انبیاء در عقائد اُشو
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_اُشو خود را یک شخصیت والایی میداند. این خود برتر بینی او ناشی از خود پسندی بیش از حد افراطی وی میباشد. خود پسندی یکی از صفات زشتی است که دین مبین اسلام مسلمانان را به آن توجه داده و دستور به مبارزه و ریشه کن کردن آن داده است. یکی از راه هایی که اسلام برای مقابله با خودپسندی توصیه کرده، دعوت به فروتنی و تواضع است. خصلت خودپسندی موجب تکبر میشود و انسان متکبر حرفی از دیگران نمیپذیرد و توهم میکند که عقائد و سخنان او از دیگران دقیقتر است. این خصلت زشت در آقای اُشو سر به فلک نهاده است. این ادعا با رجوع به سخنان و خاطرات وی کاملا به اثبات میرسد.
اُشو در اظهاراتی که نسبت به انبیای الهی دارد آنها را به القابی زشت منتسب میکند این نسبتهای ناروا از وی که هیچ گونه واقعیت ندارند ناشی از خوی زشت خودپسندی او میباشد. انسان خودپسند دوست دارد در جامعه مطرح بوده وبرای خود شهرتی کسب کند. حال این کسب شهرت یا از طریق انجام دادن کارهای خوب است و یا از طریق اعمال بد و خلاف عرف و جامعه. اشو راه دوم را برای مطرح شدن انتخاب کرده و در سخنان خود ادیان آسمانی و انبیاء و کتب آسمانی را مورد نقد و اهانت قرار داده است.
اُشو که هیچ ارزشی برای مسیحیت قائل نیست و به تندی با این دین برخورد میکند در مورد حضرت مسیح(ع) هم سخنان سخیفی دارد. به نظر وی حضرت مسیح انسانی با هوش و سرکش بوده است و به همین دلیل مادر او حضرت مریم از او ناراضی بوده است.(1)
در تعالیم وحیانی ادیان الهی، انبیاء برای مردم بدین صورت معرفی شده اند که آنها الگوی کامل برای انسانها و انسانیت هستند. برای نمونه قرآن کریم در مورد پیامبر اسلام می فرماید: لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيرا -الأحزاب : 21. الگو شدن انسان با سرکش بودن او تناسبی ندارد. سرکش در مقابل مطیع به کار میرود و اگر انسانی به مقام اطاعت ومطیع بودن نرسد، نمیتواند به مقام قرب خداوند نائل آمده و به نبوت و رسالت مبعوث شود.
اما مطلب دومی که اُشو گفت: «مادر حضرت عیسی از او ناراضی بود.» این نیز با اصول ادیان الهی همخوانی ندارد چون از جمله توصیههای مهم خداوند متعال به انسانها، مهربانی به پدر و مادر میباشد. خصوصا مادر که وجود انسان از او پدید آمده است. انسان باید رضایت پدر و مادر خود را جلب کند حتی اگر آنها مخالف با عقائدش باشند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً » اسراء 23 این آیه انسان را بعد از دعوت به ایمان خداوند، به رفتار نیکو با پدر و مادر سفارش میکند. این سفارش حاکی از اهمیت دادن خداوند به پدر و مادر و جلب رضایت آنها میباشد. با این توضیحات چگونه تصور میشود که مادر یک پیامبری از او ناراضی باشد؟!
اُشو در بیانی دیگر میگوید همهی کتابهای مقدس را مردها نوشتهاند و قدیسها مرد بودهاند. وی به دنبال آن صفات ناپسندی را برای انبیاء ذکر میکند. او میگوید:
«در حقیقت زنها هرگز به اندازهی مردها عصبی و رواننژند نبودهاند به همین دلیل هم کمتر به زنان قدیس برمیخورید. زنها طبیعیتر بودهاند. خاکیتر بودهاند. آنها به آن اندازه که مردها حماقت خود را در طول تاریخ ثابت کردهاند، احمق نبودهاند.»(2)
اُشو قدیس بودن را با رواننژند و حماقت یکی میداند! او قدیسها را با خود قیاس کرده و اینگونه سخن میگوید. البته این سخن فقط در مورد خودش صادق است یعنی اُشو قدیسِ به معنای احمق است. قرآن کریم انبیاء را الگو برای مردم معرفی میکند. یکی از کمالات انسانی صاحب عقل و درک بودن است که نبی باید از مردم در این موارد بالاتر باشد و یقینا حماقت چیزی نیست که الگو برای مردم معرفی شود.
منابع:
1- کودک نوین، اُشو، ترجمه مرجان فرجی ص30
2- بلوغ، اُشو، ترجمه مرجان فرجی ص 242
افزودن نظر جدید