کوتاه از سرنوشت مانی

  • 1393/02/02 - 18:19
آیا می‌دانید، مانی رهبر یک جریان بزرگ اجتماعی در عصر ساسانیان، به جرم درخطر انداختن منافع موبدان، به دستور شاه ساسانی، پوست بدنش را از سر تا پای جدا نموده، و از دروازه شهر جندی‌شاپور آویختند؟

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مانی، مردی بود اصالتاً از میان قوم پارت، که پدرش به بابل مهاجرت نمود. وی هم زمان با حکومت ساسانیان، در بین‌النهرین می‌زیست و آغازگر یک جریان بزرگ اجتماعی بود که برای مدتی خاورمیانه و آسیای مرکزی را تحت تأثیر قرار داد.[1] فارغ از درستی با نادرستی عقائد وی، اما سرنوشت او بس شگفت‌انگیز است. چه اینکه وی در همان مدت اندک، منافع موبدان زرتشتی را در گستره‌ای وسیع، به خطر انداخت و لذا زندانی و كشته شد. بنا بر روايات، مانی به طرزی فجیع اعدام شد. سرنوشت مانی را در شاهنامه چنین می‌خوانیم :

         زمانــــى برآشفـــــــــــت پس شهـــــــــريـار            بـرو تنــــگ شـد گــردش روزگـــــــار
         بفرمــــــــــــود پـس تاش برداشـــــــتـــــــند            بخــــوارى ز درگــاه بگذاشتـــــــــند
         چنين گفت كاين مرد صورت پرسـت            نگنجد همى در ســــراى نشســــت‏
         چو آشـــوب و آرام گيتـــــــى بدوســــــت            ببايد كشيـــدن ســراپاش پوســــت‏
         همان خامَـــــــــــش آگـــــــــنده بايد بكـاه            بدان تا نجـــويـد كس اين پايــــگاه‏
         بياويختـــــــــــند از در شارســــــــــــــــتان            دگر پيش ديــــوار بيـمارستــــــــــان‏ [2]

توضیح اینکه پادشاه ساسانی از دست او به خشم آمد، پس دستور داد تا او را از دربار بیرون بردند و به جرم آشوب‌گری، از سر تا پای، پوست از بدنش بَرکندند و آن را پر از کاه کرده؛ از دروازه‌ی شهر آویزان نمودند.[3] حسن پیرنیا (مشیرالدولة) که خود از ارکان جریان باستان‌گرایی در عصر پهلوی اول بود، در مکتوبات خود چنین اقرار می‌کند: «بعد از فوت شاپور اول و هرمز اول، مانى به دعوت پيروانش به ايران برگشت (273 ميلادى) و پس از دو سال در سلطنت بهرام اول، روحانيون زرتشتى او را تعقيب و به فساد عقيده متهم نمودند و در نتيجه دولت او را گرفته در محبس انداخت و بعد زنده پوست او را كندند و سرش را بريده و پوستش را پر از كاه كرده در دو محل جندی‌شاپور از چوب بلندى آويختند.»[4] ایشان در جایی دیگر سخن خود را تأیید کرده؛ می‌نویسند: «به حكم اين شاه [یعنی بهرام اول]، مانى را گرفته زنده پوست او را كندند، بعد آن را به دو تير نصب كرده در جندی‌شاپور براى تماشاى مردم عرضه داشتند».[5] پس از کشته شدن مانی، بسیاری از یارانش نیز کشته شدند.
با وجود اختلاف در جزئيات روايات، مانی کشته شد، پوستش از بدنش کنده شد، از کاه انباشته گردید و از دروازه شهر جندی‌شاپور (مرکز فرهنگی ساسانیان) آویخته شد. علاوه بر آنچه گفته شد منابع فراوانی تاریخی (ده‌ها متن از متون کهن تاریخی) بر این امر دلالت دارند.[6] بی‌تردید این گفتار درباره‌ی مانی را تاریخ‌پژوهان معاصر نیز تأیید کرده‌اند. از جمله آتور کریستین‌سن در کتاب «ايران در زمان ساسانيان»، سر جان مالکوم در «تاریخ کامل ایران»، سرپرسی سایکس در «تاریخ ایران» و بسیاری دیگر... [7]

