بازیچه ای در دست تصوف

  • 1392/03/05 - 00:47
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صوفیه استعداد عجیبی در یارگیری از بزرگان هر مذهب به نفع خود دارد و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمی کند.
تذکره الاولیا

یکی از کسانی که در سلسله سازی برای فرقه ی متصوفه نقش کلیدی را بازی می کند، شخصیتی به نام بُشر بن حارث است که به بُشر حافی معروف شده و صوفیه او را از بزرگان خود محسوب می کنند. او متولد سال (150 یا 152 هجری قمری) ذر شهر مرو است [1] ولی بعدها در شهر بغداد ساکن شد. درباره ی سالهای اولیه ی زندگی او اطلاعات زیادی در تاریخ ثبت نشده است. اما چیزی که بین تاریخ نویسان و حتی صوفیان مشهور و معروف بوده این است که بشر در اوایل عمر اهل خوشگذرانی و لهو و لعب بوده است و حتی بنابر نقل هایی به شغل های خلاف احکام اسلام مشغول بوده است. بشر پس از عمری جهالت و خطا موفق به توبه شد. درباره ی جریان توبه ی او نقل های گوناگونی در دست است. عطار نیشابوری که به قولی شرح حال نویس بزرگان صوفیه لقب گرفته است در این باره می نویسد: (ابتدای توبه او آن بود که یک روز مست می رفت. در راه کاغذی دید افتاده و بر آنجا بسم الله الرحمن الرحیم نوشته. در حال بوی خوش خرید و آن کاغذ را معطر گردانید و بوسید و بر دیده ها مالید و به تعظیم تمام جایی بنهاد. آن شب بزرگی به خواب دید که گفتند: برو بشر را بگو که: طیّبت اسمنا فطیّبناک و بجّلت اسمنا فبجّلناک و طهّرت اسمنا فطّهرناک فبعزتی لاطیبن اسمک فی الدنیا و الآخره.
آن بزرگ گفت: او مردی فاسق است، من غلط می بینم.طهارت کرد و نماز گزارد و در خواب شد. همین خطاب شنید تا بار سوم. بامداد برخواست، وی را طلب کرد. گفتند به مجلس شراب است. رفت بر در آن شرابخانه و او مست بود.گفت بشر را بگویید که به تو پیغامی دارم. بشر گفت که بروید بگویید پیغام که دارد؟ بگفت پیغام خدای عز و جل. بشر گریان شد و گفت: او با من عتابی دارد؟ شیخ گفت نه. پس باش تا با یاران بگویم.پیش یاران درآمد. گفت ای یاران! ما را خواندند. رفتیم و شما را بدرود کردیم و دیگر هرگز ما را در این کار نخواهید یافت. پس همچنان شوریده و سر و پا برهنه بیرون آمد و توبه کرد. طریق زهد پیش گرفت و دست همت در دامان دولت اولیا زد و دیگر هرگز کفش در پای نکرد. از اینجا وی را حافی خواندند.
او را گفتند: چرا کفش در پای نمیکنی؟ گفت آن روز که آشتی کردم، پای برهنه بودم. اکنون شرم دارم که کفش در پای کنم و نیز حق تعالی میفرماید که زمین را بساط شما گردانیدم؛ بر بساط پادشاهان ادب نبود با کفش رفتن.) [2] این نقل در کتب دیگری از صوفیه مانند الرساله القشیریه و الطبقات الصوفیه هم آمده است.

اما آنچه درباره ی توبه ی بشر حافی در نزد شیعیان مسلّم پذیرفته شده، نقلی است که عالم بزرگوار علامه ی حلی بیان کرده است. ایشان سبب توفیق توبه ی بشر را، نصیحت امام کاظم علیه السلام به او دانسته و جریان را اینطور نقل می کند: امام موسی بن جعفر علیه السلام از کنار خانه بشر عبور می کرد. در این بین صدای آواز و غنا از خانه به گوش آن حضرت رسید. حضرت علیه السلام کنیزی را بر در آن خانه دید که برای ریختن زباله بیرون آمده بود. حضرت علیه السلام به آن کنیز فرمود: مالک تو حرّ است یا عبد؟ کنیز در جواب گفت حرّ است. حضرت علیه السلام فرمود: درست گفتی. اگر عبد بود از مولایش پروا می کرد. وقتی کنیز برگشت، بشر - در حالی که بساط شراب نزد او گسترده بود- گفت چرا دیر برگشتی؟ کنیز ماجرا را باز گفت. در این هنگام بود که بشر با پای برهنه به دنبال حضرت راه افتاد و از ایشان عذر خواهی کرد و در حالی که می گریست و از کار خود شرمنده بود، در حضور امام از کار خود توبه کرد. [3]

