حکمت و فلسفه در گستره اسلام، پاسخ دکتر زرینکوب به اسلامستیزان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دکتر عبدالحسین زرینکوب، در سال 1348 خورشیدی (9 سال پیش از انقلاب اسلامی) در پاسخ به یاوهگوییهای باستانگرایان، دفاعیهای تحت عنوان "کارنامه اسلام" نوشتند که شامل مجموعه مقالات و به صورت یک جلد کتاب به طبع رسیده و بارها -چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب- تجدید چاپ شده است. فصل 18 این کتاب، به موضوع «فسلفه و كلام و حكمت» پرداخته و دفاعی صریح و روشن از گستره علوم عقلانی در جامعه مسلمین ارائه کرده است. در ادامه بخشهایی از این نوشتار را مرور میکنیم.
- «غلط مشهوريست كه گفتهاند فلسفه اسلامى چيزى نيست جز نقل فلسفه يونانى به عربى. حقيقت آنست كه آنچه فلسفه اسلامى خوانده مىشود، التقاطى محض نيست، جنبه ابتكار و اصالت نيز دارد... كلام اسلامى را هم نوعى حكمت اسكولاستيك اسلام بايد شمرد».
- «صرف نظر از اختلاف معتزله و اشاعره (دو فرقه عقیدتی مسلمان که غالباً سنّی مذهب بودهاند)، تاثير متكلمين اسلام در عادت دادن اذهان به برهان و نظر بسيار بوده است. به علاوه، متكلمين در جزئيات مباحث فلسفى گهگاه نظرهايى اظهار كردهاند كه هنوز نيز جالب است و از بعضى جهات آنها را از طلايه داران پارهاى مكتبهاى فلسفى اروپا مىتوان تلقى كرد.»
- «در فلسفه اسلامى اولين نام درخشان عبارت بود از يعقوب بن اسحق كندى(متوفى 260) يك عرب خالص از خانواده كنده... ديگر وجود فارابى است كه گويند ترك بوده است و ابن خلكان هم به ترك بودنش تصريح مىكند، اگر چه صحت قولش مشكوك است. همچنين است وجود ابن رشد، ابن طفيل، ابن باجه كه همه آنها نشان مىدهند حكمت و عقل اختصاص به يك قوم يا چند قوم ندارد... كندى تاليفاتش بالغ بر 270 مجلد مىشد. قسمتى از آثار او در قديم به لاتينى ترجمه شد و از بعضى آثارش فقط ترجمه لاتينى باقى است. درست است كه كندى در اواخر عمر به محنت افتاد اما تاثير وجود او در نشر علوم عقلى بين مسلمين بسيار بود و شايد بتوان گفت گرايش به تحقيق تجربى هم بوسيله آثار علمى او از دنياى اسلام به اروپاى غربى راه يافت.[1] درحكمت، كار كندى را فارابى دنبال كرد -كه نيز مانند او انسيكلوپديست بود، جامع علوم مختلف.»
- «مسلمين در "منطق" با علاقه مطالعه كردند و از آن نه فقط در مجادلات و در علم اصول بهره بردند بلكه در توسعه خود منطق هم پيشرفتهايى كردند (هرچند مخالفانی نیز داشت).»
- «ابن سينا (متوفى 428) در جوانى طبيب نام آورى بود و هم در جوانى به حكمت نيز شهرت يافت. اهميت فلسفه ابن سينا در جامعيت اوست و توفيقى هم كه در سازش بين تعليم فلسفه و تعليم دين يافته است، ارزش ابتكارى دارد. اسم ابن سينا نزد حكماى اسكولاستيك اروپا شهرت تمام يافت -مخصوصا در قرن سيزدهم- و اگر حكماء مسیحی وى را به چشم يك مخالف مىديدهاند، به چشم يك مخالف قابل احترام مىديدهاند. از كتاب عظيم شفاء شيخ، اجزاء راجع به منطق، سماع طبيعى، كتاب النفس و ما بعد الطبيعه در قرون وسطى به لاتينى ترجمه شد و در تبيين طريقه مشائى (فلسفه مشاء) شهرت او به جائى رسيد كه در تمام اروپاى آن ايام يك فيلسوف مسيحى اگر پيرو ابن سينا نبود، پيرو ابن رشد بود، در حالى كه نفوذ فكر او در فلسفه ابن رشد، خود حاجت به بيان ندارد.»
