جایگاه خدا در اندیشه دالایی لاما

  • 1393/05/07 - 16:50
مهم‌ترین اشکال در باور بودا و به دنبال آن در اندیشه دالایی‌لاما، انکار دو عنصر مهم در خداشناسی و انسان‌شناسی، یعنی خدا و روح است. البته هرچند بودا روح را نپذیرفت، اما وجود حالات پی‌درپی در انسان را که در مجموع یک انسان را می‌سازد انکار نکرد. قابل ذکر این‌که بودا رهبری است که خود را صرفا یک انسان معمولی دانسته و ادعای خدایی، تجسد الوهی، پیامبر و الهام گرفتن از خداوند را نداشته است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_  آن‌چه در آثار دالایی لاما بیشتر نیاز به کاوش دارد، باورهای بنیادین وی در باب خدا، هدف‌مندی خلقت، روح و غایت زندگی آدمی است. وی در این بخش اعتقادی جدای از مرام بودا ندارد. او تنها در موضوع معنویت و صلح ایده‌های جدیدی مطرح ساخته که در حقیقت این ایده‌های نو هم‌ریشه در جهان‌بینی بودایی دارد. گزارش‌های تاریخی از بودا حکایت‌گر سکوت بودا در برابر سولات بنیادین در باب خلقت است. وقتی از امور متافیزیکی از بودا پرسیدند؛ نظیر این‌که « آیا روح جدای از بدن است؟ » « آیا روح بعد از مرگ باقی است؟ » « آیا جهان قدیم است یا حادث؟ »، « آیا کسی‌که به حقیقت رسیده دوباره بعد از مرگ به جهان باز خواهد گشت؟ » پاسخ او فقط سکوت بود. این دسته از سوالات که در کتب کهن بودایی به « پرسش‌های نامتعین » مشهورند؛ [1] شامل زیربنایی‌ترین مسائل جهان‌بینی است که به ظاهر بودا درباره آن‌ها قضاوتی نداشته است.

حال باید پرسید در پس سکوت بودا، سخنی بوده که نیازی به گفتن نداشت یا این‌که بودا بی‌طرف بوده است؟
به عبارت دیگر، سکوت بودا آیا به این لحاظ بوده که بودا موضعی نداشته و مرام او با هر باوری می‌ساخت یا این‌که اقتضای جهان‌بینی و نگرش بودا لب فرو بستن بوده است؟

منابع بودایی هرچند بودا را یک معلم اخلاق و حداکثر یک اصلاح‌گر معرفی کرده است؛ اما نباید ارنظر دور داشت که سکوت بودا برآمده از نگرش وی در باب انسان‌شناسی بوده است. بودا باورداشت که ‌مهم‌ترین و فوری‌ترین مشکل انسان پایان‌بخشیدن به دردها و محنت‌هاست. [2] این‌که انسان چیست و نیازهایش کدام است و مهم‌ترین نیاز روحی و معنوی او چیست در این دستور عملی بازگو شده‌است. بودا از قضای اصولی را که به عنوان اصول چهارگانه بیان نموده خود بیان‌گر یک نظام فکری و فلسفی است. هرچند بودایی‌ها تلاش می‌کنند سکوت بودا را بدین‌گونه پاسخ گویند که وی فیلسوف نبوده است؛ اما اصول چهارگانه و راه‌های هشت‌گانه بودایی و تفسیرهایی که درباره کارما، ارهت، نیروانه، تولدهای مجدد، وجود مشروط و غیر مستقل، آنیت و لحظه‌ای بودن بیان کرده‌اند خود بیان‌گر یک نظام فلسفی و مدلی خاص از جهان‌بینی و هستی‌شناسی است.

سکوت بودا باعث شد که برخی از پیروانش فلسفه او را اثبات‌گرایی ( پوزیتویسم ) تفسیر کنند و برخی دیگر شک‌گرایی. چنان‌که چاترجی و داتا گفته‌اند:
مکافات غفلت از متافیزیک [ توسط بودا ] بلافاصله پس‌از رحلت بنیان‌گذار، دامن آن مکتب را گرفت و موجب زایش حداقل سی مکتب اصلی گردید و برخی از این مکتب‌ها بی‌اعتنا به هشدارها و انذارها پیشوا، در عمق متافیزیک غوطه می‌خوردند. [3]

به هر تقدیر مهم‌ترین اشکال در باور بودا و به دنبال آن در اندیشه دالایی‌لاما، انکار دو عنصر مهم در خداشناسی و انسان‌شناسی، یعنی خدا و روح است. البته هرچند بودا روح را نپذیرفت، اما وجود حالات پی‌درپی در انسان را که در مجموع یک انسان را می‌سازد انکار نکرد. قابل ذکر این‌که بودا رهبری است که خود را صرفا یک انسان معمولی دانسته و ادعای خدایی، تجسد الوهی، پیامبر و الهام گرفتن از خداوند را نداشته است. بنابراین جایگاهی که پیروان بودا برای او قائلند و نوعی از الوهیت و جاودانگی که به او نسبت می‌دهند با توصیف بودا از خویش، سازگاری ندارد. [4]

پی‌نوشت:
[1]. مکتب‌های فلسفی هند، ص 266 و 268.
[2]. همان، ص 267.
[3]. همان، ص 306.
[4]. کاوشی در معنویت‌های نوظهور، ص 434 – 436.

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.