زکریای رازی هم آخوند بود

  • 1398/04/10 - 09:09
محمد بن زکریای رازی از دانشمندان بزرگ مسلمان ایرانی در قرن 3-4 هجری بود. او طبیب، داروشناس و شیمی‌دان و فیلسوف بود. اما قبل از همه این‌ها یک عالم دینی بود. او آثاری در دفاع از دین تالیف کرده ولیکن برخی از سر حسادت و برخی از سر انتقام‌جویی به او تهمت کفر و الحاد زدند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با یکی از باستانگرها گفتگو می‌کردم. می‌گفت «آخوندها در تاریخ ایران هیچ کار مثبتی انجام ندادند!» گفتم: این قدر از روی کینه و خشم قضاوت نکنید. بسیاری از کانال‌ها و پیج‌های مجازی تلاش می‌کنند نقاط سیاه و خاکستری را در بوق و کرنا کرده و نقاط مثبت و روشن را از شما مخفی کنند. تا به شما حس بدبختی القاء و این گونه شما را عصبانی کنند. در همین دفاع مقدس، حدود 3500 روحانی شهید داشتیم و طلبه‌ها در بسیاری از امور خیر، پیش‌قدم هستند. مثلاً در همین ماجرای سیل گلستان و پل‌دختر و... که بسیاری از طلاب و روحانیون، بی‌منت برای خدمت به مردم حرکت کردند. اما این تقدیر خداست که بیشتر طلبه‌ها و روحانیون، هم در مواقع حساس، در کارهای خیر پیشقدم باشند و هم زخم زبان و حرف ناحق بشنوند و البته چون این‌ها در راه خدا صبر می‌کنند قلب‌هایشان متبرّک است. اما بعد... این آخوندها بودند که سال‌ها در برابر استعمار، برای حفظ استقلال کشور مبارزه کردند. از میرزای شیرازی تا میرزا کوچک خان جنگلی همه آخوند بودند. این آخوندها بودند که سرمایه فقهی و حدیثی شیعه را حفظ کردند و نگذاشتند سیره اهل‌بیت در تاخت و تاز دشمنان و در جنگ‌ها، نابود شود. اکثر بزرگان تاریخ ایران در علم و ادب و فرهنگ، آخوند بودند. این روحانیون مسلمان بودند که علم و دانش را در ایران و جهان شکوفا کردند. مثلاً: محمد بن زکریای رازی! 

گفت: رازی که مُلحِد و آتئیست بود!

گفتم خیر! به هیچ وجه! محمد بن زکریای رازی از دانشمندان بزرگ مسلمان ایرانی در قرن 3-4 هجری بود. او طبیب، داروشناس و شیمی‌دان و فیلسوف بود. همچنین کاشف الکل و مخترع بسیاری از تجهیزات آزمایشگاهی بود. اما قبل از همه این‌ها یک عالم دینی بود.

محمد بن زکریای رازی، بر ضد فرقه اسماعیلیه فعالیت‌های زیادی می‌کرد. (اسماعیلیه گروهی بودند که با امام رضا، امام جواد، امام هادی و... دشمنی می‌کردند). محمد بن زکریای رازی علیه این فرقه، کتابی نوشت با عنوان «فی الرد علی الکیال فی الامامه».[1] سران فرقه اسماعیلیه نیز به جهت انتقام جویی، زکریای رازی را متهم به کفر و الحاد کردند.[2] حتی به او تهمت زدند و مدعی شدند که زکریای رازی، کتاب‌هایی بر ضد دین نوشته است. در حالیکه اولاً هیچ اثری از این کتاب‌ها وجود ندارد و اندیشمندان، این کتاب‌ها را ساختگی و جعلی می‌دانند.[3] ثانیاً اگر رازی علیه دین کتاب می‌نوشت طبیعتاً مورد اعتراض همه مسلمانانِ همعصر خود (یا لااقل مورد اعتراض بخش زیادی از آنان) و آنهایی که در اطراف او بودند و او را می‌شناختند قرار می‌گرفت، در حالیکه می‌بینیم هیچ گاه چنین نبوده و اتفاقا زکریای رازی هم از سوی حکومت و هم از سوی چند تن از علمای شیعه مورد احترام بود.[4] و شاید همین احترام سبب شد که دشمنانش از روی حسادت به او تهمت کفر بزنند. ثالثاً استدلال‌هایی که به رازی در انکار نبوت و بر ضد دین نسبت داده شده، آنقدر ضعیف و سست و کودکانه است که در شأن مقام علمی او نیست و محال است که او چنین حرف‌هایی زده باشد.[5] بسیاری نیز بر این عقیده اند که زکریای رازی شیعه بوده است و از همین روی، دشمنانش به او تهمت کفر و الحاد زده اند.[6] (همین امروز، در قرن 21 نیز برخی عناصر متعصب، شیعیان را متهم به کفر و شرک می‌کنند). دستگاه تبلیغاتی فرقه اسماعیلیه نیز بسیار نیرومند بود. از همین روی، پس از مرگ رازی، تهمت کفر و الحاد به او در مناطق مختلف پیچید و متأسفانه برخی از نویسندگان در سال‌های بعد، این تهمت‌ها را تکرار کردند.

