کورش هخامنشی و آتش عرب !
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تاریخ مردم ایران همانند تاریخ دیگر اقوام و ملل، دارای نقاط روشن و تاریک فراوانی است. باید قدردان روشناییها بود و از تاریکیها عبرت گرفت. این حقیت -که تاریخ بشریت را فراگرفته- همانند دیگر حقایق، تلخ است و جز اهل خِرَد آن را تحمل نمیکنند و اصولا در جامعه بشری، بسیاری هستند که «دروغهای شیرین» را بر «حقایق تلخ» ترجیح میدهند. در کشور ما نیز برخی چنین اند!
از جمله این حقایق این است که میگوییم: چرا در کل تواریخ مدوّن ایرانی هیچ نامی از کورش به عنوان شاه ایرانزمین نیست؟ تمامی متون اوستایی، فارسی میانه، فارسی دری و... را اگر نگاه کنیم، هیچ یک از کورش به عنوان شاه بزرگ ایران یادی نکردند. حتی شاهنامه فردوسی که دربردارنده نام و یاد و حکایت زندگانیِ شاهان ایرانی است، باز هم نامی از کورش نبرده است. تنها برخی افراد همانند طبری در تاریخ خود، از کورش یاد کرده اند و او را یک حاکم ساده محلی نامیده اند. طبری متوفای 310 هجری قمری در «تاریخ الامم و الملوک» مشهور به «تاریخ طبری» میگوید که کورش، نه تنها شاهِ شاهان نبود، بلکه تنها یک فرمانده نظامی و یک حاکم دستنشانده بود. بهمنِاردشیر (که شاه بود)، کورش را نماینده خود در بابِل قرار داد و کورش در آنجا به یهودیان مرحمت کرد و به آنان آزادی عطا کرد.[1] حتی غیاث الدین خواندمیر نیز تأکید میکند که کورش یک حاکم کوچک محلی بیش نبود و حتی میگوید که کورش از طرف مادر، یهودیزاده بود![2] کورش در منابع ایرانی، شخصیتی کوچک است که اکثر منابع او را کمارزشتر از آن میدانستند که از او یاد کنند. حتی ابوریحان بیرونی هم میگوید که کورش بنا بر منابع ایرانی، دستنشانده و اجیر بهمن اردشیر بود! او در ادامه میگوید که غربیها (یونانیان و رومیها) به اشتباه و در اثر خلط مبحث، کورش را یک شاه بزرگ ایرانی نامیده اند.[3]
این سؤال همچنان وجود دارد که چرا نام کورش در هیچ یک از منابع تاریخیِ ایرانی، به عنوان شاه بزرگ ایران وجود ندارد ؟!
دروغ نخست کورشپرستان: اسکندر مقدونی همه آثار را نابود کرد و نام کورش هم از بین رفت!