- «گذشته ازكوشش متكلمان درين باب (تلفیق عقل و دین)، مساعى اِخوان الصفا مخصوصا اهميت داشت. وجود اين فرقه سرّى -شيعه يا باطنيه- حكايت از پيروزى و غلبه عقل داشت در قلمرو اسلام. پنجاه و چهار رساله فلسفى به اين جمعيت منسوب است كه رسائل اخوان الصفا خوانده مىشود... آنان به حركت و تحول حيات توجه كردهاند و در طرز بيان آنها بعضى محققان نشانهاى يافتهاند از آنچه طلايه (اغازگر) فرضيات معروف داروين میتواند باشد.»
- «قهرمان بزرگ مبارزه بر ضد فلسفه، غزالى (متوفى 505) بود. امام ابو حامد غزالى در رد و نقد فلاسفه خيلى پا فشارى كرد... وى با وجود تحاشى از فلسفه در واقع، خود يك فيلسوف بود... تاثير غزالى در فكر اروپايى قابل ملاحظه است، آراء او از طريق يكى از كتب ريمون مارتين در فلسفه توماس داكويناس و حتى در انديشههاى پاسكال هم مؤثر واقع گشت.» (غزالی با اینکه از مخالفین فلسفه بود؛ اما خود یک فیلسوف متبحّر بود و نقدهای او بر فلسفه، در حقیقت سبب تکامل در مباحث علمی شد).
- «ابن رشد (متوفى 595) از حيث نفوذ و تاثير فكر، بىشک يک تن از بزرگترين حكماء دنياى قرون وسطى است و تعليم اين حكيم اسلامى نه فقط در حكمت اسكولاستيك قرون وسطى تاثير عظيم داشت، بلكه درعهد رنسانس و حتى تا اوايل قرون جديد تاريخ هم بعضى از افكار او در اذهان اهل علم نافذ و مؤثر واقع شد. نفوذ وى در اسكولاستيك غربى به قدرى بود كه مدتها ابن رشد نزد اهل علم، ميزان حقيقت بود. اگر مجامع دينى و مقامات كليسایى مكرر در قرون وسطى در منع از تدريس آثار او فتواهاى سخت صادر كردند نشانه نفوذ فوق العادهاى بود كه اين استاد بزرگ فلسفه در قلمرو فرهنگ اسكولاستيك داشت... حكماء اروپا در قرون وسطى بى هيچ ترديد ريزه خوارِ خوان ابن رشد بودهاند. چنانكه دانته وقتى مىخواهد از او نام ببرد، مثل آنكه بنائى عظيم را به كسى نسبت مىدهند، دربارهاش مىگويد: ابن رشد با كتابهاىی كه از وى به لاتينى ترجمه شد، باب فهم واقعى فلسفه را بر روى دنياى اسكولاستيك گشود... ارزيابى تاثير ابن رشد در فلسفه اروپايى كاريست دشوار و دقيق، چون اين تاثير به قرون وسطى محدود نمىشود و به عصرجديد تاريخ هم مىرسد.
«حكمت اسلامی براى اروپاییان مايه اعجاب بود و خضوع. از موارد جالبى كه اين حالت اعجاب نصارا را نسبت به حكمت و فرهنگ اسلامى نشان مىدهد يك رساله لاتينى است از مؤلفى مجهول كه هر چند معلوم نيست اهل كجاست اما بهر حال در مسيحى بودنش جاى شك نيست چون نه فقط از انجيل مكرر مطالبى نقل مىكند، بلكه صريحا نيز به تثليث اظهار عقيده مىنمايد. با اين همه، در اواخر كتاب، جائى كه اشارت دارد به انبيا كه منبع وحى الهى بودهاند، نام محمد (ص) را هم در رديف نام موسى ذكر میكند و اين نكته در دنياى لاتين قرون وسطى كه محمد (ص) را پيغمبر راستين نمىدانستهاند بسيار غريب مىنمايد و حاكى است از تاثير و نفوذ فوق العاده حكمت اسلامى در اذهان و افكار علماء و حكماء اسكولاستيك.»
پینوشت:
[1]. به نقل از: 67-66 :Quadri, G. la Philorophie Arabe
[2]. به نقل از: Dietrici Der Darwinismus in X undXIX Jahrhundert, Leipzig 1876
کل متن را میتوانید در کتاب کارنامه اسلام، نوشته دکتر عبدالحسین زرینکوب، فصل 18 مشاهده کنید.
دیدگاهها
ناشناس
1395/06/01 - 17:14
لینک ثابت
مرحبا ... هر چی سر خدمات
س
1395/06/03 - 02:36
لینک ثابت
http://eilam.persianblog.ir
علی
1395/06/05 - 00:33
لینک ثابت
خدا رحمت کنه استاد بزرگ
افزودن نظر جدید