این نقل اگر چه جریان توبه ی بشر از اعمال غیر شرعی اش را به دست امام هفتم علیه السلام می داند، اما هیچ اشاره ای نسبت به مذهب وی نکرده و نمی توان بشر حافی را شخصیت شیعی دانست. و اتفاقاً در جایی که عطار نیشابوری چنین شرح حال نویسی را در وصف بشرحافی انجام می دهد مویّد این است که وی سنی مذهب بوده و تبعاً دیگر از یاران ائمه ی هدی علیهم السلام محسوب نمی شود. برخی از نقل ها هم این حرف را تایید می کنند که مذهب بُشر، جدای از مذهب حق بوده است. برای مثال، ابن عماد حنبلی می گوید: بشر حافی در فقه از سفیان ثوری پیروی می کرد. [4] و همچنین از قول بشرحافی می نویسند که در شأن سفیان ثوری می گفت: (او در نزد ما پیشوای مردم است و سفیان ثوری در زمانه ما، چونان عمر و ابوبکر است. [5]

صوفیه استعداد عجیبی در یارگیری از بزرگان هر مذهب به نفع خود دارد و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نمی کند. همین مسأله کافی است تا بطلان راه و مسلک فرقه ایه ایشان به طور کل اثبات شود.

 

منابع:

1- القشیری الرساله القشیریه ص 54

2- عطار نیشابوری، تذکره الاولیاء، ص128و129

3- علامه حلی منهاج الکرامه ص 19

4- ابن عماد حنبلی شذرات الذهب ج3 ص 122

5- ذهبی سیر اعلام النبلاء ج7 ص 239

دیدگاه‌ها

بنده هرچقدر فکر کردم نفهمیدم چگونه اثبات کردید که بازیچه دیگر بر سلسه سازی تصوف چگونه بوده است!!!! اگر منظورتان نقد بشر حافی بود که انجام دادید دیگر چه ربطی به سلسله سازی داشت؟؟؟ مطلب شما نقد بشر حافی بود که هزارن بار در سایت ها خوانده بودیم فقط شما امدید کار خودتان را خراب کردید زیرا برای آنکه مشخص نشود مطلب کپی است ابتدا بشر حافی را معرفی کردید بعد تاریخ تولد آن را ذکر کردید در صورتی که باید تاریخ تولد بعد از نام آورده شود!! لطفا چهار خط اول را دوباره بخوانید تا متوجه شوید چقدر بد بیان شده !! اصلا متن با عنوان هماهنگی ندارد!

طبق حدیث مولا علی خداوند وقتی بخواهد عذابی را بر گروهی نازل کند قدرت درک و فهم را از آنها میگیرد! دقیقا کاری که با شما انجام داده است خوشحال هستید که تصوف یا همان اسلام حقیقی را با مطالب خود به چالش کشاندید ولی چون قدرت فهم از شما اهل ظاهر گرفته شده است و از نظر علمی در سطح پایین قرار دارید خودتان با دست خودتان اهل دل را تایید میکنید بدون انکه بدانید و این مصداق ایه شریفه است که خداوند فرمود انها کسانی هستند که با دست خود....... شما در این مطلب هم از طرف اهل باطن و از طرف اهل ظاهر تایید کردید که بشر حافی توبه کرده است پس دیگر نمیتوان نقدی به او وارد شود چون خیلی از بزرگان با توبه به بالاترین مقام رسیده اند مثل حر و.... پس خودتان هم تاکید کردید که بشر حافی از طرف امام مورد توبه قرار گرفته است طبق نظر اهل ظاهر! این مطلب شما دقیقا طبق نظر اهل باطن است و دقیقا مهر تایید به نظر بزرگان تصوف زده اید و تاریخ تولدی که بیان کردید قول مشهور تصوف است چون خودتان هم تاکید کردید پس اگر تاریخی که تصوف بیان کرده را قبول دارید باید تا اخر از تصوف پیروی کنید. درد اینجاست که نمیدانید و قبول نمیکنید. لطفا کمی کتابهای تصوف را مطالعه کنید اگر بد بود بعد ان را رد کنید نه اینکه از دیگران تقلید کنید و مطلبی را بدون مطالعه بیاورید! برای اثبات بی سوادی شما همین بس که سفیان ثوری را به اشتباه نوشته اید ثفیان ثوری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! شما هنوز اسم واقعی و درست بزرگان را بلد نیستید تلفظ کنید پس چگونه به خود جرات میدهید انها را نقد کنید!!؟؟ البته از شما بیشتر از این توقع نمیشود چون به قول دوست عزیزم اقا محمد وقتی عنوان جعلی بر مطلب میگذارید و نمیدانید که مطلبتان تایید سلسله تصوف است دیگر چه توقعی میتوان داشت چون مطلب نقد بود ان هم نقدی که دقیقا نظر اهل باطن را تایید کرد و ثابت کرد بشر حافی توبه کرده و مهر تایید بر سلسله تصوف زدید. واقعا تشکر میکنم چون با این مطلب با تمام وجود فهمیدم راهم درست است و کسانی ما را ندانسته نقد میکنند که کوچکترین اطلاعی نسبت به سلوک تصوف ندارند.

نرود میخ آهنین در سنگ

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.