مرحوم عبدالحسین زرین کوب نیز علاوه بر سخن گفتن از اعدام مانی، افزود: «بدون شک عامل عمده در تعقیب و توقیف مانی وجود کرتیر (موبد بزرگ عصر ساسانی) بوده است. که تعلیم او را موجب لطمه به عقائد مزدیسنان تلقی می‌کرد».[8] رومن گیرشمن و دیگر پژوهشگران نیز بر این باورند که دستگیری، شکنجه و اعدام مانی، با اعمال نفوذ موبدان زرتشتی صورت گرفت.[9] در این بین باید توجه داشت که این روش مجازات در دین زرتشتی، عادی بود. چه اینکه در متن اوستا نیز دستور به «زنده پوست کندن» مخالفین صادر شده است. شاهنامه و متون تاریخی هم گواهند که این آموزه‌ی هولناک اوستا (که دستور اهورامزدا است) همواره توسط زرتشتیان، علیه مخالفین و دگراندیشان اجرا می‌شد.[10]

به هر روی، منظور، محاكمه شاهان ساسانی نيست. بلكه منظور بيان حقايقی است كه باستانگرايانِ متعصبِ كذاب در پی انكار آن هستند.

پی‌نوشت:

[1]. مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها، ترجمه ع. بهرامی، انتشارات ققنوس، تهران ۱۳۹۱، ص 141- 143   
[2]. شاهنامه فردوسی ، بر اساس نسخه چاپ مسکو ، ناشر: مؤسسه نور ، تهران ، ص 920 ، بيت 33338-33344   
[3]. میترا مهرآبادی ، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی ، انتشارات روزگار ، تهران ، ج 2 ، ص 887 
اقبال یغمائی ، زگفتار دهقان (شاهنامه به نظم و نثر) ، انتشارات توس ، تهران ، ص 530
[4]. حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ناشر: دنیاى کتاب‏، تهران‏، چاپ اول‏، ج‏۴، ص 2897
[5]. حسن پیرنیا، همان، ج‏ 4 ، ص 2741
[6]. برای نمونه بنگرید به:
ابوحنيفه دينورى (متوفای 282 هـ)، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوى دامغانى‏، نشر نى‏، تهــــران ۱۳۸۳، ص 74-73
ابوحنيفه دينورى، الاخبار الطوال‏ ، منشورات الرضى‏ ، قم‏ 1368، ص 47
محمد بن جریر طبــری (متوفای 310 هجری)، تاریخ الرســــل و الملـــوک (تاريخ طبری)، ترجمه ابو القاسم پاينده‏، انتشارات اساطير، تهران‏، چاپ پنجم ۱۳۷۵، ج‏ 2 ، ص 596
ابن‌مهلب، مجمل التواريخ و القصص، به تصحیح ملك‏‌الشعراء بهار،ناشر: كلاله خاور، تهران‏، چاپ دوم، ص 95
ابن مِســـكوَيه (متوفای 421 هجری)، تـجـــارب الامـــــــم، ترجمه‌ی الف. امامى و ع. منزوى‏، انتشارات ســروش / انتشارات توس‏، تهــران،‏ ۱۳۶۹ / ۱۳۷۶، ج ۱ ، ص 132
تاریــخ بلــعــمــی (متوفای 329 هجری)، نشر سروش / نشر البرز، تهــــران،‏ 1378 / 1373، ج ‏2 ، ص 987
حكيم زجاجى‏ (قرن هفتم هجری)، همايون‏نامه، نشر آثار، چاپ اول، تهران 1383‏، ج‏ 2 ، ص 998
مطهر بن طاهر المقدسى (متوفای 507 هجری)، البدء و التاريخ، مكتبة الثقافة الدينية، قاهره، ج‏ 3 ، ص 158
احمد بن محمد بن اسحاق الهمدانى المعروف بإبن‌الفقيه (متوفای 365 هجری)، كتاب البلدان، الناشر: عالم الكتب بيروت، الطبعة الأولى، 1416/1996، ص  396 
ابن الأثير (متوفای 630 هجری)، الكامل في التاريخ، دار صادر بيروت، 1385/1965، ج 1 ، ص 390
ابوريحان بيرونى‏ (متوفای 440 هـ)، الآثار الباقية عن القرون الخالية، نشر ميراث مكتوب‏، چاپ اول، تهران‏‏، ص 253   
راغب اصفهانى (متوفای 502 هجری)، محــاضــرات الأدبـاء و محاورات الشعــراء و البــلـغـاء، ناشر: شركت دار ارقم، الطبعة الاولی، بیروت 1420 هـ.ق، ج 1 ، ص 303
فارسنامه ابن بلخى، ناشر: بنياد فارس شناسى‏، چاپ اول، شيراز 1374، ص 182
[7]. بنگرید به :
آرتور كرستين سن، ايران در زمان ساسانيان، ترجمه: رشيد ياسمى،‏ ناشر: دنياى كتاب، تهران ۱۳۶۸، ‏ص 283
سر جان ملكم، تاريخ كامل ايران‏، ترجمه : ميرزا اسماعيل حيرت‏، انتشارات افسون‏، تهران‏، ۱۳۸۰، ج‏ 1 ، ص 65
سرپرسى سايكس، تاريخ ايران‏، ترجمه: سيد محمد تقى فخر داعى گيلانى‏، ناشر: افسون‏، تهران‏، ۱۳۸۰، ج‏1 ، ص 551   
[8]. عبدالحســــــیــن زرینکــوب، تاریــخ مردم ایران، جلد یکــــم: تاریـــخ ایران قبل از اســـلام، انتشــــــارات امیـــرکبـیر، تهــــران 1377 ، ص 437
[9]. رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران ۱۳۷۲، ص 352 
[10]. بنگرید به مقاله «زنده پوست کندن انسان‌ها در آیین زرتشت پاک»

