غدیر تنها دلیل شیعه نیست!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب؛ در یک جستجوی ساده و حتی ابتدایی در منابع تاریخی و حدیثی به خوبی این نکته معلوم میشود که جانشینی امیرالمؤمنین به عنوان حافظ و ترجمان وحی، از ابتدای رسالت در زمان پیامبر مطرح شده، این حقیقت در طول تاریخ بعثت پیامبر اکرم تا آخرین لحظات عمر ایشان ادامه پیدا کرده و بر آن تأکید شده است. اینک به چند نمونه اشاره میکنم. جانشینی امیرالمؤمنین به عنوان حافظ بعثت، نه تنها مطرح شده و مورد تأکید نبی گرامی اسلام بوده، بلکه از قرائن متعدد استفاده میکنیم که تأکیدات و تصریحات به دستور الهی بوده و پیامبر تابع فرمان الهی خلافت و ولایت را مطرح میکند.
بعثت نبی گرامی اسلام از سال سوم هجری انتشار پیدا کرد. حضرت در سه سال نخستین هیچ فردی جز امیر مؤمنان و حضرت خدیجه کبری را دعوت نکرد. از سال سوم بعثت به دنبال دستور اکید خداوند متعال، نبی گرامی اسلام مشغول تبلیغ عمومی میشود؛ آن هم از نقطه آغاز، یعنی از نزدیکان. در تواریخ معتبر از اهل سنت و شیعه داستان آغاز تبلیغ علنی پیامبر نقل شده، در تاریخ این روز و واقعه به نام یوم الدار آمده است.
یوم الدار؛ یک نکته دارای اهمیت است و آن این که پیامبر اکرم در ابتدای دعوت به رسالت، به ولایت امیرالمؤمنین دعوت میکند. گویا شرط رسالت را ولایت قرار میدهد. وقتی حضرت نزدیکان را دعوت کرد که همه از مشرکان بودند و در آن جلسه حضور پیدا کردند، حضرت فرمان الهی را بر آنها خواند. وقتی که دعوت مطرح شد، حضرت در ادامه فرمود: « کدام یک از شما از من پشتیبانی و حمایت میکند تا وارث و خلیفه و وزیر من بشود؟ ». حضرت سه بار تکرار میکنند و تنها امیرمؤمنان؛ علی (علیه السلام) جواب میدهد. حضرت پس از این واقعه، آن را به عنوان یک حقیقت تاریخی برای ما باقی می گذارد و اشاره میکند: «هذا اخی و وارثی و وزیری و وصیّی و خلیفتی». یعنی اوست برادر من، و وراث و وزیر و وصیّ و خلیفهی من! مهم این است که در ادامه میفرماید: «فاسمعوا له و اطیعوه.[1] پس به او گوش دهید و اطاعتش کنید».
حدیث ثقلین؛ این نقطه آغاز بعثت است. میدانید در طول زمان و تا پایان عمر شریف حضرت این قضیه ادامه دارد. در پایان عمر هم که حضرت در لحظات آخر عمر دعوت میکند که قلم و دوات بیاورید تا برای شما مطلبی بنویسم که گمراه نشوید. در آنجا میفرماید: «بین شما دو چیز باقی میگذارم، قرآن و عترت، و عترت از قرآن جدایی ناپذیر است.»[2]
اعلام سورهی برائت؛ در زمانی که قرار است سوره برائت به مشرکان اعلام بشود، میدانیم سوره برائت که بدون بسم الله آمد، خطابی است شَدید از ناحیه خداوند متعال، علیه مشرکان و دعوت به این که از عناد و لجاجت دست بردارند. گفته شده این پیام حدود 30 تا 35 آیه از سوره برائت است و کسی باید از طرف پیامبر آن را به مردم مشرک مکه ابلاغ کند. ابتدا رسول خدا ابوبکر را به عنوان نماینده انتخاب میکند. ابوبکر نزدیک مکه که میشود، رسولالله پیک میفرستد که بایست. بنابر نقل تاریخ ( که در همه تاریخهای اهلسنت آمده است )، در موقف شجره ابوبکر را نگه میدارد. امیرالمؤمنین میرود و این پیام و آیات را میگیرد و میگوید: «از طرف رسول خدا دستور دارم که من باید بروم و پیام را ابلاغ کنم ». نقل میکنند وقتی که ابوبکر خدمت رسول خدا برمیگردد، سؤالش این است که: « یا رسول الله انزل فی شأنی شیء ». یعقوبی، طبری و ابن اثیر و تمام منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت نقل میکنند که ابوبکر پرسید: «آیا چیزی در مورد و علیه من نازل شد که فرمودی علی بنابیطالب این پیام را ابلاغ کند؟» حضرت فرمود: « لا و لکن لایبلغ عنی غیری او رجل منی ». ابلاغ پیام الهی و تبلیغ از طرف من ممکن نیست، مگر این که خود بروم ابلاغ بکنم یا مردی که از من و از جنس من و از جنس رسالت من است.[3]
