. اثر مطلوب ذکر که از دستورهای سالک محسوب میشود، با توجه به آیات و روایات روشن است و نیاز به تبیین ندارد.
صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به دوام
ناتمـامان جهـان را کـند این پنـج تمـام
روشمند بودن عرفان را از حدیث معروف «مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ...[2] هر کس چهل روز فقط برای خداوند تعالی اخلاص ورزد خداوند چشمههای حکمت را از قلبش بر زبانش جاری میسازد.» که درجوامع روایی فریقین وارد شده میتوان استنباط کرد؛ زیرا حکمت که خیر کثیر است، در مدرسه اخلاص تحصیل میشود و کوثر معرفت از چشمه زلال خلوص میجوشد.
همانگونه که درعلم حصولی، فقدان حس ظاهر اثر محسوس دارد «مَنْ فَقَدَ حِسَّاً فَقَدَ عِلْمَاً[3] هر کس که فاقد یک نوع حس باشد، فاقد یک نوع شناخت است»؛ در علم حضوری نیز اگر کسی بر اثر سلب خلوص، شائبهای در عقیده، اخلاق و اعمالش رخنه کند و حسی از حواس باطن را از دست دهد، دیگر علم حاصل از آن حس باطنی نصیب وی نمیشود. راز اینکه برخی انسانهای صالح در رؤیا یا حالت منامیه، برخی از حقایق را میشنوند یا میبینند و بعضی دیگر از چنین برکاتی محرومند، در همین است؛ یعنی تصفیه و تهذیب و رعایت آداب و سنن الهی، حسّ درون سالک را احیا میکند: «أَحْیِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ مَوتهُ بِالزُّهْدِ وَ قَوِّه بِالْیَقِین[4] قلبت را با موعظه زنده کن و با زهد بمیران و با یقین تقویت کن.»
اگر تهذیب به واسطه ذکر و موعظه صورت نگیرد، حسّ درون میمیرد و ادراک باطنی صورت نمیگیرد. بنابراین فقدان حس باعث فقدان علم مخصوص به خود خواهد شد؛ خواه حسّ ظاهر باشد در علم حصولی یا حسّ باطن در علم شهودی.
درنتیجه عرفانی که روشی خاص ندارد و صدر و ذیل آموزههای آن با هم و با دین سازگاری ندارد، عرفان اصیل و ناب نیست و موجب انحراف خواهد شد.
منابع:
[1]. نهج البلاغه، خطبه 184
[2]. بحارالانوار، ج 67، ص 249، ح 25
[3]. اسفار، ج 8، ص 327 و ج 9، ص 126
[4]. بحارالانوار، ج 74، ص 219، ح 2
گرفته شده از: آیةالله جوادی آملی (گروه اخلاق پژوهشکده علوم وحیانی معارج)، محقّق: مصطفی خلیلی
افزودن نظر جدید