خطاب عمر؛ پدر و مادرم فداي تو باد يا علي

  • 1393/02/20 - 22:51
علی علیه السلام فرمود: به خاطر آنکه مرا در برابر مدعی به کنیه صدا زدی چرا نگفتی یا علی برخیز و در کنار مدعی بنشین؟ عمر از این خرده گیری علی علیه‌السلام شگفت زده شد که سر آن حضرت را در آغوش گرفت و چشمان مبارکش را بوسید و گفت: «پدرم و مادرم فدای شما باد. به وسیله شما خداوند ما را از تیرگی و تاریکی (کفر و شرک) به نور اسلام مشرف ساخت».

تولد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) 
امام علی (علیه‌السلام)، بنابر قول مشهور در سیزدهم رجب سال سی‌ام عام‌الفیل به دنیا آمد. پدر آن حضرت، ابوطالب (علیه‌السلام) و مادرش فاطمه بنت اسد است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وی را مادر خود می‌خواند و در وقت رحلت وی، لباسش را کفن آن بانو قرار داد و در تشییع جنازه‌اش شرکت کرده و بر او گریست. همین بانو فرزند عزیزش یعنی (امام علی علیه‌السلام) را در حال طواف خانه خدا هنگامی که درد زایمان او را فرا گرفت، دیوار کعبه به احترام فرزندش شکافته شد و این دردانه یگانه هستی را در داخل خانه خدا به دنیا آورد و سه روز تمام میهمان خداوند باری تعالی بود. 
از زید بن علی بن‌ الحسین (علیه‌السلام) نقل شده است که در آن دوران، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گوشت و خرما در دهانش نرم کرده تا خوردن آن راحت‌تر شده، آنگاه آن را در دهان امام علی (علیه‌السلام) می‌گذاشت. [۱] به دلیل همین قرابت بود که امام علی (علیه‌السلام)، نخستین کسی بود که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله)  ایمان آورد. او در این باره می‌فرماید: «لم یسبقنی الا رسول الله بالصلاة‌.». [۲] درباره اسلام آوردن امام علی (علیه‌السلام)، گزارش شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از او دعوت کردند تا اسلام را بپذیرد. این امر، بلوغ فکری امام علی (علیه‌السلام) را نشان می‌دهد. مسعودی می‌گوید: برخی سن امام علی (علیه‌السلام) را در وقت اسلام آوردن کم گفته‌اند تا بگویند او در زمانی که اسلام آورده طفلی بیش نبوده است. [۳] 
سخن دیگران در مقام بلند امام علی (علیه‌السلام) 
احمد بن حنبل می‌گفت: آن‌ اندازه که برای امام علی(علیه‌السلام) فضایل صحیح و قابل قبول وارد شده برای هیچ‌یک از صحابه وارد نشده است. [۴] 
ابو سعید خدری می‌گفت: امام علی (علیه‌السلام) نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفت و شدی داشت که کسی جز او نداشت. [۵] 
عبدالله بن عمر «فرزند خلیفه دوم» می‌گفت: اگر می‌خواهید موقعیت امام علی (علیه‌السلام) را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدانید، موقعیت خانه او را نسبت به خانه آن حضرت نگاه کنید. [۶] 
خطاب عمر به علی (علیه‌السلام) ؛ پدر و مادرم فدای تو
