تشابه اهلحق با خرمیه و گنوسی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) به سبب وجود برکت ایشان در بین مسلمین، اختلاف فاحشی میان ایشان بوجود نیامد. اولین اختلاف بین مسلمین در مساله جانشینی پیامبر(صلی الله علیه و آله)، بلافاصله بعد از رحلت ایشان پدید آمد که بعدها در کتب متکلمین شیعه و سنی بحثهای زیادی درباره آن درگرفت. در زمان خلافت حضرت امیر(علیه السلام) عبدالله ابن سبا که تازه مسلمان یهودی الاصل بود، درباره آن حضرت قائل به الوهیت شد و حضرت را "خدا" خواند. عبدالقادر بغدادی مینویسد که:
«حضرت امیر(علیه السلام) از اصحاب او را بسوزانید و از بیم آنکه مبادا پیروانش درباره او اختلاف کنند، مصلحت را در تبعید عبدالله و برخی یارانش دید و او را به "ساباط" در مداین تبعید کرد».[1]
گویا عبدالله سبا بعد از شهادت آن حضرت ادعای خود را دوباره مطرح کرد و معتقد شد که او نمرده است و "خدای را مرگی نیست".
آنگونه که ملاحظه میشود در گزارش بغدادی، عبدالله بن سبا به سرزمینی از بلاد ایران و در نزدیکی پایتخت ساسانیان تبعید میشود، همان سرزمینی که صدها سال بعد مشعشعیان به نوعی همان عقاید را در آن احیا کردند. گفتهاند بعد از این واقعه کسانی نیز درباره محمد بن حنفیه قائل به بیمرگی و بازگشت وی و حلولش در مختار ثقفی شدند.[2] در اخبار رسیده از این گروه میتوان نشانههایی از حلول یافت.
یکی از مهمترین نهضتهای ملی ایرانیان قیام ابومسلم خراسانی است که سبب انتقال قدرت از بنیامیه به بنیعباس شد. گفتهاند او در ابتدا نظر به خاندان علی(علیه السلام) داشته است. بعد از قتل ابومسلم در عقاید خرمیه(خرمدینان)، ابومسلم دارای تجسم انسانی روح آسمانی شد.[3] بعدها نیز بغدادی عقیده تناسخ را به ابومسلم نسبت داده، او نوشت:
«ابومسلم خراسانی پنداشت که خدای تعالی روانها را بیافرید و آنها را مکلف کرد و داند که به وی فرمان برد و هر که گناه ورزد و گناهکاران در آغاز گناه ورزند و به نسخ و مسخ در پیکرهای گوناگون به اندازه گناهانی که کردهاند کیفر ببیند».[4]
مرداویج زیاری که ابن اثیر را صاحب بلاد جبل میخواند، بنا بر روایت ایشان ادعا مینمود که روح حضرت سلیمان در او حلول کرده است.[5]
این عقیده به تناسخ و حلول همان است که بخشی از عقیده دون در اهلحق را تشکیل میدهد. خرمدنیان(خرمیه) که وارث اینگونه عقاید به ابومسلم بودند روزگاری در ایران غربی پیروان بسیاری در بین روستاییان و مردم کوهستان غربی یافتند.«در زمان خلافت مامون بسیاری از مردم منطقه کرمانشاهان و دینور به نهضت خرمدینان پیوستند.[6]
به عقیده دکتر بهار نهضت خرمیه در بسیاری از موارد تحت تاثیر مزدکیه قرار گرفته است و بسیاری از عقاید خرمیه با عقاید اهلحق خوشاوندی دارد.[7]
اعتقاد به وحدت وجود در بین بسیاری از فرق گنوسی رایج در شمال بینالنهرین و سرزمینهای مجاور کردستان خصوصا در فلسفه نوافلاطونی رواج داشته است. اگرچه وحدت وجود قبل از ورود به عرفان نظری در بین سالکان اهلحق به صورت وحدت شهود ممکن است ایجاد شده باشد ولی احتمالا در بین برخی فرق گنوسی متاثر از فرهنگ بینالنهرین، پیمان بین مردان و زنان نامحرم شبیه به آنچه در بین اهلحق شرط قرار نامیده میشود و برای نیل به کمال اخلاقی صورت میگرفته است.
با توجه به نکات ذکر شده معلوم میشود که اهلحق عقاید مختلف و البته انحرافی خود را از فرقههای منسوخ شده اخذ کرده و در این تاثیر پذیری اشتباه اصرار فراوان دارد.
منابع:
1- به نقل از کرمانشاه باستان، صص 7-126
2- فرخمنش، صحبت، مقدمهای بر دین و روان با تاکید بر اهلحق، 1382 شمسی، ص147
3- بهار، مهرداد، جزوه درسی، ص 87
4- بغدادی، عبدالقادر، ....، ص 198
5- سلطانی، محمد علی، تاریخ مفصل کرمانشاهان، ج 3، موسسه فرهنگی نشر سها، 1373 شمسی، ص 133
6-همان
7- دکتر بهار، جزوه درسی، ص 86
برای مطالعه بیشتر ر.ک به مقدمهای بر دین و روان با تاکید بر اهلحق اثر صحبت فرخ منش.
دیدگاهها
پرهيزگار
1394/06/02 - 12:11
لینک ثابت
با سلام و احترام
m.tavab
1394/06/06 - 23:20
لینک ثابت
با سلام و تشکر از دقت نظر شما
افزودن نظر جدید