اما اینکه گفتیم زکریای رازی، آخوند و یک شیعه بود چند دلیل دارد. اول اینکه زکریای رازی شاگرد "ابوزید احمد بن سهل بلخی" بود که مردی شیعه مذهب بود. او با استاد خود رابطه‌ای عمیق و استوار داشت و از او تاثیرات زیادی گرفت. گذشته از این، رازی با شخصیت‌های بزرگ شیعه ارتباط نزدیکی داشت، چنان‌که با ابو محمد اطروش (فرمانروای شیعه مازندران و گیلان) رابطه‌ای محکم داشت و برای او رساله‌ای به نام «کتاب الى الداعی الاطروش فی الحکمه» نوشت. دوم اینکه در قدیمی‌ترین منبع کتابشناسی (فهرست ابن ندیم) آثاری به زکریای رازی نسبت داده شده که نشان می‌دهد او مسلمان و مدافع دین بوده است. نه شخصیتی ضد دین. آثاری از قبیل: «کتاب الحاصل فی العلم الإلهی» در باب خداشناسی، «کتاب فیما یرد به اظهار ما یدعی من عیوب الأنبیاء» کتابی در پاسخ به مدعیانی که به انبیاء تهمت می‌زنند و به آنان ایراد میگیرند، «کتاب علی سهیل البلخی فی تثبیت المعاد» کتابی در اثبات معاد، «فی آثار الامام الفاضل المعصوم». کتابی در بیان عقیده عصمت امام که این کتاب به تبیین مسئله امامت و برتری امام بر سایر مردم نوشته شده است،[7] و نیز کتابی دیگر با عنوان «في انّ للانسان خالقاً متقناً حكيما» که این هم در بحث خداشناسی و اثبات وجود خداست. همچنین سید ابن طاووس رساله‌ای از رازی نقل می‌کند به نام «برء الساعه» که ابتدای آن، به شیوه علمای شیعه به محمد و آل محمد سلام می‌دهد: «بسم الله الرحمن الرحیم‏ الحمدلله کما هو اهله و مستحقه و صلواته علی خیر خلقه محمد و آله و عترته و سلم تسلیما کثیراً».[8]

                                         

پی‌نوشت:

[1]. ابن ابى اصیبعه، احمد بن قاسم‏، عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب‏، 2001، ج 1 ص 67.
[2]. نعمه، عبدالله‏، فلاسفه الشیعه، مترجم: جعفر غضبان، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى‏، 1367، ص 320.
[3]. ابن ابى اصیبعه، همان، ج 1، ص 66-67.
​[4]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار، تهران: انتشارات صدرا، 1380، ج ‏14، ص 468.
[5]. مطهری، مرتضی، همان، ج ‏14، ص 469-470.
[6].  نعمه، همان، ص 315-320. مطهری، همان، ج ‏14، ص 469-470.
[7]. ابن ندیم، محمد بن اسحاق،‏ الفهرست، یروت: دار المعرفة، چاپ اول، ص 419.
[8]. ابن طاووس، على بن موسى‏، الامان من أخطار الأسفار و الأزمان، قم: مؤسسة آل البیت (ع)، چاپ اول‏، ‏1409 هـ ق، ص 152.

