مهندسي فرهنگي از ديدگاه شهید مطهري (ره)
با توجه به نامگذاری سال جدید توسط مقام معظم رهبری به سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملّی و مدیریّت جهادی» باید مسؤلین فرهنگی و اقتصادی از الآن مطالبات رهبری را پیگیری نمایند.
سؤالی که از مسؤلین نهادهای فرهنگی پرسیده میشود این است که؛ چرا بعد از گذشت ۳۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران که با هدف رسیدن به فرهنگ ناب اسلامی بوده و در این راه هزینههای گزافی هم صرف شده و چه بزرگانی که در این راه عظیم شهید شدهاند و چه جوانانی که برای حفظ فرهنگ ناب اسلامی از جان خود گذشتهاند تا این فرهنگ زنده بماند، با این حال مقام معظم رهبری و مراجع عظام و دلسوزان مکتب اهلبیت با وجود حرکتهای فرهنگی که در سطح کشور انجام یافته، باز از وضع فرهنگ کشورمان راضی نبوده و از ضعف فرهنگی گلایهمند بوده و برای اینکه مسئولین به خود آیند و از خواب غفلت بیدار شده و از رفاهطلبیها خارج شوند و خطر را احساس کنند؛ سال ۱۳۹۳ را به نام فرهنگ نامگذاری نمودند.
برخلاف بعضیها که فرهنگ اسلامی را در چند چیز خلاصه میکنند، باید متذکر بشوم که فرهنگ اسلامی از چیزی که مشاهده و یا گفته میشود خیلی گستردهتر و جامعتر است. اگر این نوع فرهنگی که عرض کردم در جامعه پیاده بشود؛ حتی غیر مسلمانها هم در این فضا ذینفع بوده و در آرامش و آسایش خواهند بود، چنانچه در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیهالسلام) چنین بود.
برای رسیدن به چنین فضایی باید فرهنگ کشورمان به یک مهندسی فرهنگ نظاممند برسد و اگر این مهندسی فرهنگ ایجاد و تکمیل شده و در جامعه اجرایی و عملی شود و ما به یک فرهنگ ایدهآل برسیم؛ این الگوی مهندسی فرهنگی میتواند به عنوان متدی در همه کشورها اجرا شود و ایران اسلامی میتواند به عنوان سمبل فرهنگ و پیشرو در فرهنگ باشد.
ما هم از جهت اسلامیّت و هم از جهت ایرانیّت سرشار و غنی از فرهنگ هستیم و این بالقوهها را باید با یک مهندسی فرهنگی دقیق و حساب شده به درجه بالفعل برسانیم.
با مطالعه مباحث موجود در متون مربوط به فرهنگ و مطالعات و جامعهشناسی فرهنگ روشن میشود که هنوز اجماع نظری در تعریف مفهوم مهندسی فرهنگی وجود ندارد و نظرات مختلفی در این زمینه وجود دارد. با این حال متقنترین تعریفی که به نظر بنده وجود دارد، دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری میباشد.
مهندسی فرهنگی از دیدگاه استاد مطهری (ره)
استاد مطهری در کتاب جامعه و تاریخ در نقد نظریه ناسیونالیستی و ملیگرایانه فرهنگ به اظهار نظری درباره فرهنگ اسلامی میپردازد که میتوان آن را دیدگاه مختار ایشان درباره مهندسی فرهنگی تلقی کرد. ایشان در کتاب فوق در وهله اول از فرهنگی ویژهی دین اسلام به نام فرهنگ اسلامی سخن میگوید. در مرحله دوم این فرهنگ اسلامی را دارای رسالتی خاص میداند و در مرحله سوم برداشتن گامهایی خاص و طی مراحلی ویژه را برای تحقق رسالت فرهنگ اسلامی بر میشمارد که میتوان از آن گامها به عنوان نوعی مهندسی فرهنگی تعبیر کرد. [۱] ایشان مینویسد:
«اینکه گفته میشود مذهب عقیده است و ملیت شخصیت و رابطه این دو رابطه عقیده و شخصیت است ... به معنای نفی بزرگترین رسالت مذهب است. مذهب آن هم مذهبی مانند اسلام بزرگترین رسالتش دادن یک جهانبینی بر اساس شناخت صحیح از نظام کلی موجود بر محور توحید و ساختن شخصیت روحی و اخلاقی بر اساس همان جهان بینی و پرورش افراد جامعه بر این اساس است که لازمهاش پایهگذاری فرهنگی نوین است که فرهنگ بشری است نه فرهنگ ملی. این که اسلام فرهنگی به جهان عرضه کرد که امروز به نام فرهنگ اسلامی شناخته میشود نه از آن جهت بود که هر مذهبی کما بیش با فرهنگ موجود مردم خود در میآمیزد و از آن متأثر میشود ... بلکه از آن جهت بود که فرهنگسازی در متن رسالت این مذهب قرار گرفته است. رسالت اسلام بر تخلیه انسانها است از فرهنگهایی که دارند و نباید داشته باشند و تحلیه آنها به آنچه ندارند و باید داشته باشند و تثبیت آنها در آنچه دارند و باید هم داشته باشند.» [۲]
منابع:
[۱] مهندسی فرهنگی از دیدگاه استاد مطهری و کاربست آن در دانشگاه ها، علیرضا مرامی
[۲] جامعه و تاریخ، شهید مرتضی مطهری، ص۵۵
افزودن نظر جدید