سلام بر شما وقتی درباره دین یا مذهب سخن می گوییم، باید از قبل حجیت و حقانیت آن ثابت شده باشد. در غیر این صورت سخن گفتن درباره برحق بودن یا نبودن آن دین یا مذهب جاهلانه است. اما درباره تصوف؛ دوست عزیز نمی دانیم درباره منشا تصوف اطلاعی دارید یا خیر؟ درباره مذهب سران تصوف هم همینطور؛ اما این را بدانید که اگر تصوف را از لحاظ تاریخی بررسی کنیم می بینیم که این فرقه در قرن دوم پدید آمد، درست در عصر امام صادق علیه السلام. و در آن موقع جریان تصوف مخالف و در مقابل ائمه معصومین علیهم السلام قرار داشت. جالب است در رد تصوف احادیث فراوانی وجود دارد. با این حال شما درباره حقانیت گروهی از این فرقه صحبت می کنید. امام هادی علیه السلام فرمودند:«...الصوفیه کلّهم من مخالفینا و طریقتهم مغایرة لطریقتنا وإنّهم الّا نصاری و مجوس هذه الامّه[الإثنی عشریه، ص28- حدیقة الشیعه، ص 602- سفینة البحار، ج2، ص58- شرح نهج البلاغه خویی، ج6،ص304] تمامی فرقه های صوفیه مخالف ما هستند و طریقه ی آنان باطل و برخلاف طریقه ی ما است و اين گروه، نصاري و مجوس اين امت هستند .» با این حال هنوز معتقد هستید در میان جریانی که ائمه معصومین علیهم السلام آنها را منحرف می دانند، انسانهای خوب هم وجود دارد؟ مگر تعریف شما از خوب بودن، چیز دیگری باشد. البته در میان صوفیه برخی انسانها وجود دارند که به دنبال حقیقت بوده، ولی در چنگال این فریب کاران گرفتار شده اند. بنابراین حساب این اشخاص را باید از سران و آنهایی که آگاهانه این راه را انتخاب کرده اند، جدا دانست.
m.tavab
1396/12/03 - 11:53
لینک ثابت