خطاب عمر؛ پدر و مادرم فداي تو باد يا علي
تولد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
امام علی (علیهالسلام)، بنابر قول مشهور در سیزدهم رجب سال سیام عامالفیل به دنیا آمد. پدر آن حضرت، ابوطالب (علیهالسلام) و مادرش فاطمه بنت اسد است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وی را مادر خود میخواند و در وقت رحلت وی، لباسش را کفن آن بانو قرار داد و در تشییع جنازهاش شرکت کرده و بر او گریست. همین بانو فرزند عزیزش یعنی (امام علی علیهالسلام) را در حال طواف خانه خدا هنگامی که درد زایمان او را فرا گرفت، دیوار کعبه به احترام فرزندش شکافته شد و این دردانه یگانه هستی را در داخل خانه خدا به دنیا آورد و سه روز تمام میهمان خداوند باری تعالی بود.
از زید بن علی بن الحسین (علیهالسلام) نقل شده است که در آن دوران، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گوشت و خرما در دهانش نرم کرده تا خوردن آن راحتتر شده، آنگاه آن را در دهان امام علی (علیهالسلام) میگذاشت. [۱] به دلیل همین قرابت بود که امام علی (علیهالسلام)، نخستین کسی بود که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ایمان آورد. او در این باره میفرماید: «لم یسبقنی الا رسول الله بالصلاة.». [۲] درباره اسلام آوردن امام علی (علیهالسلام)، گزارش شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از او دعوت کردند تا اسلام را بپذیرد. این امر، بلوغ فکری امام علی (علیهالسلام) را نشان میدهد. مسعودی میگوید: برخی سن امام علی (علیهالسلام) را در وقت اسلام آوردن کم گفتهاند تا بگویند او در زمانی که اسلام آورده طفلی بیش نبوده است. [۳]
سخن دیگران در مقام بلند امام علی (علیهالسلام)
احمد بن حنبل میگفت: آن اندازه که برای امام علی(علیهالسلام) فضایل صحیح و قابل قبول وارد شده برای هیچیک از صحابه وارد نشده است. [۴]
ابو سعید خدری میگفت: امام علی (علیهالسلام) نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) رفت و شدی داشت که کسی جز او نداشت. [۵]
عبدالله بن عمر «فرزند خلیفه دوم» میگفت: اگر میخواهید موقعیت امام علی (علیهالسلام) را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدانید، موقعیت خانه او را نسبت به خانه آن حضرت نگاه کنید. [۶]
خطاب عمر به علی (علیهالسلام) ؛ پدر و مادرم فدای تو
عبدالله بن عباس و دیگران با ذکر سند نقل کردهاند که مردی از علی ابن ابیطالب (علیهالسلام) به عمر شکایت کرد و چون حضرت در آن مجلس حاضر بود، عمر گفت: یا ابالحسن برخیز و در کنار شاکی بنشنین. امام علی(علیهالسلام) برخاست و در کنار آن مرد نشست، پس از گفتگو و پایان قضیه، عمر متوجه شد که چهره امام علی (علیهالسلام) متغیر و دگرگون است. از اینرو گفت: یا اباالحسن از چه جهت چهرهات را متغیر میبینم، مگر از آنچه گذشت ناخشنودی؟ امیرالمؤمنین گفت: آری. عمر گفت: چرا؟ امیرالمومنین فرمود: به خاطر آنکه مرا در برابر مدعی به کنیه صدا زدی (درمیان اعراب اشخاص را با کنیه صدا زدن یک نوع احترام است و در مجالس دعوا، مایه تبعیض بین طرفین دعوا محسوب میشود) چرا نگفتی یا علی برخیز و در کنار مدعی بنشین؟ عمر از این خردهگیری امام علی (علیهالسلام) شگفت زده شد و سر آن حضرت را در آغوش گرفت و چشمان مبارکش را بوسید و گفت: «پدرم و مادرم فدای شما باد. به وسیله شما خداوند ما را از تیرگی و تاریکی (کفر و شرک) به نور اسلام مشرف ساخت». [۷] همچنین باز از زبان عمر بن خطاب نقل شده است که «زنان از زاییدن فرزندی مانند علی بن ابیطالب (علیهالسلام) نازایند». [۸]
باز نقل شده است که روزی عمر در مسجد نشسته بود و جمعی از مردم هم دور او جمع شده بودند، حرفی از امام علی(علیهالسلام) به میان آمد، یکی از آنها برای اینکه عمر خوشش آید گفت: علی (علیهالسلام) انسان مغروری است. عمر سریعاً واکنش نشان داد و او را از تکرار چنین حرفهائی منع کرد، سپس عمر گفت: «به خدا قسم، اگر شمشیر علی (علیهالسلام) نبود، عمود اسلام استحکام نمییافت. او حاکمترین امت است و در دین بر همگان سبقت دارد و دارای شرف و بزرگی در دین است». وقتی که آن شخص این جملات را از عمر شنید گفت: پس چرا او را مقدم نداشتید. عمر در پاسخ آن گفت: به دو جهت: «یکی به خاطر کمی سن او و دیگر آنکه بنی عبدالمطلب او را دوست داشتند.» [۹]
عمر بن خطاب، که تاریخ حکایتهای فراوانی از او و علی بن ابیطالب (علیهالسلام) روایت کرده، بیش از هفتاد بار گفته است که اگر علی (علیه السلام) نبود عمر هلاک میشد.
یک مطلب هم از دانشمندان غیر مسلمان بیان کنیم و بحث را خاتمه بدهیم.
جرج جرداق، نویسنده مسیحی لنبانی در کتاب خود به نام علی ندای عدالت، مینویسد: «آیا از میان خلق، فرمانروائی را میشناسید که زمان و مکان در قبضه او باشد، اما با دست خویش دستاس کند و نان خشکی را که فراهم آورده بر زانو بگذارد و بشکند و تناول کند؟ و کفش خود را وصله زند و از این دنیا نه اندک و نه بسیار، نیندوزد، چرا تمام هم و غم او جز خدمت به مستضعفان و مظلومان و مستمندان نیست؟ و بر آن است که از بهرهکشان و محتکران، داد تهی دستان بستاند و زندگی محرومان را با کرامت و عزت سامان بخشد. او راضی نمیشود که سیر بخورد و آب گوارا بنوشد و آرام به بستر برود در حالی که در زمین کسانی هستند که با آرزوی قرص نانی سر به بالین میگذارند و در زمین شکمهای گرسنه و جگرهای تشنهای باشد.» [۱۰]
منابع:
۱- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۳ ص ۱۹۸- ۲۰۱
۲- نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱
۳- التنبیه و الاشراف، ص ۱۹۸
۴- مناقب احمد ابن حنبل، ابن جوزی ص ۱۶۰
۵- المصنف، عبدالرزاق، ج ۱۰ ص ۱۴۰
۶- انساب الاشراف، ج ۲ ص ۱۸۰
۷- مناقب خوارزمی، ص ۹۷-۹۸
۸ - ابن قتیبیه دینوری، الامامة والسیاسة ص ۲۴
۹ - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۲ ص ۸۲
۱۰- رهبر، محمد تقی رهبر، علی علیه السلام ابرمرد مظلوم، ص ۳۰۸
دیدگاهها
سرباز علی
1394/02/25 - 14:07
لینک ثابت
خودم و پدر و مادرم فدای تو ای
افزودن نظر جدید