مسیحیت
مبشران تبشیری در پاسخ به انتقادهایی که به قتل عامها و بیرحمیهایی که در کتاب مقدسشان است توجیهاتی مانند اینکه این موارد به خاطر گناهان آنها اقوام و ظلم و فسادهایی که داشتهاند بوده و بنیاسرائیل حق نداشتتند از غنائم بدست آمده استفاده کنند، میآورند اما با مراجعه به اصل برخی از این کشتارها در مییابیم که این توجیهات به هیچ عنوان مورد قبول نیست و همهی قومهایی که کشته شدند به خاطر فسادشان نبوده و بنیاسرائیل در برخی موارد غنائم را نیز به غارت میبردند.
مسیحیان همواره بیان میکنند که آموزهی تثلیث را باید قبول کرد هرچند که به خاطر غیر قابل فهم بودنش آن را درک نکنیم، که البته این سخنی به دور از خرد میباشد، اما مشکل بزرگتر بدین شرح است که اصلا هیچ گونه اشارهای به تثلیث در کتابمقدس مسیحی نشده و این آموزه هیچ گونه مستند کتاب مقدسی ندارد، لذا در طول تاریخ مسیحیت همواره متفکرانی بودهاند که با آن مخالفت نموده و البته مجازات شدهاند.
اسلام، بر خلاف سخن کسانی که آن را نفهمیده، و خواسته یا ناخواسته علیه آن تبلیغ میکنند، بر اساس محبت پایه ریزی شده است. اما از آنجا که اسلام دین اعتدال است نه افراط و تفریط، قوانین و روش «محبت» در آن نیز، در جاهای مختلف متفاوت است.
علیرغم ادعایی که مسیحیان مبنی بر همسانی و هماهنگی اعتقادات مسیحی با ایمان مسیحی میکنند، به دلیل اینکه حقایق نمیتوانند مغایر هم باشند، اما در آموزهی تثلیث به روشنی شاهد تعارض شدید بین فهم آن و گزارههای عقلی هستیم، تثلیثی که ایمان به آن نه ورای عقل بلکه معارض آن است.
برخلاف چهرهای که مسیحیت تبشیری از عیسی مسیح در کتاب مقدس مسیحی ارائه میدهد و سعی دارد او را مهربانی مطلق و به دور از هرگونه خشونت معرفی کند، اما در کتاب مقدس مسیحی شاهد داستانهایی هستیم که خلاف این ادعا را ثابت میکند.
علیرغم اینکه مبلغان تبشیری سعی دارند که خدای اسلام را خدای ترس و آتش نشان دهند ولی با مراجعه به کتابمقدس مسیحی این نکته دریافت میشود که در این کتاب هم خدا، جهنمی پر از آتش و عذاب ابدی برای شریران آماده کرده است.
مسیحت تحریف شده را باید دینی بدون شریعت دانست زیرا پولس که زمانی خود را مأمور تبلیغ مسیحت به غیر بنیاسرائیل معرفی میکرد، به خاطر پذیرش راحتتر آنچه خودش به عنوان مسیحت ارائه میداد از سوی امتهای دیگر، در قدمهایی موفق به حذف شریعت شد. او ابندا حکم ختنه را که از احکام مهم تورات است برداشت و در گام بعد تمام شریعت را بیفایده خواند.
در اسلام و مسیحیت دو چهرهی کاملا متفاوت برای حواریون ترسیم شده است؛ اسلام حواریون را انسانهایی با ایمان و مخلص و نیکو میداند که به خدا کمک میکنند اما در مسیحیت به جرأت میتوان گفت مقام حواریون از انسانهای عادی هم پایینتراست چرا که در مورد آنها با الفاظی مانند بی ایمان، سست عنصر و بی وفا یاد میشود.
پنطیکاست جنبشی نوظهور در مسیحت است که ادعا دارد با نیروی ایمان میشود دیوهای شریر را که عامل بیماری در انسانند اخراج کرد و افراد را شفا داد و البته که در این راه، از تکنیکهای فرادرمانی و هیپنوتیزم بهره میگیرد، این در حالی است اگر دیوها علت بیماریها بودند جایی برای درمان با دارو و علم طب نبود.
حکم طلاق در مسیحت با محدودیتهای بسیار زیادی مواجه است و فرد تنها در صورتی میتواند طلاق بگیرد که همسرش زنا مرتکب شده باشد و هر دلیل دیگری مانند اختلافهای اخلاقی و غیره، طبق کتاب مقدس مسیحیت، مجوز موجهی برای طلاق نیست. اما امروزه میبینیم که این حکم توسط روحانیون مسیحی مخصوصا پروتستانها به راحتی نادیده گرفته میشود و طلاق را جایز میدانند!
مسیحیت تبشیری برای موجه نشان دادن دین خود به مخاطب تلقین میکند که اگر مسیحیت حق نبود این همه انسان در عالم مسیحی نبودند، ولی ما شاهد هستیم در عرض مسیحیت ادیان دیگری هم مانند اسلام و بودیسم هستند که پیروان زیادی دارند و از همه مهمتر کتاب مقدس هم تعداد کسانی که پیرو باطل هستند را از حق جویان بیشتر میداند.
مسیحیت دینی است که برخی از اعتقادات اساسی خود را از ادیان دیگر وارد کرده؛ به عنوان مثال یکی از این ادیان برهمنیزم در هندوستان است که تثلیثی به نام تریمورتی را ارائه مینماید که کارایی اقانیم آن مشابه کارایی اقانیم تثلیث مسیحی است.
در برخی داستانهای کتاب مقدس مسیحی آنچه زیاد به چشم میخورد ماجراهای قتل و عام و نسل کشی است که توسط قوم بنی اسرائیل رقم میخورد. همانهایی که اجداد صهیونیست های امروزیاند. یکی از این موارد را فرزندان یعقوب مرتکب میشوند و به جای محاکمه ی شخص خطا کار اهالی یک شهر را محاکمه میکنند!
طبق عبارات کتاب مقدس، کسانی که از نسل عمون و موآب هستند تا ابد نمیتوانند وارد جماعت خدا شوند. اما با بررسی نسب نامهی مسیح، میبینیم که در این نسبنامه اشخاصی وجود دارند که هم از نسل عمون هستند و هم از نسل موآب. سوال اینجاست که چگونه عیسی که از نسل این دو است میتواند مسیح خداوند باشد و بسیاری را وارد جماعت خدا کند؟