مباهله؛ این قضیه را میتوانید در سایر حوادث تاریخی ببینید. وقتی که مسیحیان نجران میآیند و اشکال و شبهه میکنند، حضرت پاسخ میدهد قانع نمیشوند یا لجاجت میکنند. وحی الهی میآید: «حالا که با استدلال و منطق، حقیقت را نمیپذیرند، مباهله کنید». معنای مباهله این است که انسان نزدیکان خود را در میدان در مقابل خصم بیاورد و از خداوند بخواهد هر کسی که ناحق است، از بین برود. آیه قرآن نازل شد: «فقل تعالوا ندعوا ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نتبهل فنجعل لعنه الله علی الکافرین،[آلعمران/ 61] هرگاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». همه منتظرند ببینند ابنای رسول خدا کیست؟ حسنین. نساء رسول خدا کیست؟ صدیقه طاهره. نَفس نبی اکرم کیست؟ امیر مؤمنان. همه نقل میکنند در آنجا این مجموعه وارد صحنه مباهله میشوند. معنا این است که نَفس نبی اکرم، امیر مؤمنان است.[4]
آیه ذویالقربی؛ معنای تعبیر «رجل منی و لایبلغ عنی». توسط آیه مباهله معلوم میشود که در آنجا میفرماید: «کسی که نَفس من از حقیقت رسالت من و جنسش، جنس من است»، علی(علیه السلام) است. سیوطی در درالمنثور و بقیه مفسران ذیل آیه تطهیر چه گفته و مورخان چه نوشتهاند. در بعضی از تاریخها نوشته شده سه ماه پیامبر گرامی هر روز صبح پیش از وقت اذان صبح جلوی خانه امیر مؤمنان میایستاد و این آیه را خطاب به امیر مؤمنان و صدیقه طاهره و خاندان ایشان میخواند: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً.[الاحزاب/ 33] اگر این آیه را کنار بقیه شواهد تاریخی مانند آیه ذوی القربی بگذارید، چه برداشتی میکنید؟ آیه ذویالقربی میفرماید که اگر کسی به رسول خدا ایمان دارد، باید محبت اهلبیت را در ادامه رسالت پیامبر داشته باشد.[5] «قل لا اسألکم علیه اجراََ الا المَوده فی القربی [شوری/ 23] ای پیامبر، بگو اجری بابت تبیلغ رسالت خویش از شما نمیخواهم، جز اینکه با خویشانم دوستی کنید».
روایات پیامبر (صلی الله علیه و آله)؛ روایاتی مکرر از ناحیه پیامبر آمده که: «علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثدار.[6] حق هر جا باید، علی آنجاست و هر جا حق بگردد، علی در آنجا هست». اگر میخواهید حق را بشناسید، معیار و میزان حق امیر مؤمنان است.
روایت مدینه العلم؛ در روایت دیگر در باب علم امیر مؤمنان مکرر از نبی گرامی اسلام روایات متواتر آمده است. حضرت فرمود: «انا مدینه العلم و علی بابها...[7] من شهر علم هستم و علی باب و در و دروازه شهر علم است. هر کسی میخواهد به شهر وارد بشود و اگر میخواهید به علم من راه پیدا بکنید، راهی نیست جز این که از طریق علی وارد بشوید».
روایت ثقلین؛ اصحاب خالص و وفادار پیامبر وقتی این همه تأکید و این همه سخنان صریح پیامبر را در تبعیت از امیر مؤمنان و در حمایت از ایشان میبینند، همچنین وقتی که میبینند پیامبر اکرم به عنوان آخرین وصایت و حساسترین وصایت خود تعبیر میکند که اگر قرآن را میخواهید، باید با عترت من همراه باشید، معلوم است که گروهی در کنار امیرمؤمنان میایستند و وفاداری و همراهی و تلاش میکنند که از طریق باب مدینه علم، رسالت پیامبر را تایید کنند.
تشیع و جوهره آن پدیدهای نیست که فقط در یک یا دو سخن آمده باشد. مطلبی نیست که فقط در حدیث غدیر آمده باشد که عدهای اشکال کنند که ولایت به چه معناست، یا این تعبیر در کجا به کار رفته است. آیات و روایات فراوان بیانگر این معناست که رسول خدا اشاره میکند که امتداد رسالت در تبعیت از امیر مؤمنان است. این معنایی است که پیامبر اکرم به صراحت اعلام میکند و از آن نمیگذرد.