                       

تولیدی

دیدگاه‌ها

کانال تاریخ حقیقی ایران (نقد زرتشت و باستانگرایی) در تلگرام و ایتاء: (n_bastan) و در اینستاگرام: (ir_bastan)

دیوثهای بیشرف خودتون هم میدونید رازی بی دین و ضد خدا بوده یه سوال فلسفیش هم اینه آخوندک بیسواد اگر خدا خالق جهانه !پس چرا قبل از جهان، جهان را خلق نکرده!؟ تو اول به اون مغز پشکلت زور بزن این سوالو بفهمی بعد راجع به رازی اراجیف بباف پدر سگ! برید منابع تاریخیو ببینید جاکشها همه چیزو به شیعه و اخوند بیشرف بی سواد عقب افتاده وصل نکنید

فریدون فرخزاد در آخرین مصاحبه اش در آلمان، پس از یک عمر براندازی و مخالفت با اسلام، آخرش اعلام کرد که راه را اشتباه رفته... بعد از آن مصاحبه، و پس از اعلام بیزاری از براندازان، ناگهان کشته شد و پلیس آلمان هم بدون تحقیقات، پرونده را مختومه اعلام کرد! اما بعد... این کسی که به اسم «فریدون فرخزاد» نظر داده کاملاً در مقابل ما به زانو درآمده و هیچ حرفی برای گفتن ندارد. شکست خورده ولی حاضر نیست شکست را قبول کند. نیازی هم نیست که قبول کند. همین که فحاشی میکند یعنی شکست خورده. آن هم به طرزی مفتضحانه!!! طوری وجودش پر از ذلت و حقارت شده که برای آرام کردن به پدر نویسنده فحش میدهد!!!! ولی آرام نمیشود! هر لحطه بیشتر و بیشتر در لجن و کثافت فرو می‌رود. زکریای رازی یک آخوند شیعه دوازده امامی بود که توسط فرقه نزاریه و اسماعیلیه متهم به کفر و الحاد شد. همانطور که خواجه نصیر الدین طوسی (که آخوند بود و کتابهایش در حوزه علمیه قم تدریس می‌شود) از سوی مخالفان شیعه به کفر و شرک متهم شد. تقریبا تمام بزرگان ایران، آخوند بودند. ابوریحان بیرونی آخوند بود (در کتاب الصیدنه نظریه ولایت فقیه را بیان میکند و از شکستهای پی در پی اسلام ستیزان، اعلام خوشحالی میکند). سعدی و حافظ و مولوی همه آخوندهای منبری بودند. و صدها نفر دیگر...

اصلا بر فرض شما راست میگید ملحد نبود از کجا به این نتیجه رسیدید که آخوند بود (یعنی درس دین خوانده بود و مبلغ دین بود )؟!

سلام بر شما. کسی که بتواند یک نظریه فلسفی ارائه دهد و پیروان یک نظریه دیگر را به چالش بکشد حتما باید خودش هم درس فلسفه خوانده باشد. به همین صورت: کسی که یک کتاب دینی عقیدتی می‌نویسد و از یک مذهب دفاع کرده و پیک مذهب دیگر را به چالش میکشد "باید" خودش درس دینی (علوم دینی) خوانده باشد.