پاسخ: افراد حقیر و سرخورده، همواره برای فرار از حقیقت، دست به اتهامزنی، دروغپراکنی و شانتاژ میزدند. از جمله این رفتارها، همین است که بیارزشیِ کورش در منابع ایرانی را به گردن اسکندر مقدونی میاندازند. میگویند اسکندر حمله کرد. همه چیز را نابود کرد! زمین و زمان را به هم ریخت! و به همین خاطر نام کورش هم در منابع تاریخیِ ایرانی از بین رفت! در پاسخ به این یاوهگوییها باید بگوییم: اولاً «هیچ» سندی وجود ندارد که اسکندر همه آثار و اسناد را نابود کرده باشد. تنها در منابع تاریخی غربی آمده است که اسکندر یکی از نسخههای اوستا را نابود کرد و نسخهی دیگر را نگه داشته و دستور داد به یونانی ترجمه کنند،[4] در همین حد. اما اینکه او "همه" کتابها و اسناد و منابع و... را از بین برده باشد، امری است که سند تاریخی ندارد. به تعبیری، دروغی احمقانه از سوی عدهای بیفکر است. ثانیاً نام کورش -اگر واقعاً انسان بزرگی بود- که فقط در یک یا دو نسخه وجود نداشت. بلکه طبیعتاً باید در نسخههای بسیاری وجود میداشت و در نقاط گوناگون ایران زمین (که در آن زمان میلیونها کیلومتر مربع مساحت داشت) منتشر میبود. اسکندر مگر میتوانست چقدر کتاب به آتش بکشد؟ ضمن اینکه تاریخ ایران، به گواه پژوهشگران و باستانشناسان همواره به صورت شفاهی (سینه به سینه ) نیز منتقل می شد. حال اسکندر چه کرد؟ سینهها و حافظههای مردم را نیز به آتش کشید!؟ پس اگر نام کورش در نسخههای مکتوبِ ایرانی و همچنین در تاریخ شفاهیِ مردم ایران، به عنوان شخصیت بزرگ و ارزشمند وجود داشت، اسکندر به هیچ وجه نمیتوانست نام و یاد او را نابود کند. گذشته از همه این سخنان، نام و یاد و حکایات زندگانی بسیاری از شاهان پیشدادی و کیانی (که قبل از کورش زندگی میکردند) در منابع تاریخی مانده است. اگر اسکندر همه چیز را نابود کرد (که نکرد) پس باید تاریخ پیشدادیان و کیانیان (فارغ از حقیقی یا اساطیری بودن آنان) هم از بین میرفت (که میدانیم از بین نرفت).
دروغ دوم کورشپرستان: اعراب همه اسناد را به آتش کشیدند و نام کورش هم از بین رفت!
پاسخ:
- این دروغ دوم، خود افشاکننده دروغ اول است! اعراب نام کورش را از بین بردند! یعنی اسکندر نتوانسته بود نام کورش را در تاریخ محو کند؟ یعنی نام کورش همچنان تا چند هزار سال پس از حمله اسکندر در منابع ایرانی، وجود داشت؟ ولی اعراب که آمدند همه چیز را نابود کردند! این معنی و مفهومِ دروغ دوم است. اما بررسی دروغ دوم! می گویند اعراب در حمله به ایران کتابخانهها را به آتش کشیدند! در پاسخ میگوییم در حمله اعراب به ایران اتفاقات ناگواری در برخی مناطق رخ داد. اما برخی با بزرگ نمایی این اتفاقات و افزودن دروغ به این حوادث، به راستی سعی در مظلوم نمایی دارند تا خیانت خود را کمرنگ بلکه بیرنگ نشان دهند. با مراجعه به متون معتبر تاریخی چنین درمییابیم که هیچ سند معتبر و روشنی وجود ندارد که نشان دهد در زمان فتح ایران به دست عرب، کتابخانهای به آتش کشیده شده باشد. فقط چند مورد جزئی و آن هم به صورت محدود، که البته همان هم موردِ نقد جدّی تاریخپژوهان است. گذشته از این، ایران در آن عصر میلیونها کلیومتر مربع مساحت داشت. و هزاران دبیر (نویسندگان درباری) و ... در ایران وجود داشت. اعراب مگر میتوانستند تا چه مقدار کتابخانه و کتاب آتش بزنند؟ علاوه بر این، تاریخ ایران همواره به صورت شفاهی (و سینه به سینه) در میان فرهیختگان و مردم عادی نیز وجود داشت. که عملاً حذف تاریخ به وسیله کتابسوزی ممکن نبود. گذشته از این ما اسنادی تاریخی در اختیار داریم که نشان میدهد اعراب نه تنها کتابخانهها و کتابها را به آتش نمیکشیدند بلکه برخی از موبدان و دبیران و فرهیختگان ایرانی، در سدههای نخستین اسلامی، در مراکز حساس و مدیریتی، نفوذ هم داشتند. همه این گفتارها نشان میدهد که آتش زدن کتابها و کتابخانهها در درجۀ اول (تا حد زیادی) دروغ است. و اگر هم درست باشد درحد بسیار جزئی و محدود بوده و تأثیر چندانی در تاریخ مدوّن ایران نداشته است. دکتر عبدالحسین زرینکوب در تأیید این سخن (و ردّ ادعای کتابسوزی) مینویسد: «روايتى كه گفتهاند كتابخانهی مداین را اعراب نابود كردند، ظاهراً هيچ اساس ندارد و مآخذ آن تازه است. آنچه هم بيرونى راجع به نابود شدن كتب خوارزمى گفته است، مشكوك است».[5] موبد اردشیر خورشیدیان نیز گفتهاند که لشکر اسکندر، و سالها بعد، لشکر عرب، نتوانستند آثار ایرانیان (از جمله کتاب اوستا و...) را نابود کنند.[6]
- سخن دیگر اینکه ما امروزه از بسیاری جزئیات زندگانی شاهان ایرانی (حتی آنانی که بسیار بسیار قبلتر از کورش زندگی میکردند) و همچنین از بسیاری جزئیات زندگانی شاهان و پهلوانان ایرانِ عصر ساسانی آگاهی داریم (چه اینکه در خداینامهها و دیگر متون فارسی میانه ذکر این حوادث و تواریخ آمده است). خوب، اگر اعراب کتابها را به آتش کشیدند، پس چگونه این همه حکایات و روایات و منابع تاریخی امروز باقی مانده است؟! فرض کنید شایعهای پخش شده است که یک کَشتی در اقیانوس غرق شد و ناخدا نیز در این حادثه کشته شد! اما یک ماه بعد، همین ناخدا را در شهر میبینیم. همین که ناخدا را دیدیم، این خود سندی است بر اینکه "کشته شدنِ ناخدا در اقیانوس" دروغ و شایعهای بیش نبود. اینجا هم چنین است. میگویند اعراب آمدند و کتابخانهها را نابود کردند و چیزی از تاریخ ما باقی نگذاشتند! در حالیکه ما امروز هزاران صفحه متن تاریخی مربوط به دوران پیش از اسلام داریم. همین خود سندی است بر اینکه ادعای باستانگرایان مبنی بر "نابودی تاریخ ایران در حمله اعراب" دروغ است. قابل توجه اینکه نگارنده این نوشتار، ابداً خود را پیرو سینهچاک ابوبکر و عمر و ... نمیداند، لذا دلیلی وجود ندارد که آنان را بیهوده تبرئه کند. بلکه هدف، رسیدن به حقایق تاریخی است.
- اگر در تاریخ خوب بنگریم، در خواهیم یافت که اعراب نه تنها در پی نابودی نامِ کورش نبودند، بلکه با زور و زَر و تَزویر، در پی ترویج نام کورش بودند! اما ایرانیان حاضر به پذیرش چنین هویتی برای خود نبودند. برای نمونه میتوان به روایتی جعلی اشاره کرد که برخی از عربها به حذیفة (صحابی پیامبر) نسبت دادند که از پیامبر شنید که کورش انسان بزرگی بود و...! و البته ما هم از جهت سند و هم از جهت دلالت (محتوای حدیث) نشان دادیم که این روایت کاملاً جعلی است و به شیوهای بسیار کودکانه هم جعل شده است.[7] فارغ از بحث جعلی بودن این روایت، اما این نکته بسیار مهم و حائز اهمیت است که عربها -مخصوصاً از نوعِ عُمَری و اَمَوی و بنیالعباسی- تلاش میکردند که نام کورش را در ایران ترویج کنند، لیکن مردم ایران حاضر به قبول چنین امری به عنوان «نماد هویت ملّی» نبودند.
