معاشرت با ادیان
معاشرت کردن با همدیگر به معنی: آمیزش و اختلاط و مصاحبت و همنشینی است. و به طوری که در علوم تربیتی و اجتماعی محقق است، معاشرت باید روی حدود معین و شرائط خاصی انجام گیرد و چون معاشرت و مصاحبت تاثیر کلی در طرزفکر و روش اخلاقی و سلوک آدمی دارد، لازمست در انتخاب مصاحب دقت کامل به کار برده و اندازه ی آمیزش و اختلاط روی حساب دقیق صورت بگیرد.
و به طور کلی معاشرت و مصاحبت می باید طوری باشد که نتیجه خوب و اثر مطلوب و مفیدی داشته باشد.
معاشرتی که بر خلاف روش شخصی بوده و انسان را از هدف و مقصد منظور خود دور کرده و از صراط حقیقت و راه مستقیم تقوی و درست کاری و صلاح عمل منحرف نماید بسیار بسیار مذموم و غیر مطلوب است.
و گذشته از این قسمت، شما اگر حزبی تشکیل داده و برای تحمیل مقصد معین و رسیدن به هدف خاصی با جمعی از افراد دیگر همراه و هم راز و مشغول فعالیت باشید، البته از اولین روز شکاف و فاصله در میان شما و افراد احزاب دیگر پیدا شده و قهرا اعمال و حرکات و طرز سخن و فکر و رفتار شما با دیگران متمایز خواهد شد، و اگر هزاران مرتبه جدیت کرده و بخواهید با احزاب دیگر روی صفا و محبت و صمیمیت آمیزش و اختلاط نمائید، باز غیر ممکن و سخت خواهد شد.
آری در دو صورت اختلاط با اجنبی سهل می نماید:
1- جائی که انسان صورتا از اعضاء و افراد حزب معینی باشد، ولی باطنا هدف معین و برنامه ی شخصی نداشته و در زندگانی خود مقصد خاص و راه مخصوصی را انتخاب نکند.
2- معاشرت او جنبه ی ظاهری و صورت داشته و روی تصنع و فریب دادن طرف صورت گرفته و از حقیقت و صمیمیت و محبت و بقول بهاء از روح و ریحان خالی باشد.
اینها یک مطالب وجدانی وحسی و مسلمی است که هیچگونه قابل انکار و محل تردید و شک نیست.
در اینجا باب و بهاء سخنان بسی متخالف و ضد و نقیضی دارند.
بهاء می گوید: عاشروا مع الادیان بالروح و الریحان- با ادیان و ملل جهان با روح و ریحان و خوشی و خوشروئی و محبت معاشرت نمائید. [1]
بهائی ها این جمله را یکی از معارف و سخنان برجسته ی بهاء شمرده و آنها بروی مخالفین می کشند، و ما در اینجا به جهات ضعف آن به طور اجمال اشاره می کنیم.
1- این جمله از نظر ادبیات عرب غلط است، زیرا کلمه ی (مع) زائد است و باید گفت: عاشروا الادیان
2- خود گوینده ی این کلام نتوانست عملا با مخالفین خود بسازد تا برسد به روح و ریحان کتاب بدیع را مطالعه نمائید و ببینید پشت سر برادر خود صبح ازل و پیروان او تا چه اندازه بدگوئی و فحش و افتراء بسته است.
3- عبدالبهاء نیز این موضوع را غیر عملی دیده و هم برای اینکه از پدر خود پیروی کند، تا می توانست با برادر خود میرزا محمد علی غصن اکبر مخالفت نموده و حتی پیروان خود را از ملاقات و معاشرت او و اصحابش منع اکید می کند.
4- معاشرت مخالفین با روح و ریحان مخالف است با حکم- (من احرق بیتا متعمدا فاحرقوه) وبا (و من سئل حرم علیه العطاء). و امثال اینها که در ابواب احکام خواهد آمد.
5- این حکم برای لاابالیگری و رفع تعصب مذهبی و کسر حدت و حرارت دینی بسیار موثر و مفید است و به طور مسلم از مبادی خارجی به قلب میرزا تزریق شده است و این الهام به خاطر اجنبی پرستی و تضعیف مبانی دینی و برانداختن شعائر ملی و جایگیر کردن تبلیغات سوء دیگران و توطئه بر اشاعه ی مرام های مخالف می باشد.
آری این جمله ناظر به جهات دینی است، چنانکه جمله ی- لیس الفخر لمن یحب الوطن بل الفخر لمن یحب العالم- ناظر به جهات ملی و وطنی است، و چون این دو جمله را پهلوی هم بگذاریم، حقیقت بهائیت به خوبی روشن و آشکار شود یعنی بی دین و بی وطن.
6- اگر این جمله ناظر به یک مطلب علمی و یا وجدانی یا اخلاقی یا اجتماعی مسلمی است، پس سید باب چگونه بر خلاف این موضوع مسلم قلم فرسائی ها کرده است، اموال غیر بابی را حلال می شمارد، کتاب های غیر بابیه را سوزاندنی می داند، تحصیل و تدریس علوم دیگر را ممنوع و حرام می کند، و در سوره های (76،97،99) احسن القصص همه ی مخالفین را واجب القبل می داند.
منبع :
1- اقدس صفحه 39 سطر2
افزودن نظر جدید