منبعتون کو در ثانی خدا خالقه و جهان رو خلق کرد ماهیت زمان چیست؟ زمان: کمیت متصل قرارناپذیرى است که بواسطه حرکت عارض بر اجسام مى‏شود؛ یعنی زمان مقدار حرکت است و حرکت از آن عالم اجسام است. پس آنچه در سؤال شما طرح گردید که آیا برهه ای زمانی که بشود گفت در آن فقط خدا وجود داشته و دیگر هیچ چیز وجود نداشته وجود دارد یانه؟، در واقع فرض زمان است قبل از زمان؛ چون زمان امتدادى است گذرا که هر جسمى در ذات خود دارد. علاوه تقدم و تاخر زمانى مخصوص به امور زمانى است و موجودى که فراتر از افق زمان باشد نسبت زمانى به هیچ پدیده‏اى نخواهد داشت و گذشته و حال و آینده نسبت به وى یکسان خواهد بود و موجودات پراکنده در ظرف زمان نسبت به او مجتمع خواهند بود. 2. آیا عالم امکان و ماده، حدوث زمانی دارد؟ در باره حدوث زمانی عالم ماده باید بگوییم: حقیقت این است که ما نه برهانى عقلى بر محدودیت مکانى یا زمانى جهان یافته‏ایم و نه بر عدم محدودیت مکانى و زمانى آن. از این جهت مسئله را در بقعه امکان احتمالى وامى‏گذاریم تا هنگامى که دلیلى قطعى بر یکى از طرفین آن بیابیم. 3. صفات فعل و صفات ذات چیست؟ صفاتى که به خداى متعال نسبت داده مى‏شود یا مفاهیمى است که از ذات الهى با توجه به نوعى از کمال وجودى انتزاع مى‏شود؛ مانند علم و قدرت و حیات و یا مفاهیمى است که عقل از مقایسه بین ذات الهى و مخلوقاتش با توجه به نوعى رابطه وجودى انتزاع مى‏کند مانند خالقیت و ربوبیت دسته اول را صفات ذاتیه و دسته دوم را صفات فعلیه مى‏نامند. نکته شایان توجه این است که افعال الهى متعلق به امور زمانى و مکانى داراى دو حیثیت است یکى حیثیت انتساب به مخلوقات و از این نظر متصف به قیود زمانى و مکانى مى‏شود و دیگرى حیثیت انتساب به خداى متعال و از این نظر منسلخ از زمان و مکان است اگر صفات فعلیه را به لحاظ منشا آنها در نظر بگیریم و مثلا خالق را بمعناى کسى که قدرت بر آفرینش دارد، معنا کنیم نه کسى که کار آفرینش را انجام داده است در این صورت بازگشت آنها به صفات ذاتیه خواهد بود. 4. آیا فیض الهی دوام دارد یا خیر؟ در این باره می گوییم: چون صفات حق تعالی عین ذاتش است و کمالات فعلی او که مبادی افعالش است مثل قدرت و علم و... زائد بر ذاتش نیست و همچنین غایت و انگیزه در فیض و جودش همانا نفس علمش به نظام اکمل است که عین ذاتش است و این علم به نظام اکمل، نظام موجود ممکنی را در پی دارد؛ بنابراین فیض خداوند دوام دارد. 5. اگر دوام دارد و ازلی و ابدی است آیا با توحید خداوند سازگار است؟ در پاسخ باید بگوییم: هر چند فیض الهی دوام دارد و ازلی و ابدی است ولی ازلیت و ابدیت او ذاتی نیست بلکه ظلی و سایه ای است؛ یعنی همان گونه که در ذات خود محتاج خداوند است در صفات خود و در ازلیت و ابدیت نیز محتاج اوست در واقع احتیاج او ازلی و ابدی است. بنابراین منافات با توحید حضرت حق ندارد بلکه تأکید کننده توحید است. زمان: کمیت متصل قرارناپذیرى است که بواسطه حرکت عارض بر اجسام مى‏شود؛ یعنی زمان مقدار حرکت است و حرکت از آن عالم اجسام است. پس آنچه در سؤال شما طرح گردید که آیا برهه ای زمانی که بشود گفت در آن فقط خدا وجود داشته و دیگر هیچ چیز وجود نداشته وجود دارد یانه؟، در واقع فرض زمان است قبل از زمان؛ چون زمان امتدادى است گذرا که هر جسمى در ذات خود دارد. علاوه تقدم و تاخر زمانى مخصوص به امور زمانى است و موجودى که فراتر از افق زمان باشد نسبت زمانى به هیچ پدیده‏اى نخواهد داشت و گذشته و حال و آینده نسبت به وى یکسان خواهد بود و موجودات پراکنده در ظرف زمان نسبت به او مجتمع خواهند بود. 2. آیا عالم امکان و ماده، حدوث زمانی دارد؟ در باره حدوث زمانی عالم ماده باید بگوییم: حقیقت این است که ما نه برهانى عقلى بر محدودیت مکانى یا زمانى جهان یافته‏ایم و نه بر عدم محدودیت مکانى و زمانى آن. از این جهت مسئله را در بقعه امکان احتمالى وامى‏گذاریم تا هنگامى که دلیلى قطعى بر یکى از طرفین آن بیابیم. 3. صفات فعل و صفات ذات چیست؟ صفاتى که به خداى متعال نسبت داده مى‏شود یا مفاهیمى است که از ذات الهى با توجه به نوعى از کمال وجودى انتزاع مى‏شود؛ مانند علم و قدرت و حیات و یا مفاهیمى است که عقل از مقایسه بین ذات الهى و مخلوقاتش با توجه به نوعى رابطه وجودى انتزاع مى‏کند مانند خالقیت و ربوبیت دسته اول را صفات ذاتیه و دسته دوم را صفات فعلیه مى‏نامند. نکته شایان توجه این است که افعال الهى متعلق به امور زمانى و مکانى داراى دو حیثیت است یکى حیثیت انتساب به مخلوقات و از این نظر متصف به قیود زمانى و مکانى مى‏شود و دیگرى حیثیت انتساب به خداى متعال و از این نظر منسلخ از زمان و مکان است اگر صفات فعلیه را به لحاظ منشا آنها در نظر بگیریم و مثلا خالق را بمعناى کسى که قدرت بر آفرینش دارد، معنا کنیم نه کسى که کار آفرینش را انجام داده است در این صورت بازگشت آنها به صفات ذاتیه خواهد بود. 4. آیا فیض الهی دوام دارد یا خیر؟ در این باره می گوییم: چون صفات حق تعالی عین ذاتش است و کمالات فعلی او که مبادی افعالش است مثل قدرت و علم و... زائد بر ذاتش نیست و همچنین غایت و انگیزه در فیض و جودش همانا نفس علمش به نظام اکمل است که عین ذاتش است و این علم به نظام اکمل، نظام موجود ممکنی را در پی دارد؛ بنابراین فیض خداوند دوام دارد. 5. اگر دوام دارد و ازلی و ابدی است آیا با توحید خداوند سازگار است؟ در پاسخ باید بگوییم: هر چند فیض الهی دوام دارد و ازلی و ابدی است ولی ازلیت و ابدیت او ذاتی نیست بلکه ظلی و سایه ای است؛ یعنی همان گونه که در ذات خود محتاج خداوند است در صفات خود و در ازلیت و ابدیت نیز محتاج اوست در واقع احتیاج او ازلی و ابدی است. بنابراین منافات با توحید حضرت حق ندارد بلکه تأکید کننده توحید است.