- هنگامی که این جماعت دست خود را از دلیل خالی دیده و خود را از اثباتِ ادعاهای دروغینشان ناتوان میبینند، در چرخشی 180 درجهای (بدون اینکه در مقابل حقیقت سر تعظیم فرود بیاورند) مدعی میشوند که نام کورش در تواریخ ایرانی وجود دارد! میگوییم: عجب! پس اینکه تابحال میگفتید اسکندر مقدونی و اعراب همه آثار را نابود کردند، دروغ بود!! خوب... نام کورش در کدام منبع ایرانی به عنوان شاه ایران آمده است؟ آنان نیز در پاسخ به این سؤال میگویند: «کورش کبیر همان کیخسرو هست!» شگفتا! میگوییم این ادعا که «کورش هخامنشی همان کیخسرو است» ادعایی است بس عجیب، کودکانه و ابلهانه! این ادعا مانند این است که کسی بگوید: «اهرام مصر در فرانسه قرار دارند!» یا «کریمخان زند همان لیونل مِسی است!» ما پیشتر به احمقانه بودن این ادعا -که کورش همان کیخسرو است- پاسخی مفصل دادیم و از جهت تاریخی اثبات کردیم که بین این دو حداقل چند صد سال و بلکه چند هزار سال فاصله زمانی و چند هزار کیلومتر فاصله جغرافیایی است![8] چگونه ممکن است این دو یکی باشند؟!
پینوشت:
[1]. تاريخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: نشر اساطیر، 1375. ج 2، ص 458-460 و ص 507.
[2]. غياث الدين خواند مير، تاريخ حبيب السير، تهران: نشر خیام، 1380. ج 1، ص 136.
[3]. بنگرید به «عدم تطبیق تاریخی کورش و کیخسرو»
[4]. یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ص 69.
[5]. عبدالحسین زرینکوب، کارنامه اسلام، تهران: انشارات امیرکبیر، 1391. ص 36، انتهای فصل هفتم: كتابها و كتابخانهها.
[6]. موبد دكتر اردشير خورشيديان، پاسخ به پرسشهای دينی زرتشتيان، تهران: انتشارات فروهر، 1387، ص 75-76.
[7]. بنگرید به «کورش در روایت حذیفه».
[8]. بنگرید به «سخن اوستا و ناكامی باستانگرايان در تطبيق اسطورهها با كورش»
دیدگاهها
mohammadtaha
1395/08/16 - 10:40
لینک ثابت
سلام. عالی
سماع
1395/08/16 - 15:41
لینک ثابت
چاکِ حُمق و جَهل نَپذیرَد
ناشناس
1395/08/17 - 00:26
لینک ثابت
شما برو اسم 124 هزار پیغمبر
ناشناس
1395/08/18 - 10:30
لینک ثابت
آدرس بده برات اسامیشونو
سالار
1395/08/17 - 08:45
لینک ثابت
کورش پرستها که شما به حق
ناشناس
1395/08/17 - 09:31
لینک ثابت
شما خیلی بسواد و مغرض هستید
اردشیر سلامی
1395/08/17 - 09:37
لینک ثابت
شما که باسواد و بیغرض هستید
ناشناس
1395/08/18 - 10:34
لینک ثابت
جهل ابناء صهیون تمومی نداره.
عهدیه
1395/08/19 - 22:21
لینک ثابت
ادیان نت عزیز مثل همیشه عالی
مونا
1402/11/20 - 01:33
لینک ثابت
مگر کسی بدتر و نژادپرست از
ناشناس
1395/08/22 - 13:08
لینک ثابت
سلام
ناشناس
1395/09/09 - 23:39
لینک ثابت
در هیچ کجای تاریخ نیامده است
حق پذیر
1397/01/01 - 22:03
لینک ثابت
لطفاااا برین کتاب سرزمین
saman
1397/01/02 - 10:54
لینک ثابت
سرزمین جاوید... ای کاش به جای
حق پذیر
1397/01/01 - 22:06
لینک ثابت
حتما هم ذولقرنین عمر بوده نه
saman
1397/01/02 - 10:42
لینک ثابت
طبق منشور کورش، او یک مردوک
افزودن نظر جدید