افزودن نظر جدید
سایت محترم با سلام و سپاس
سایت محترم با سلام و سپاس بسیار. به علت اغلاط تایپی فراوان متن قبلی ، خواهشمندم اصلاح آن را جایگزین بفرمایید :
دوست من سلام.
1- گمان من این است که متوجه نشده باشید که آنچه مورد نقد من بود، ارجاع دادن به مطالب بدون نقل آنها بود 2- باز گمان می کنم که دقت نفرموده اید که آنچه از حضرت علامه طهرانی نقل کردم، مستند و مستظهر به شأن ایشان نیست و بدیهه ای قرآنی است از جمله: و لقد جئتمونا فرادی کما خلقناکم اول مرة (به واژه فرادی توجه بفرمایید)/ ولا صغیرة و لا کبیرة الا احصیها/
3- بر خلاف فرمایش شما، من کلام را به علامه طهرانی منتسب نکردم بلکه کلام ایشان در کتاب ایشان موجود است (کتاب روح مجرد) و آنچه شما به من نسبت می دهید، دقیق نیست گویا من خود نسبتی از خود به ایشان داده ام
4- خدا را شکر که هنوز می توانم عرض کنم که گویا آراء مخالفان عرفان، مستند قرآنی حتی در حد یک خط ندارد و بجای آن، اسامی فقها یا کتبشان را، شامل رد ادعای حقیر یا غیر شامل، مرحمتاً لیست فرموده اید که الحمد لله شامل برخی از تکفیرشدگان به دست فقهای غیر عارف از جمله جناب ملاصدرای قائل به وحدت وجود نیز هست.
5- بر عکس شما که فرموده اید: در راه خود در رد تصوف (ظاهراً از هر سنخ و بی تفصیل قائل شدن) استوار خواهید بود، بنده منتظر کوچکترین استدلالی هستم تا اگر گمراهم، نجات یابم و در گرفتاری نمانم و تعصبی هم در استوار ماندن بر نظر خود ندارم.
6- با توصیه شما مبنی بر تأمل به جد (فتأمل جدا)، از آن جهت که عقلانی است، موافقم لذا دلیلی برای پذیرش آرای دیگران بدون دلیل نمی بینم چرا که رأی (و البته عمل) است که نشان می دهد فرد کیست و اگر فلان شخص بخاطر آراء و ادله اش فلانی است فبها، وگرنه منِ نوعی فلان شخص را از کجا بشناسم و اگر از روی تأیید فلان شخص دیگر، هکذا او را چگونه بشناسم؟ و الی آخر... اما اگر نظراتش و ادله اش او را میشناساند، کو آن دلیل که به فرموده قرآن ان شاء الله بپذیرم؟ وگرنه تبعیت کورکورانه بدون رسیدن به صحت نظری بر اساس فکر و تأمل، مذمومترین چیزها در قرآن است: قالوا انا وجدنا آبائنا علی امة و انا علی آثارهم لمقتدون، اولو کان آباءهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون؟
7- خوشبختانه بسیاری از فرازهای پایانی اقوال مذکور، خود، با رد تصوفی خاص، مؤید نظر موافقان عرفان و تصوف راستین در تأیید اینگونه از عرفان و تصوف است و نیاز به توضیح نیست که مثلاً رد نوعی فقه مثلاً سنتی یا پویا یا قرآنی یا اخباری یا اصولی، رد کلیت آن نیست بنابراین همانطور که خطا در فقه (که بنا به اختلاف آراء موجود بدیهی است) نمی تواند به نفی کلیت آن بیانجامد، خطا در عرفان از سوی پاره ای اهل عرفان، کلیت آن را نمی تواند نفی کند
8- بزرگانی که عرض شد مطلع از عرفان نیستند، حیث عدم اطلاعشان (همانطور که عرض شد ولی ظاهراً توجه نفرمودید) از حیث عدم شناخت موضوع است - نه محمول ؛ که مربوط به فقه است_ و اصولاً از دید فقهی نیز تطبیق موضوع با مکلف است. مانند فقیهی که فلسفه یا حکمت صدرایی نخوانده و درباره حکم شرعی فقهی آن (یعنی محمول) در واقع بر چیزی حکم می کند که برایش معرّف نیست مثل حکم بر موسیقی ای -به عینه- که فقیهی نداند اصولاً چه نوع موسیقی است!
9- نسبتی به من داده اید که سنگ صوفیه امروزی را به سینه می زنم که خوشحال میشوم مستند نسبتتان را بدانم، اگر منظورتان بجز همان تأیید دو عارف تکفیر شده است که من بنا به رأی حضرات ملولی محمد جواد انصاری، علامه طباطبایی، علامه طهرانی و امثال ایشان روحی لهم الفداء معتقدم. و اصولاً آنچه اهل عرفان را برای من نسبت به اهل فقه چنین موجه تر می کند، دقت و سعه صدر ایشان در سلوک و منش زندگی است چرا که بنابر حدیث شریف عنوان بصری معتقد به احتیاط در هر چیز ممکن تا جای ممکن اند - چه رسد به احتیاط در امثال دم (خون انسان) و ... که در فقه موجود هم مستند به روایت است و انتظار می رود مورد عمل محتاطانه هم باشد.
