بهائیت وشیخیه
رهبران فرقهی بهائیت در خصوص موضعگیری پیروانشان در برخورد با ظالمین، امر به تقابل شمشیر با شهد، تسلیم مطلق و حتی عدم جواز بحث و جدال بوده است. این در حالیست که بهائیان در عالم عمل، رفتاری متناقض از خود نشان دادهاند. از این تناقض در رفتار بهائیان میتوان فهمید که آنها امر رهبرانشان را تنها یک تاکتیک سیاسی و رد گم کنی میدانند.
عباس افندی در مقام معرفی بهائیان میگوید: هرچند که آنها در میدان نبرد، دلیر و بیمانند هستند، اما مأمورند در مقابل ظالمین گرگصفت، همچون گوسفند باشند. این در حالیست که ما به غیر از قتلعام مردم روستای قلعه طبرسی، شجاعتی از بهائیان سراغ نداریم. همچنین سنّت خداوند همواره بر مقابله با ظالمین استوار است.
یکی از ویژگیهای پیامبران الهی، عدم ابتلا به تناقض و شعارزدگی در سیرهی آنها میباشد. پیشوایان فرقهی بهائیت با آنکه خود را منسوب از جانب خدا و هدفشان را وحدت عالم انسانی معرفی نمودند؛ اما با توهین، تحقیر و اهانت به برخی اقوام، مذاهب و ملّتها، از نقض کنندگان بزرگ شعار وحدت عالم انسانی به شمار میروند.
روز 20 دیماه سال 1230 ه.ق، امیرکبیر، به دستور ناصرالدین شاه به قتل رسید. اميرکبیر خدمات و اصلاحات زيربنايی زیادی انجام داد. یکی از مهمترین خدمات وی، سرکوب و دفع فتنه بابیان بود. وقتی آشوبها و جنگهائی داخل کشور رخ داد، امیرکبیر عامل اصلی آن را ابتدا زندانی و سپس اعدام کرد. لذا بابیان، کینه و عداوت خاصی از امیرکبیر به دل گرفتند.
بهائیان در تبلیغات خود، فرقهی بهائیت را آیینی یکتاپرست و مُوحد معرفی میکنند. اما حقیقت پشت پرده این فرقه، حکایت از واقعیتی دیگر دارد. چرا که نه تنها حسینعلی نوری صراحتاً خود را خدای جهانیان معرفی و عباس افندی بر آن تأکید داشته؛ بلکه پیروان ایشان هم بر این اصل شرکآمیز اصرار ورزیده و انجام تکالیف را تنها برای رضا و خشنودی او میدانند.
فرقهی بهائیت منشعب از فرقهی بابیگری بوده که در قرن 19 میلادی شکل گرفته است. رهبران بهائی با ابراز ادعاهایی باطل، نظیر پیامبری و خداییِ حسینعلی نوری، همکاری با غدّهی سرطانی اسرائیل و... زمینهی مقابلهی علمای اسلام با خود را فراهم ساختهاند. لذا تمامی مسلمانان در مقابله با بهائیت یکپارچه هستند.
حسینعلی نوری در مورد جانشینیِ پس از خویش خطاب به بهائیان اعلام میدارد که ابتدا عباس و سپس محمدعلی جانشینش گردند. اما پس از مرگ او میان این دو برادر نزاع شدید درگرفت که اصل اُلفت و محبّت در این فرقه را زیر سؤال برد. لذا عباس افندی بر خلاف وصیّت پدر خود؛ شوقی افندی، دخترزادهی خود را به عنوان جانشین خود معرفی نمود.
پس از مرگ عباس افندی در سال 1921 م، شوقی افندی نوهی ارشد دختری عبدالبهاء؛ برای به عهدهگیری رهبری بهائیان، به حیفا بازگشت. اما از این جهت که او در سنین جوانی به رهبری رسید، 16 دیماه به عنوان روزجوان بهائی نامیده شد. یکی از صفات جوان بهائی، مطیع محض بودن است؛ بطوری که هیچ عذری حتی شور جوانی، توجیه کننده خطای شخص نیست.
تحرّی حقیقت، که بهائیت مدعی ابداع آن است، فطری، منطقی و عقلانی است. اسلام تقلید را در اصول اعتقادی ممنوع، ولی در فروع احکام جایز میداند. حتّی بهائیان نیز احکام و دستورات زیادی دارند که باید از آن تقلید کنند. سوال اینجاست: آیا اینکه سران بهایی امر کردهاند کور شو، کر شو، گوش از استماع اقوال منتقد ببند، نشان از تحری حقیقت است؟
از جمله تعالیم فرقهی بهائیت که در تبلیغات آنها بسیار مورد استفاده قرار میگیرد؛ شعار وحدت عالم انسانی است. شعار وحدت عالم انسانی در حالی مطرح میشود که رهبران بهائیت گفتههایی متفاوت پیرامون برخی قومیتها و نژادها به زبان آوردهاند. به طور مثال حسینعلی نوری مردم شام و سوریه را به دور از عنایت خداوند و آنان را نَحس معرفی میکند!
یکی از مهمترین تعالیم دوازدهگانهی بهائیت، تعلیم «تحرّی حقیقت»، به معنای حق جویی و دوری از تقلید است. بهائیان از طرفی معتقدند هر فردی که به بلوغ رسید باید جویای حقیقت باشد. ولی از طرفی مدعیاند که بهاءالله، آموزش بهائیت به ساکنان اسرائیل را ممنوع اعلام کرده است. لذا مشخص میشود بهائیت یک دین الهی نیست، بلکه یک فرقهی گمراه است.
مسلک بهائیت در دورهی حکومت پهلوی، بسیار ریشه دوانده و مورد حمایت کامل آن قرار داشت. از این رو پس از انقلاب اسلامی ایران، شرایطی جدید به وجود آمد که سبب محدودیت و در نتیجه ریشه دواندنِ دشمنی مسلک بهائی با انقلاب اسلامی شد. البته این محدودیتها هیچگاه سبب قطع شدن کارشکنی و جاسوسی این تشکیلات برای بیگانگان نشد.
شیطان، نزد بهائیان وجود خارجی نداشته و اساساً هر آنچه مردم را از خدا و دین الهی دور کند، شیطان نامیده میشود. بهائیان قصد دارند تا تفسیر خود را از شیطان به اسلام نسبت دهند. اما با توجه به اینکه آنها، قرآن را کتاب آسمانی میدانند و تأویل کتب آسمانی را جایز نمیدانند؛ آیات بسیاری از قرآن به وجود خارجی شیطان، تصریح دارد.
بهائیان همواره رهبر خود را منادی وحدت عالم انسانی معرفی میکنند. این در حالیست که با مشاهدهی کلام رهبران بهائی، به خلاف آنچه بهائیان، سعی در معرفی خود دارند میرسیم. حسینعلی نوری در خصوص ترکزبانها گفته است: «از تُرک زبانها دوری کن، اگرچه پدرت باشد. چرا که اگر دوستت بدارد، خواهدت خورد و اگر دشمن بدارد خواهدت کشت».