رابطه دین و سیاست در اسلام

  • 1393/05/04 - 13:50
با بررسی کتب تاریخی به این نتیجه می‌رسیم که ریشه حاکمیت این تفکر "جدایی دین از سیاست" در قرون وسطی و پس از آن را می‌توان در ناتوانی مسیحیت تحریف شده، حاکمیت استبداد و اختناق رجال کلیسا و تعارض عقل و علم با آموزه‏‌های انجیل دانست ولی در اسلام تفکر جدایی دین از سیاست از سوی سه قشر مطرح شده است:۱- حاکمان جور که می‌خواستند جریان خلافت را به سلطنت تبدیل کنند ۲- استعمارگران خارجی ۳- جریان روشنفکری بیمار

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ امروزه دشمنان اسلام بعد از قدرت‌نمایی مراجع و علما، بار دیگر نظریه «جدایی دین از سیاست» را مطرح کردند. این نظریه تفکری است که از حذف و به حاشیه راندن نقش دین در ساحت‌های مختلف حیات انسانی حمایت می‌کند. بر اساس این نظریه، بشر در سایه خرد و دانش می‌تواند قوانین مربوط به فرهنگ، سیاست، قضاوت، اقتصاد، داد و ستد و آداب و معاشرت و ... را بشناسد و وضع کند و نیازی به دخالت دین در اداره زندگی‌اش ندارد. 
با بررسی کتب تاریخی به این نتیجه می‌رسیم که ریشه حاکمیت این تفکر "جدایی دین از سیاست" در قرون وسطی و پس از آن را می‌توان در ناتوانی مسیحیت تحریف شده، حاکمیت استبداد و اختناق رجال کلیسا و تعارض عقل و علم با آموزه‏‌های انجیل دانست ولی در اسلام تفکر جدایی دین از سیاست از سوی سه قشر مطرح شده است: 
۱- حاکمان جور که می‌خواستند جریان خلافت را به سلطنت تبدیل کنند
۲- استعمارگران خارجی
۳- جریان روشنفکری بیمار
طبق ادعای خود متفکران غربی و با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن روشن می‌گردد که اسلام دینی است جامع که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته و‌‌ همان‌گونه که مردم را به عبادت و یکتاپرستی دعوت نموده و دستورات اخلاقی و مربوط به خودسازی فردی را دارد احکام و دستوراتی در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و مربوط به اداره صحیح جامعه روابط بین‏المللی، حقوقی و ... داراست و مقررات قضایی، حقوقی، روابط اجتماعی، مسائل اقتصادی، تربیتی و ... دارد و بدیهی است که اجرا و پیاده کردن چنین احکام و دستوراتی بدون قدرت اجرایی امکان‌پذیر نیست و حکومت دینی به معنای صحیح، آن حکومتی است که جامعه را بر اساس قوانین الهی اداره کند و زمینه‏های رشد و استعداد‌ها و امکان رسیدن انسان‌ها به کمال و ایجاد جامعه‏ای برین صالح و شایسته را برای مردم آماده کند و با فسادهای اخلاقی اجتماعی و ... مبارزه کند. [۱]
شاید در اینجا این سؤال مطرح شود که چرا تشکیل حکومت فقط توسط عده‌ای از انبیا صورت گرفته است و چرا برخی از پیامبران الهی حکومت نداشته‏اند؟ 
برای جواب این پرسش به بیان دو موضوع می‌پردازیم: 
۱- تشکیل حکومت ممکن است در شرایطی خاص برای پیامبری مقدور نباشد؛ مانند رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که در چند سال اول رسالت خود، از اعمال مقام حکومت معذور بودند. 