دوستان چرا برای ابراز عقیده خود به فحاشی و توهین متوسل میشوید؟ در مورد زکریای رازی خیلی اقوال زیاد است. در ویکیپدیا شرح حال ایشان همراه با مستندات میباشد (هر چند خود این سایت گاهی قابل اطمینان نیست) که کاملا با موارد ذکر شده در این مقاله مغایرت دارد. https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C_%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C

تو ويکي پديا هم گفته زاري خداناباوره ولي اين حرف ضعيفه و با کتابايي که نوشته مغايرت داره.

پس از تجربه سختي اي که فردوسي با اعلام شيعه بودنش ، در زمان حکومت خفقاني سني مذهب غزنويان داشت ، شاعران آينده وي تقيه نمودند چنانچه عطار رسما ميگويد : به خاطر خفقان نمي تواند حرفش را بگويد و يا کسي مثل سعدي کلا يکي دو بيت راجع به خلفاي سه گانه ميگه و بعدش يکدفعه پونزده بيست بيت راجع به اهل بيت ميگه

این درست است که بیشتر دانشمند های ما مسلمان بوده اند(اما در باره ی زکریای رازی اختلاف دیدگاه بسیار است و نمی توان صد درصد گفت که مسلمان یا خداناباور بوده است!) اما امروز عصر،عصر دانش و خرد است و با همه ی گرامیداشتی که نسبت به این بزرگان که در دامن اسلام بزرگ شده اند، اسلام دیگر کهنه شده است و بی گمان تا چند صد سال دیگر جمعیت دینداران بسیار کاهش پیدا خواهد کرد. هزاران بار باید افسوس خورد که تلاش های رضاشاه و یاران تجدد خواهش فرجامش جمهوری اسلامی شد.

این سنت خداوند است که نتیجه همه تلاش‌های شیطان، نهایتاً به بُرد بندگان خوب خداوند مُنجَر خواهد شد. در بیست سال آینده، تعداد ایمانداران مسلمان، به مراتب بیشتر و ایمان‌ها به مراتب محکم‌تر از امروز خواهد بود. این یک سنت الهیه است چنان که در زمان امام زین العابدین علی بن الحسین، فقط 4-5 نفر در مدینه دوستدار اهل بیت بودند. اما در کمتر از نیم قرن بعد، موج دوستی و محبت به اهل بیت آن چنان شدت گرفت که منصور سفاح انگشت به دهان ماند. تاریخ تکرار خواهد شد.