بازنشر

دیدگاه‌ها

حمله به ایران باستان به قیمت حمایت از مانی؟؟می دونین کی بوده؟ واقعا زرشک

عزیز تاریخ اینومیگه تانباشدچیزکی مردم نگویندچیزها....

مانی هر که بوده ، لیاقتش این بود که زنده زنده پوست کنده شود و بدنش پر از کاه شده از دروازه شهر آویزان شود ؟

اين يك دروغ تاريخي است

من پرسشی از گردانندگان این سایت دارم.آیا مانی و مزدک پیامبر بودند؟اگر مانی و مزدک در دوره اسلامی ظهور میکردند چه برخوردی با آنان میشد؟

از اینکه رفتار مسلمین را سند رفتار انوشیروان میگیرید سپاسگزارم. ئلی اگر این افراد در دوره اسلامی ظهور میکردند چه بسا اعدام می شدند، اما هیچگاه زنده زنده پوست کنده نمیشدند.

ماني پيامبر نبوده يك ادم بوده كه جوگير شده خخخ مزدكيان توسط انوشيروان قتل عام نشدند و با مهرباني با انان رفتار كردند انوشيروان عادل هيچگاه كشتاري راه نينداخت شاه عباس همچنين مردي حرومزاده بود كه اون مردك كثيف با اينكه مورد احرام شيعيان است چه كشتارهايي بر عليه مردم بيگناه و بي دفاع زرتشتي نكرد و چه بسا ميليون ها زرتشتي در ان دوره محو شدند و تبديل به ده هاهزار نفر شدند شاه عباس لعن الله عليه و شاه اسماعيل لعن الله عليه گوشت سنيان را ميخوردند. لشگر ادم خوار و پست او چه جنايت ها در حق اهل تسنن نكردند صفويه نمونه اي از دولت حرامزادگان است كه اديان ديگر را به نابودي كشاندند و هزاران ظلم و ستم توسط عباس جاني و اسماعيل حرومخوار ساسانيان و شاهان بزرگي چون اردشير پاپكان شاهپور يكم تا مرد بزرگي چون ذوالاكتاف و در اخر پادشاه انوشيروان عادل در حالي كه صفويان كل و هم رواني بودند!!!!!! مرگ بر صفويه هزاران لعنت بر صفويه انشاله خاندان ننگين صفويه در اتش دوزخ تا ابد بپوسند واقعا اين صفويه بهترين حكومتتان بود خخخخ واقعا حالا ميفهمم هخامنشيان اشكانيان ساسانيان به ترتيب بهترين سلسله هاي ايران بودند akshyaman.blogfa.com/post-206.aspx در رابطه با بخشي جنايات صفويان