۲-ممکن است در عصر پیامبری بزرگ - که مسؤولیت زمامداری جامعه بر عهده او است - برخی دیگر از انبیاء الهی زیر مجموعه رسالت او باشند و آنان تنها سمت تبلیغ احکام دین را داشته و حق تشکیل حکومت جدا و مستقل را نداشته باشند؛ مانند حضرت لوط (علیه السلام) که نبوت او زیر مجموعه نبوت ابراهیم خلیل (علیه السلام) بود. قرآن می‌فرماید: «فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ» [۲] این هیچ محذوری را به همراه ندارد؛ زیرا نبوت چنین اشخاصی، شعاعی از نبوت گسترده‌‌ همان پیامبر بزرگ است که زمامدار منطقه رسالت خود می‌باشد و قرآن مجید صراحتاً منصوب بودن حضرت ابراهیم (علیه السلام) از سوی خدا برای امامت و رهبری جامعه را بیان کرده است:«قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما». [۳] 
در نتیجه هیچ نبوتی بدون حکومت نیست؛ خواه به نحو استقلال باشد و خواه به نحو وابسته؛ زیرا در مثال یاد شده، حضرت لوط (علیه السلام) تحت حکومت ابراهیم (علیه السلام)، زندگی سیاسی و اجتماعی خود و دیگران را در محیط مخصوص خویش اداره می‌کرد. 
در آخر به مهم‌ترین مبانی اندیشه‏‌های سیاسی مربوط به تشکیل حکومت و ارتباط دین و سیاست اشاره می‌کنیم: 
۱- اثبات حاکمیت ولایت و سرپرستی همه‏جانبه مادی و معنوی، دنیوی و اخروی برای خدا، رسول و اولیای خاص او، (مائده، آیه ۵۵ - یوسف، آیه ۴۰ - مائده، آیه ۴۲ و ۴۳). 
۲- اثبات امامت و رهبری سیاسی - اجتماعی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، امام (علیه السلام)  و منصوبین از ناحیه آنان، (نساء، آیه ۵۸ و ۵۹ - مائده، آیه ۶۷). 
۳- اثبات حکومت و خلافت در زمین برای برخی از پیامبران گذشته مانند حضرت داود (علیه السلام) و سلیمان (علیه السلام)، (ص، آیات ۲۰ و ۲۶ - نمل آیات ۲۶ و ۲۷ - نساء، آیه ۵۴). 
۴- قرآن، داوری و فصل خصومت در میان مردم را از وظایف پیامبران الهی معرفی می‌کند، (نساء، آیات ۵۸ و ۶۵ - مائده، آیه ۴۲ - انبیاء، آیه ۷۸ - انعام، آیه ۸۹). 
۵- دعوت به کار شورایی و جمعی‌کردن، (شوری، آیه ۳۸ - آل عمران، آیه ۱۵۹). 
۶- مبارزه با فساد و تباهی، ظلم‏زدایی و عدل‏گستری جزو وظایف اصلی اهل ایمان است، (بقره، آیه ۲۷۹ - هود، آیه ۱۱۳ - نساء، آیه ۵۸ - نحل، آیه ۹۰ - ص، آیه ۲۸ - حج، آیه ۴۱). 
۷- احترام به حقوق انسان‏‌ها و کرامت‏بخشی به انسان از اصول سیاست ادیان الهی است، (اسراء، آیه ۷۰ - آل عمران، آیه ۱۹ - نساء، آیه ۳۲). 
۸- امر به جهاد و مبارزه با طاغوت‏‌ها، مستکبران و ستمگران و نیز تهیه امکانات دفاعی، (بقره، آیه ۲۱۸ - تحریم، آیه ۹ - نساء، آیه ۷۵ - انفال، آیه ۶۰ - اعراف، آیه ۵۶). 
۹- عزت و آقایی را مخصوص خدا و اهل ایمان دانستن و نفی هرگونه سلطه‏پذیری و ذلت، (منافقون، آیه ۸ - محمد، آیه ۳۵ - هود، آیه ۱۱۳ - آل عمران، آیه ۱۴۶ و ۱۴۹). 
۱۰- تبیین و تعیین حقوق متقابل والی و مردم، (نهج‏البلاغه، خطبه ۲۱۶، ص ۳۳۵ و ۳۳۶). 
۱۱- اثبات سلطنت و حکومت برای برخی از حاکمان صالح و عادل، مانند طالوت و ذوالقرنین، (بقره، آیه ۲۴۶ و ۲۴۷ - کهف، آیات ۸۳ - ۹۸). 
۱2-اختصاص دادن حقوق مهم و کلان مالی به ولی امر مسلمین و حکومت اسلامی جهت مصرف در مصالح جامعه، (اصول کافی، باب صلة الامام و باب الفیء و الانفال و تفسیر الخمس). 

منبع: 
[۱] اسلام کوئست نتhttp://islamquest.net/fa/‎
[۲] سوره عنکبوت، آیه ۲۶
[۳] سوره بقره، آیه ۱۲۴

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.