حادثه خیلی جالب را اشاره کنم که نکتهای مهم از نظر سیاسی و اجتماعی است. اگر کسی قرار باشد اندیشه و مکتب خود را توسعه بدهد و معرفی بکند، معمولا کسی که مقداری ملاحظات سیاسی دارد، سعی میکند آن را به گونهای مطرح کند که حساسیت ایجاد نکند و به تدریج مباحث و معارف ارائه بشود. در اسلام هم همینطور است. اصلاً ادیان الهی از آغاز تا زمانی که به دین خاتم میرسد، دارای نزول تدریجی است. معارف ذره ذره برای انسانها آمده است تا به دین خاتم و دین کامل اسلام رسیدند. پیامبر اکرم از آغاز بعثت همه معارف و حقایق را یک جا نگفت حتی نماز به تدریج تشریع میشود.
احکام شرعی کم کم وارد جامعه اسلامی و بیان میشود. به رغم همه احتیاطها در بیان تدریجی معارف و احکام و بهرغم این که نگاه سیاسی اقتضا میکند که حساسیت دیگران را برنیانگیزد، پیامبر اکرم از آغاز رسالت، ولایت امیرالمؤمنین را مطرح میکند. حدیث یوم الدار این گونه است که نبی اسلام به بزرگان قریش که دنبال بهانه هستند تا مجلس را به هم بزنند، میفرمایند: «اسمعوله و اطیعوه؛ از علی حرف شنوی داشته، پیرویش کنید». پس بزرگان قریش ابوطالب را تمسخر میکنند که حالا دیگر پیامبر دعوت میکند که توی پدر باید از بچهات اطاعت کنی.
اهمیت ولایت در دنبالهی رسالت
یک حادثه خیلی جالب در اواخر عمر شریف پیامبر اتفاق میافتد... البته مواردی از این دست زیاد است اما این واقعه چون در کتابهای تاریخی آمده و تاریخ اهل سنت ذکر کردهاند، نکته جالبی است. میدانیم از سال نهم هجرت، اسلام کم کم استحکام و گسترش پیدا میکند، از دور و نزدیک گروههای مختلف از قبایل مختلف خدمت نبی گرامی اسلام میآیند و دست همکاری و پیمان میدهند یا ایمان میآورند. به اینها «وفود» میگویند. نقل میکنند یکی از گروهها که خدمت رسول گرامی اسلام میآید پیشنهادی میدهد و میگوید: ما با شما همراه هستم... نقل میکنند که جزو قبایل بسیار بزرگ و دارای لشگر بسیار گسترده بوده، محیط جغرافیایی بزرگی را زیر نظر داشته است. میگویند که اسلام را قبول داریم و حاضریم ایمان بیاوریم و دست همکاری بدهیم، فقط به شرط این که پس از شما خلافت دست ما باشد و جانشین شما باشیم و اداره امور دست ما باشد!
طبق تعبیر تاریخ که طبری به صراحت نقل میکند، حضرت میفرماید: «این شرط را قبول نمیکنم. چون امر بعد از من مربوط به خدا و تنها با وضع الهی ممکن است». حضرت حتی ملاحظات اوضاع را در نظر نمیگیرد. حالا کسی میگوید که فعلاً دست نگه داریم یا سکوت کنیم. اما حضرت دربارهی جانشینی ولایت امیرالمؤمنین کوتاه نمیآید. چون اعتقاد و مبنا بر این است که حفظ و ادامه و تفسیر و تبیین رسالت پیامبر در گرو ولایت و علم امیر مؤمنان است.
جمعبندی
مجموعه شواهد بر این نکته دلالت میکند که تبعیت از امیر مؤمنان در ادامه رسالت وحیانی پیامبر بوده و این حقیقت همراه با رسالت پیامبر به زبان ایشان و به تصریح قرآن کریم بوده است.
پینوشت:
[1]. تاریخ الامم والملوك، طبری، بیروت، دار قاموس الحدیث، ج 2، ص 217.
[2]. مستدرک حاکم، فصل « فضیلت اصحاب »، ج ۳، ص ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۴۸، ۵۳۳، حاکم نوشته که این حدیث صحیح میباشد بر اساس نظر شیخین (بخاری و مسلم).
[3]. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بى تا، ج2، ص 76.
[4]. مسلم بن حجاج نيشابورى، صحیح مسلم، جلد ۷ صفحه ۱۲۰، چاپ محمد على صبيح - مصر.
[5]. صحیح بخاری، 502/3.
[6]. سنن الترمذي، ج 5، ص 633.
[7]. ابوعبد الله أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة، ج2، ص634، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.
دیدگاهها
ابوالفضل
1393/08/22 - 12:19
لینک ثابت
بسم الله الرحمن الرحیم
افزودن نظر جدید