قضیه مزدک رو ببین و خودتو مسخره دیگران قرار نده: سرنوشت مزدک و پیروانش / قتل عام مزدک و پیروانش به دست انوشیروان قاتل: http://www.adyannet.com/news/12728 . درباره صفویان هم موافقم. ولی باز بهتر از هخامنشیان آدم خوار بودند: آدمخواری در بین ایرانیان باستان: http://www.adyannet.com/news/1721

سلام رستم فرخزاد گرامي،‌ درباره مزدكيان مطالعه كنيد. توسط انوشيروان كشته شدند. هرچند قضاوت سخت است كه آيا كار انوشيروان صحيح بود يا خير... پيرامون صفويان هم نكاتي كه گفتيد از منابع عثماني و اهل سنت است كه از سر غيض و غضب نوشتند و صخت تاريخي ندارد. با تشكر

در همین دهه ها و سدهای اخیر شاهد بودیم عده خود را باب یا پیامبر یا خدا معرقی کردند که همگی اعدام و بسیاری از پیروان آنان کشته یا زندان یا فراری و تبعید شدند.

اون باب و بهاء و پیروانش خوب شد که کشته شدن !!! چون باب و بهاء و همه آشغالای دوروبرشون ساخته و تقویت شده انگلیس بودن. هنوزم پیروان اون لاشی ها الت دست اسرائیل هستن. درباره مانی هم به نظر من خوب شد که کشته شد. آدم مزخرفی بود. اگه میموند همه جا رو به گند میکشید . ولب بد کشته شد .حساب کن زنده زنده پوستش رو کندن. هیچ مغول و وحشی این کار رو نمیکنه. اما اون پادشاهان ایران باستانی روی هر چی وحشی رو سفید کردن.

مانی، سرنوشت تلخی داشت. سرنوشت تلخ و همیشگی مردان بزرگ تاریخ ایران، و قربانیان اتحاد شوم حکومتداران، اشراف و روحانیان. اتحاد قدرت و ثروت و نیرنگ. داستان بسیار ساده بود. همانگونه که بعدتر با مزدک و دیگران هم اجرا شد. مانی را به جلسه مناظره با موبدان در حضور بهرام یکم دعوت می‌کنند و او را در یک دادگاه تفتیش عقاید به جرم «کفر» محکوم به مرگ می‌کنند. او در زندان نیز نه تنها از پیام دین و آرمان خود دست بر نمی‌دارد و توبه نمی‌کند؛ بلکه از هر فرصتی برای رساندن اندرز و شناساندن دین و اندیشه‌های خود برای جامعه بشری بهره می‌برد. مانی به حکم موبدان و با تأیید بهرام‌شاه در شهریورروز از شهریورماه سال ۲۷۶ میلادی، پس از شکنجه‌های هولناک کشته می‌شود و پیکرش را برای مدتی طولانی بر دروازه جندی‌شاپور می‌آویزند. دروازه‌ای که تا صدها سال بعد به نام «دروازه مانی» خوانده می‌شده است.

