شما اینجا هستید
افزودن نظر جدید
دوست گرامی شما ما را از ارجاع
دوست گرامی شما ما را از ارجاع کلاممان به بزرگان منع می کنید و کلام خود را به علامه تهرانی منسوب می کنید. چرا بزرگانی که ما از آنها سخن به میان می آوریم و بالجمله ایشان مخالفت خود را با صوفیه اعلام کرده اند و حتی درباره ایشان کتاب هم نوشته اند، از نظر شما جزو مطلعین به حساب نمی آیند؟ آیا علمای شیعه ای که از آنها در زیر نام برده می شود و همگی در رد صوفیه کتاب نوشته اند، را رد می کنید و همچنان بر حرف خود اصرار می کنید؟
باید بدانید که سیره بزرگان مبارزه با انحراف و نشان دادن راه حق است. ما که مدعی نیستیم تمام افعال صوفیه منکر و باطل است. مگر کسی از دعوت به راست گویی و مثلا صله رحم ناخشنود است، درست است در میان افعالی که صوفیه انجام می دهند، کارهایی که در اسلام هم به آنها امر شده وجود دارد، اما باید بدانید که صوفیه از جهات مختلف به انحراف رفته تا جایی که امروزه فقط نامی از صوفی باقی مانده است. درنتیجه همانگونه که شما احساس وظیفه می کنید و در دفاع از صوفیه سخن می گویید، ما هم در رد صوفیه منحرف بسیار کوشا هستیم و با عنایت حضرت حق جلت عظمته در راه خود استوار خواهیم بود. اما تعدادی از بزرگانی که شاید به دیده شما نیامده باشند را با کتاب هایی که یا مضمون تمام آن رد صوفیه است یا قسمتی از آن در رد صوفیه می باشد را از نظرتان می گذرانیم. باشد که تاملی اتفاق افتد.
ابن بابویه در کتاب اعتقادات، شیخ مفید در الرد علی اصحاب الحلاج، محمدبن حسن طوسی در کتاب الغیبة، ابومنصور احمدبن علی طبرسی در الاحتجاج ،خواجه نصیرالدین طوسی در قواعد العقائد، علامه حلّی در کتاب نهج الحق و کشف الصدق، المطاعن المجرمیة فی ردّالصوفیة اثر محقق کرکی ، شیخ حسن (حسین ) فرزند محقق کرکی ذر عمدة المقال فی کفر اهل الضلال ، حدیقة الشیعة مقدس اردبیلی، میرفندرسکی در رسالة صناعیه، صدرالدین شیرازی مشهور به ملاصدرا در رسالة کسر اصنام الجاهلیّة، عبدالرزاق لاهیجی شاگرد و داماد ملاصدرا نیز در شوارق الالهام (ج 1، ص 30) رسیدن به برخی حقایق را منوط به مکاشفه ، و مباحث عقلی را در وصول به آنها ناتوان می داند. به نوشتة وی در کتاب گوهر مراد (ص 38)، حقیقت تصوف سلوک باطن است و سلوک باطن مستلزم سلوک ظاهر است ، پس صوفی نخست باید حکیم یا متکلم باشد و ادعای تصوف ، پیش از تسلط در حکمت و کلام و سایر علوم دینی عوام فریبی است . او در خاتمة این کتاب (ص 687ـ 688) عمل کسانی را که به سبب سلوک باطن ، خود را با عناوینی می خوانند که در شریعت وارد نیست نامقبول می شمرد، شاگرد و داماد دیگر ملاصدرا، محمدبن مرتضی بن محمود کاشانی (متوفی 1091)، مشهور به فیض نیز در آثارش از صوفیانی که خرقه می پوشند و اذکاری اختراع و صدا را به ذکر بلند می کنند شطح و طامات می گویند، علم و معرفت ندارند، تفقه در دین را لازم نمی دانند و اعمالی خارج از سنّت وضع می کنند، انتقاد کرده، کفایة المهتدی فی معرفة المهدی از محمدبن محمد موسوی معروف به میرلوحی سبزواری، رسالة الرد علی الصوفیة تألیف ملامطهربن محمد مقدادی (قرن یازدهم ) است . وی در این رساله فتاوی برخی علمای شیعه از جمله محقق سبزواری (متوفی 1090) شیخ علی نقی کمره ای (متوفی 1030)، میرسیداحمد علوی و میرزا رفیع الدین نائینی (متوفی 1081) را علیه صوفیه آورده است، علی بن محمدبن حسن بن زین الدین شهید (متوفی 1104) نیز السهام المارقة من اغراض الزنادقة و محمدبن حسن حرّ عاملی (متوفی 1104) الاثنا عشریة فی الرد علی الصوفیة را در این زمینه نوشتند. فتامل جدا
m.tavab
1394/09/26 - 01:07
لینک ثابت