سنجش شما سنجش درستی نیست.اگر آنگونه که شما می گویید من هم می توانم بگویم در زمان ساسانیان بیشتر مردم ایران زرتشتی بودند(دست کم بیش از رخنه دین ترسایی) و با تازش عرب ها همه شان مسلمان شدند. پس بنابراین روزی دینداری هم نابود خواهدشد و تاریخ تکرار خواهد شد. من خودم فرزند یک خانواده بسیار بسیار مذهبی هستم اماخودم خداناباور. افزون بر این بنده یک پرسش دارم اگر پاسخ دهید مسلمان خواهم شد: اگر بخشی از انسان ها روزی از سامانه خورشیدی به یک سیاره دیگر و حتی دور نرویم به بهرام برود و بخواهد زندگی بکند، چگونه می توانند مسلمان باشند؟ چگونه می توانند از روی سیاره بهرام ماه را پیدا بکنند(عید فطر)؟ نکند می خواهد فوبوس و دیموس(قمر های سیاره بهرام) را پیدا بکنند؟ چگونه می توانند نماز های پنجگانه را در سیاره بهرام وفق بدهند؟(در سیاره بهرام هر روز به جای 24 ساعت 24/5 است. تازه در سیاره بهرام کی نمیروز است و کی مغرب و کی عشا؟ ایا با زمین تفاوت نمی کند؟) حتی در سیاره بهرام دیگر خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی وجود ندارد که بخواهند بر پایه یک مشت خرافات(ترس از این پدیده های طبیعی و بی خطر به دلیل اگاهی نداشتن) نماز آیات بخواهند. چون دیگر ماهی وجود ندارد. چگونه می خواهند روزه بگیرند؟ یک پرسش: ایا باید یک ماه که هر روزش 24/5 است روزه بگیرند یا24؟ پاسخ بسیار سخت است چون خداوند که زمان تعیین نکرده است تنها گفته است یک ماه و یک ماه زمین کجا و یک ماه بهرام کجا و هنگام نماز مغرب را از کجا با مال زمین تطبیق دهند؟! پس ببینید دین اسلام به زمین وابسته است و اگر ما زمین را رها کنیم ناقض می ماند. امیدوار هستم تا زمانی که بنده و شما زنده هستیم با پشتکار و تلاش کسانی چون ایلان ماسک این اتفاق بیفتد و یک مسلمان به آنجا برود شما با چشم خود مشکل های او را ببینید.

تاریخ در سطح گوناگون، تکرار خواهد شد. دینداری یک اصل است و بی‌دینی (لامذهبی) یک عَرَض. بهمین خاطر میگوییم که همیشه تاریخ بشر به اصل خودش بازخواهد گشت. درباره سؤالی که پرسیدید (حضور انسان در سیاره بهرام) به نظرم سؤال بی‌جا و نابخردانه ای پرسیدید. سؤال شما بیشتر شبیه بهانه جویی کودکی است که نمیخواهد چیزی را قبول کند و برای آن هزار بهانه میآورد. اولاً سطح اکسیژن و گرانش و فشار اتمسفر و... مریخ طوری است که انسان نمیتواند روی آن زندگی کند. شما که در خانواده ای مذهبی زندگی کردید، باید بدانید که اگر توانستید 10 روز در مریخ زندگی کنید، آن موقع به فکر روزه گرفتن و پیدا کردن هلال رمضان و فطر و... باشید. اینکه میگویم به دنبال بهانه هستید و نه پرسش واقعی به این خاطر است که هنوز فرق نماز آیات و نماز وحشت را نمیدانید. نماز آیات الزاما ربطی به ترس ندارد و در ماه گرفتگی حتی اگر کسی نترسد باز هم باید نماز آیات بخواند. چون اسمش روی آن است. آیات. یعنی نشانه های خداوند. ایلان ماسک هم کلاهبردار است. یک حرف راست میزند و ده حرف دروغ. کاسبی میکند و پول روی پولش میآید و امثال شما را بازی میدهد.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.