سند توحش موبد کرتیر ، عامل سرکوب ادیان و مذاهب مختلف در عصر ساسانی : موبد کرتیر، در کتیبه‌های نقش‌رستم و سرمشهد به بازگویی این رویداد می پردازد: «کیش اهریمن و دیوان از شهر رخت بر بست. یهودیان و بوداییان و برهمنان و مسیحیان و نزاریان و مانویان اندر شهر کشته شدند و بت‌های آنان (منظور خدایان آنان) نابود شد. دیوکده‌های آنان (منظور نیایشگاه‌ها) منهدم گشت و به جایگاه نیایش ایزدان (منظور آتشکده) بدل شد، شهر به شهر، جای به جای… من کافران و ملحدانی را که به انجام فرائض دینی نپرداختند، کیفر دادم… من بسا آتشکده نشانیدم، بسیار کسان به دین روی آوردند و من دین مزدیسنا را اندر شهر نیکنام کردم».

درباره کشته شدن مانی توسط موبدا وحشی ساسانی : متون مانوی (متن ce و p به زبان پارتی) از این روز به عنوان روز جانباختن مانی یاد کرده‌اند: «(مانی) با شادی بزرگ و با خدایان روشنی‌ها و با نوای چنگ و سرود شادی پرواز کرد… و جاودان بماند به نزد خداوند اهورامزدا… چهار روز گذشته از شهریورماه، شهریورروز، روز دوشنبه، ساعت یازده، در استان خوزستان و به شهر بیلاباد (جندی‌شاپور/ گندی‌شاپور)، که او پرواز کرد… به سوی سرای فروغ». بنگرید به: وامقی، ایرج، نوشته‌های مانی و مانویان، ۱۳۷۸، ص ۲۹۰ تا ۲۹۳؛ M. Boyce, Acta Iranica, No. 9.

مانی آدم خوبی بود چون با ساسانیان و زرتشتیان بد بود.کلا هر کس با زرتشتیان و ایران بد است آدم خوبی است. بی بی سی و صدای آمریکا و احمد شهید هم از مانی حمایت و این ضایعه قوق بشری را محکوم میکنند.

سلام گرامی ؛ ماچنین ملاکی را باور نداریم. در بسیاری از مواقع بسیاری از بزرگان از زرتشتیان دفاع کردند. برای مثال علی بن ابیطالب در نامه به فرماندار آذربایجان، اصفهان و حلوان و ... از والیان میخواهد که کسی متعرّض جان و مال و ناموس مردم (زرتشتیان) نشود. یا بسیاری از بزرگان عرفا هم راضی به دشمنی با زرتشتیان نبودند. لیکن این نوشتار در پی اثبات این است که زرتشتی زدگان و باستانگرایان افراطی بدانند که مجازات مجرمین جزوی از تمدن و فرهنگ ایران است، حتی با این شدت و وضعیت هولناک. سپاس گرامی

عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1381. ص ۲۷۳-274 : مانی عقاید مختلف ایرانی و بین النهرینی را ترکیب کرد و همچنین با بوداییت و... . مانی از زمان شاپور اول روی کار آمد. اما موبدان زرتشتی مانی و مانویان را نابود کردند.

در مورد زنده پوست کندن کوچکترین منبعی در متن ارائه نکردید، ترویج دروغ کرده اید.

دفاع از مقاله، پاسخ به Albomin كذاب دروغگو... پيشنهاد ميكنيم قبل از باز كردن دهنت، چشماتو وا كنی ! كتاب حسن پيرنيا كه خودش پدر باستان پرستى هست رو نخوندى ؟ يا نخواستى ببينى ؟ كودن نباش و حماقت رو بذار كنار و اين رو بخون : «بهرام هم بزودى درگذشت بحكم اين شاه مانى‏ را گرفته زنده‏ پوست‏ او را كندند بعد آن را به دو تير نصب كرده در جندشاپور براى تماشاى مردم عرضه داشتند.» منبع : تاريخ ايران باستان ج‏4 ، ص 2741

Albomin در مقابل فهميدن حقيقت ، مقاومت نكن. واست خوب نيست !

از بى سوادى و جهالت اين باستان پرست هاى بى ريشه هست كه حاضر نيستن عقل خودشون رو به كار ببندن نمونه ش همين آلبومين

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.