خدمات ابواسحاق فارسى به لسانِ قرآن

  • 1393/03/31 - 10:00
از مهم‌ترین خدماتی که ایرانیان به اسلام کردند، تجلّی بخشیدن به زبان قرآن بوده است که همین امر به تنهایی، نشان‌گر والاترین و صادقانه‌ترین خدمات فرهیختگان ایرانی به اسلام می باشد. از جمله‌ی این دانشمندان که عمر گران بهای خود را صرف «لسان مبین» و خدمت به اسلام نمودند، ابواسحاق ابراهیم بن علی فارسى بود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آنان که در تاریخ ایران و اسلام، به دقت و تیزبینی مطالعه کرده‌اند، به نیکی می‌دانند که به حق ایرانیان بیش از دیگر ملت‌ها به اسلام خدمت نمودند. اکثر این خدمات در زمانی صورت گرفت که ایرانیان از حیث سیاسی و اجتماعی از خلافت امویان و عباسیان مستقل شده بودند. از مهم‌ترین خدماتی که ایرانیان به اسلام کردند، تجلّی بخشیدن به زبان قرآن بود. ایرانیان، نه برای خدمت به قوم عرب، بلکه برای خدمت به اسلام و قرآن با تمام وجود در جهت نگارش قواعد زبان عربی کوشیدند. امروزه علمای اسلامی در فقه، اصول، تفسیر، حدیث و... مبنای تلاش‌های علمی خود را بر پایه‌ی مجموعه‌ای از قواعد زبان عربی بنا کرده‌اند، که ایرانیان آن قوانین را به نگارش و تصویب درآوردند و بی‌شک همین امر به تنهایی نشان‌گر والاترین و صادقانه‌ترین خدمات ایرانیان به اسلام است. از جمله‌ی این دانشمندان که عمر گران بهای خود را صرف «لسان مبین» و خدمت به اسلام نمود، ابواسحاق ابراهیم بن علی فارسى بود.
ابواسحاق فارسى(قرن 4 هجری) از بزرگترین ادیبان و فرهیختگان ایرانی، در عصر سامانیان بود. او از جمله کسانی بود که تسلط عجیبی بر قواعد زبان عربی داشت. همگان وی را به عنوان یک نحوی بزرگ-آگاه به قواعد زبان عربی- و یک لغت‌شناس متبحر می‌شناختند. کتاب «شرح الجرمى» از اوست. «ابو اسحاق» در روزگار سامانيان از فارس، به بخارا مهاجرت کرد و مورد تجليل بزرگان، عالمان و ادیبان قرار گرفت. فرزندان رؤسا، اشراف و كاتبان از او علم آموختند. چنان که بسیاری از بزرگان سمرقند و بخارا در محضر وی شاگردی نمودند. وی از سوی دربار سامانی به منصب دبیری دیوان رسایل منصوب گردید. ایشان در شعر عرب نیز مهارت بسیار داشت. در منابع تاریخی برخی از اشعار وی باقی مانده است. ابوحيان وی را استاد کتابت و شعر می‌نامد و یاقوت حموی(م 626 هـجری) شرحی مختصر از خدمات وی به زبان، ادب و فرهنگ قرآن ارائه می‌کند[1].
تأکید می‌شود که علاقه‌ی فرهیختگان ایرانی به زبان عربی، نه از جهت عربی بودن، بلکه به سبب علاقه‌ی ایشان به زبان قرآن بود. این تعلقات خاطر را می‌توان در اشعار عارف بزرگ مسلمان ایرانی، مولانا جلال الدین محمد بلخی مشاهده نمود. چنان که در مثنوی معنوی گفته است: «پارسى گو گر چه تازى خوشتــر اســت**عشـــــــــق را خود صــــد زبان ديگر اســــت»‏.[2] علاوه بر مولوی که به روشنی زبان عربی را بهتر و خوشتر از زبان پارسی می‌خواند، حافظ نیز در دیوان خود زبان عربی را «فضل و هنر» می‌خواند: «اگر چه عرض هنر پیش یار بی‌ادبیست**زبان خموش و لیکن دهان پر از عربیست».[3] به راستی اگر آن گونه که برخی بی‌خبران می‌گویند، ایرانیان به زور شمشیر مسلمان شده بودند، پس چرا با تمام وجود، در راه ترویج و نشر معارف قرآنی تلاش می‌کردند؟ به راستی که کوشش‌های بی‌دریغ ایرانیان در راه نشر قرآن و ترویج اسلام، نشانگر این است که اکثر مردم ایران با اختیار و از سر شور و شوق به اسلام گرویدند. به راستی که بسی نابخردانه و غیرقابل قبول است که عده‌ای معدود از قوم عرب، توانسته باشند، دین میلیون‌ها ایرانی را به زور شمشیر تغییر دهند.

پی‌نوشت:

[1]. یاقوت حموى، معجم الأدباء، بیروت، دار الغرب الإسلامي، 1414 هـ ق، ج1 ص90
یاقوت حموى، معجم الأدباء، ترجمه عبدالمحمد آيتى، تهران، انتشارات سروش، 1423 هـ ق، ج1 ص45-46
[2]. مثنوی معنوی بر اساس نسخه‌ی رینولد نیکلسون، تهران: فرهنگسرای میردشتی، 1389. دفتر سوم، ص 483، بيت 3842 از دفتر سوم (بیت 11654 از کل مثنوی)
[3]. دیوان حافظ، به تصحیح محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، تهران: انتشارات یاسین، غزل 68
و نیز بنگرید به شرح جلالی بر حافظ؛ اثر دکتر عبدالحسین جلالیان

تولیدی

دیدگاه‌ها

ورود عرب به ایران به زور شمشیر بود ولی پذیرش اسلام به زور شمشیر نبود. چون زرتشتی ها اهل کتاب حساب میشدن و اگر جزیهمیدادن میتونستن زرتشتی بمونن و اجباری در پذیرش اسلام نبود. برای همین اکثر ایرانی ها به اختیار و علاقه بسیار مسلمون شدند. عبدالحسین زرینکوب هم در کتاب "دو قرن سکوت" و کتاب "کارنامه اسلام" همین مسئله رو تأیید کرد. ابواسحاق فارسی هم از همین افراد بود که با تمام وجودش واسه اسلام تلاش کرد. و با تمام وجودش اسلام رو ترویج میداد /

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.