عبدالله بن عباس و دیگران با ذکر سند نقل کرده‌اند که مردی از علی ابن ابی‌طالب  (علیه‌السلام) به عمر شکایت کرد و چون حضرت در آن مجلس حاضر بود، عمر گفت: یا ابالحسن برخیز و در کنار شاکی بنشنین. امام علی(علیه‌السلام) برخاست و در کنار آن مرد نشست، پس از گفتگو و پایان قضیه، عمر متوجه شد که چهره امام علی (علیه‌السلام) متغیر و دگرگون است. از این‌رو گفت: یا اباالحسن از چه جهت چهره‌ات را متغیر می‌بینم، مگر از آن‌چه گذشت نا‌خشنودی؟ امیرالمؤمنین گفت: آری. عمر گفت: چرا؟ امیرالمومنین فرمود: به خاطر آنکه مرا در برابر مدعی به کنیه صدا زدی (درمیان اعراب اشخاص را با کنیه صدا زدن یک نوع احترام است و در مجالس دعوا، مایه تبعیض بین طرفین دعوا محسوب می‌شود) چرا نگفتی یا علی برخیز و در کنار مدعی بنشین؟ عمر از این خرده‌گیری امام علی (علیه‌السلام) شگفت زده شد و سر آن حضرت را در آغوش گرفت و چشمان مبارکش را بوسید و گفت: «پدرم و مادرم فدای شما باد. به وسیله شما خداوند ما را از تیرگی و تاریکی (کفر و شرک) به نور اسلام مشرف ساخت». [۷] همچنین باز از زبان عمر بن خطاب نقل شده است که «زنان از زاییدن فرزندی مانند علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) نازایند». [۸] 
باز نقل شده است که روزی عمر در مسجد نشسته بود و جمعی از مردم هم دور او جمع شده بودند، حرفی از امام علی(علیه‌السلام) به میان آمد، یکی از آن‌ها برای اینکه عمر خوشش آید گفت: علی (علیه‌السلام) انسان مغروری است. عمر سریعاً واکنش نشان داد و او را از تکرار چنین حرف‌هائی منع کرد، سپس عمر گفت: «به خدا قسم، اگر شمشیر علی (علیه‌السلام) نبود، عمود اسلام استحکام نمی‌یافت. او حاکم‌ترین امت است و در دین بر همگان سبقت دارد و دارای شرف و بزرگی در دین است». وقتی که آن شخص این جملات را از عمر شنید گفت: پس چرا او را مقدم نداشتید. عمر در پاسخ آن گفت: به دو جهت: «یکی به خاطر کمی سن او و دیگر آنکه بنی عبدالمطلب او را دوست داشتند.» [۹] 
عمر بن خطاب، که تاریخ حکایت‌های فراوانی از او و علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام) روایت کرده، بیش از هفتاد بار گفته است که اگر علی (علیه السلام) نبود عمر هلاک می‌شد. 
یک مطلب هم از دانشمندان غیر مسلمان بیان کنیم و بحث را خاتمه بدهیم. 
جرج جرداق، نویسنده مسیحی لنبانی در کتاب خود به نام علی ندای عدالت، می‌نویسد: «آیا از میان خلق، فرمانروائی را می‌شناسید که زمان و مکان در قبضه او باشد، اما با دست خویش دستاس کند و نان خشکی را که فراهم آورده بر زانو بگذارد و بشکند و تناول کند؟ و کفش خود را وصله زند و از این دنیا نه اندک و نه بسیار، نیندوزد، چرا تمام هم و غم او جز خدمت به مستضعفان و مظلومان و مستمندان نیست؟ و بر آن است که از بهره‌کشان و محتکران، داد تهی دستان بستاند و زندگی محرومان را با کرامت و عزت سامان بخشد. او راضی نمی‌شود که سیر بخورد و آب گوارا بنوشد و آرام به بستر برود در حالی که در زمین کسانی هستند که با آرزوی قرص نانی سر به بالین می‌گذارند و در زمین شکم‌های گرسنه و جگرهای تشنه‌ای باشد.» [۱۰] 

منابع: 
۱- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۳ ص ۱۹۸- ۲۰۱ 
۲- نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱ 
۳- التنبیه و الاشراف، ص ۱۹۸
۴- مناقب احمد ابن حنبل، ابن جوزی ص ۱۶۰
۵- المصنف، عبدالرزاق، ج ۱۰ ص ۱۴۰ 
۶- انساب الاشراف، ج ۲ ص ۱۸۰ 
۷- مناقب خوارزمی، ص ۹۷-۹۸
۸ - ابن قتیبیه دینوری، الامامة والسیاسة ص ۲۴ 
۹ - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۲ ص ۸۲
۱۰- رهبر، محمد تقی رهبر، علی علیه السلام ابرمرد مظلوم، ص ۳۰۸

تولیدی

دیدگاه‌ها

خودم و پدر و مادرم فدای تو ای علی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.