افزودن نظر جدید
سخن از دیروک(=تاریخ)بسان لبه
سخن از دیروک(=تاریخ)بسان لبه ی تیغ راه رفتن است و همواره اندک کسانی می توانند به درستی از روی ان بگذرند.شوربختانه بیشتر واکاوندگان(=تلحلیلگران)همیشه با برداشت های زمان خود به بررسی می پردازند با اینکه پدیده در زمان های بسیار دور رخداده و باید با زبان و بِگِرت های(=مفاهیم) ان زمان به راستاوَرد(=توجیه) ان مسئله ها پرداخت.
اُسکَر(=اثر) ابوریحان بیرونی در زمانی نوشته شده که 5 سده از یورش تازیان به ایران می گذشت و بسیاری از اُسکَرهای(=اثار) نوشتاری و دانشیک ساسانیان بدست تازیان نابود شده بود(چنانچه در سرزمین های دیگر مانند مصر شد) و دیروک و افسانه با هم درامیخته یوده .
من شوربختانه نَسَکِ(=کتاب) ابوریحان را نخوانده ام ولی از بررسی گفتار دو تارنمای یاد شده بدین دستامد رسیده ام که گویا ابوریحان بیرونی دو نگره درباره ی این دَرآخت(=موضوع) را به میان کشیده است یکی دیدگاه باختریان و یکی دیدگاه خودش. و جدولی از از نگر باختریان را یادکرده که در اینجا می بینیم.و می بینید که امده جدول یونانیان را با چیروکهای(=اساطیر) ایرانی برابرسنجی کرده(*یونانیان از چیروک های ایرانیان اگاهیی نداشته اند) و پس از بررسی ها فراوان برآیند گرفته که داده های باختریان از بیخ نادرست است.
باید این نکته را نیز درنگرید که در زمان ابوریحان دانش باستانشناسی و دیروک شناسی و ... نبوده است ولی ما امروز با پشت بر دانش گوناگون می دانیم که نگر وی زیف(=غلط) بوده و باختریان درست گفته و ان جدولی که خود نوشته درست بوده است گرچه کم و کاستی هایی نیز دارد که با بوتارِ(=شرایط) ان زمانی بهنجار است و این جدول نیکِژ(=ارائه) شده بیشترین همخوانی را داده های باستان شناسی دارد.
بدبختی انجاست که درپی نابودی اسکرها و امیزش دیروک و افسانه و رَشنیغ(=امی) ماندن مردم از باستان ایران داده های پَرسونی(=دقیقی)برجای نماند و ما نمود این را در شاهنامه می بینیم.
کیانیان بیشترین امیختگی را با مادها و هخامنشیان دارند و این نکته انجا اشکار می شود که نام برخی شاهان هخامنشی در میان انان پدیدار می شود :
بهمن(اردشیر دراز دست،اردشیر دوم)
داراب
دارا و
اسکندر
** سخن تارنمای خردگان درباره ی درهمی داستان کیخسرو و کوروش درست است زیرا سرگذشتی که از کیحسرو در ریگ وداها یاد شده با انچه که درشاهنامه امده پاک دیگرسان است و ما اشکارا این همسانی را می بینیم.
چکیده ی سخن انکه ابوریحان بیرونی یکی از دانشوران و پژوهنگدان برجسته در اُلکای(=حوزه ی) ایرانشهریست که زاوَری های (خدمات) بزرگی کرده ولی رَمژَک(اشتباه) وی بنا نمی شود که ما کوروش را شاه نینگاریم آویشِگانی(مدارکی) چون استوانه ی کوروش و سنگ نبشته های پاسارگادش،سالنامه ی نبونید،دِپی(=کتیبه) بیستون،اسکرهای بابلی و گل نبشته ها،بنمایگان یونانی ،یافته های باستانشناسی و ... بر شاه بودن کوروش گواهی می دهد و یک چیز آوینیدِه(=اثباتشده) می باشد.
ما امروز سوای نوشتگان بیرونی،دفتر و دستک استوارتر و مِهَندتری در دست داریم که جای هیچگونه شکی در شاهی کوروش را به جا نمی گذارد.
کوروش
1396/09/23 - 21:45
لینک ثابت