10- اینکه موضوع اصلی بحث را فراموش کرده اید و آن تکفیر دو عارف نامبرده است نه خطای آنها. بله همانطور که تکفیر ملاصدرا را بخاطر قائل بودن به وحدت وجود تقبیح می کنم، تکفیر سالکان و عرفا را بخاطر آراء و اعمالِ ولو خطای منطبق با آنها، تقبیح می کنم و این تلازمی حتی با صحت آراء آنها ندارد چنانچه بنا به فقه اصغر نیز، آرای مذکور هنگامی با خروج از اسلام محمدی تلازم دارد که شخص تلازم رأی خود را با انکار دین بداند و البته بالاتر پاره ای فقها (دقت کنید فقها) ی موجود، اصولاً خروج عقیدتی از دین را مستوجب قتل نمی دانند، بگذریم از فقها (باز هم فقها) ی دیگر معاصری که اصولاً برای ارتداد (لا اقل به صرف ارتداد و بعضی کلاً) قائل به مجازات قتل نیستند. ضمن اینکه شما را بجای فقهاء اقلاً به فقه دعوت می کنم. اتفاقاً اینها حتی از فقهای عارف هم ظاهراً نیستند. ضمن اینکه هنوز متوجه نشدم که چرا با وجود رأی علامه طباطبایی فقیه که عارف هم هست و فیلسوف هم هست ، درباره نظر فقهی در زمینه موضوعات فلسفی و عرفانی، نظرات فقهای غیر عارف یا غیر فیلسوف، غیر قابل قبول به نظرتان نمی رسد. آیا اصولاً قائل به اعلمیت برخی فقهاء در برخی موضوعات با توجه به شناخت از آن موضوع هستید یا نه؟؟ به هر حال ضمن تجدید ارادت نسبت به شما و تعهدتان، من نیز به عنوان کمترین، با بلندترین صدا اذعان می کنم که: نه هر که سر نتراشد، قلندری داند (حافظ) و به قول مولوی: چون بسی ابلیس آدم روی هست/ پس به هر دستی نباید داد دست. هر کسی که ادعای سلوک و معنویت داشت، علامه طباطبایی نیست اما حرف علامه طباطبایی روحی فداه در موضوع تخصص عرفانیشان روی چشم من شخصاً قرار دارد اما یاد آور هم می شوم که : نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد (حافظ)، موضوع این است که با واژه تصوف بی دلیل ستیزه کردن، تعصب بیجا است لذا مرحوم نخودکی قدس سره در مکتوبات خود از این واژه و حقیق آن به روشنی رمزنمایی می کند (اعم از قبول یا عدم قبول نظر ایشان) . یاد ناچار شدن حضرت علامه روحی فداه به تغییر دادن تعبیرشان (یعنی تغییر واژه عرفاء به واژه اهل معرفت) در تفسیر المیزان پس از هیاهوی ساخته فقهای وقت و خوابیدن آنهمه هیاهوی بخاطر یک اسم هم اینطور تجدید نمی شود. اما ضمناً خطر بسنده کردن به ظواهر دینی را از انحرافات مدعیان سلوک کم اهمیت تر شاید نتوان شمرد اما حیف که ما به فرمایش علامه طهرانی روحی فداه تصور نمی کنیم که این راه رفتنی است و هر چه را به رغبت نپیماییم به اجبار می برندمان و لو با نار و لو با عذاب، هر چند باطنش رحمت باشد.
آخر اینکه: ضمن اینکه تلازمی بین فقه مصطلح به عنوان لازمه با عرفان حقیقی نمی بینم (نه این است که عارف لزوماً با علوم صوری دینی هم باید آشنا باشد)، با توجه به اینکه ظاهراً بیشتر اختلاف ما اختلاف در الفاظ و البته متأسفانه گاه در تطبیق موضوعات است، ضمن احترام و تجلیل از نظر شما در تأیید عرفان حقیقی و البته تأکید مجدد بر منع تکفیر - بجای استدلال و گفتگو - (ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة.../ قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی)، با توجه به اینکه در ادامه بحث از نیت خود بیم دارم، از ادامه گفتگو عذر می خواهم و توفیق خود و همگان را در خداخواهی و خداخوانی و قانع نشدن به این حیات ظلمانی به مدد ولایت اولیای خدا، از خداوند رحمان و رحیم خواستارم. انه حمید مجید. انه سمیع قریب. امین رب العالمین. والسلام علیکم و علینا و علی عباد الله الصالحین
انسان
1394/09/29 - 10:21
لینک ثابت