بهائیت وشیخیه
مبلّغ بهائی، منطق پیشوایان بهائیت را نهی از غرور و خودپسندی دانست؛ تا جایی که پیشوایان بهائی حتی از خیال برتر دانستن پیروانشان نسبت به مخالفین، نهی کردهاند. اما بر خلاف این ادعا، پیامبرخواندهی بهائی، غیربهائیان را حرام زاده معرفی کرده است. با این حال، چگونه میتوان مخالفین را برتر دانست و از حرام زاده بودن ایشان سخن به میان آورد؟!
مبلّغ بهائی با استدلال به گفتهی عبدالبهاء، عامل مذموم برشمردن هرگونه تعصب در بهائیت را دوری از حقیقت دانست. این در حالیست که اگر تعصب ناپسند است، پس چرا پیامبرخواندهی بهائی، منطق مخالفینش را سَمّ مهلک دانسته و از همنشینی پیروانش با مخالفین، به شدّت نهی کرده است؟! آری؛ اینست فاصلهی گفتار تا عمل در فرقهی بهائیت!
مبلّغ بهائی یکی از دلایل حقانیت پیشوای خود را علم الهی و ادعای احاطه بر کتب را توسط او برشمرد. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی در کنار ادعای احاطه بر تمامی علوم، علم را مایهی گرفتاری و زندانی شدن خود برشمرده و علوم مختلف (نظیر علم بیان، علم معانی، ایجاز، صرف و نحو) را موجب سلب راحتی و آسایش از خود برشمرده است.
در حاشیه برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل متحد، تشکیلات بهائیت تلاش نمود تا نقش ابزاری خود را برای فشار بر کشورمان ایفا کند. آری؛ در شرایطی که آمریکا به دنبال بهانهای برای تحریم و فشار بیشتر بر مردم ایران، برای توجیه زورگویی و عهدشکنی خود است، تشکیلات بهائیت با سیاهنمایی، وظیفهی ابزاری خود را برای توجیه این رفتار ایفا میکند.
مبلّغ بهائی با ذکر عبارتی به نقل از ملحقات کتاب اقدس بهاء، پیامبرخواندهی بهائی را پیامآور محو لعن و بدگویی خطاب کرد. این در حالیست که در همین کتابی که مبلّغ بهائی به آن استناد نموده، پیامبرخواندهی بهائی حداقل دو مرتبه کسانی که از احکامش سرپیچی کنند را لعن کرده و عجیبتر آنکه در همان صفحه، از لعن کردن، نهی کرده است!
پیامبرخواندهی بهائی در کتاب اقدس خود، تراشیدن موی سر و همچنین بلند گذاشتن آن بیش از حد گوشها را از جانب خدای تعالی ممنوع کرده بود. این در حالیست که تصاویر به جا مانده از ایشان، حاکی از داشتن موهایی است که خیلی بیشتر از حد گوشهایشان بلند بوده و حکایتگر احکام ساختگی است که حتی خودشان هم به آنها عمل نمیکردند!
وحید رأفتی (از مبلّغین بهائی)، وجود تعداد بیشماری از اشعار دیگران و کلمات عامیانه در نوشتهجات به اصطلاح وحیانی پیامبرخواندهی بهائی را موجب جذاب شدن کلام او برشمرده است! اما این ادعا در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی چنین روش نگارشی را دلیل بر اکتسابی بودن علوم نویسنده و نشان بر بطلان شخص مدعی دانسته است.
وقتی شاخههای مختلف اردوگاه جنگ روانی دشمن را برای ایجاد تشویش عمومی بررسی میکنیم، متأسفانه به نقشآفرینی برخی لیدرهای پیرو فرقهی بهائیت برمیخوریم که ظاهراً به طور سیستماتیک، با دستورالعملهای صادر شده از سوی سرویسهای خارجی، محوریت این جنگ روانی را به عهده گرفتهاند و در رشد قیمت دلار و ترویج احتکار عمومی نقشآفرینی میکنند!
مبلّغ بهائی با استناد به کتاب اقدس پیامبرخواندهی خود، بوسیدن دست دیگران را حرامی الهی برشمرد. این در حالیست که تصاویر و اسناد موجود گویای آن است که دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، نه تنها با این حرام مقابله نمیکرد، بلکه اجازه به بوسیدن دستش میداد. از طرفی بوسیدن دست ظالمین و متجاوزین را نیز لازم برشمرد!
مبلّغ بهائی یکی از دلایل حقانیت پیامبرخواندهی بهائیت را اُمّیت وی دانست. اما پس از آنکه ادعای اُمّیت او در کودکی رد شد، متداول نبودن دروس او را دلیل بر اُمّیتش گرفت. این در حالیست که جناب بهاء در بزرگسالی هم درسخوانده بوده و هر زمان که نیاز به فهم مطلب علمی داشته، به کتابها مراجعه مینموده و ادعای احاطه بر کتبش، پوچ است!
مبلّغ بهائی در دفاع از مسئلهی مساوات میان نر و ماده در بهائیت گفت: در آئین ما بر لزوم تساوی مرد و زن تأکید شده، تا جایی که حضرت عبدالبهاء این مسئله رو به گیاهان و حیوانات هم تسرّی دادند. این در حالیست که این ادعا از لحاظ علمی صحیح نبوده و بر فرض قبول آن از جهاتی دیگر، با گفتهی دیگر عبدالبهاء در خصوص برتری جنس نر، تناقض دارد!
مبلّغ بهائی در پاسخ به این سؤال که چرا پیامبرخواندهی بهائیت درحکمی خلاف علم، مدعی شده که معدن مس اگر مرطوب بماند به طلا تبدیل میشود؛ به انکار اعتقاد قلبی بهاء به این مسئله پرداخت. این در حالیست که این مسئلهی خلاف علم جناب بهاء، جزء باور قلبی او بوده و شوقی افندی منظور بهاء از تبدیل مِس به طلا را همان تبدیل ظاهری دانسته است.
در گفتوگوی یک مبلّغ بهائی با پژوهشگر مسلمان، موضوع خاتمیت در اسلام و بهائیت مورد بررسی قرار گرفت. مبلّغ بهائی موضوع خاتمیت را مخالف با تداوم فیض الهی و عقل بشری دانست. از اینرو پژوهشگر مسلمان، خاتمیت اسلام را ممکن و تداوم فیض را جاری دانسته و ادعای خاتمیت پیشوایان بهائی را در رد اساس استدلال مبلّغ بهائی مطرح کرد.
در پی بازداشت عضو شورای اسلامی شهر شیراز، به علّت دفاع از اعضای فرقهی ضالّهی بهائیت، موج انتقادها از جانب شبکههای معاند شکل گرفت. اما به راستی چگونه میتوان از یکسو سکاندار مقام اجرائی نظام جمهوری اسلامی بود و در عین حال از مخالفین اسلام و انقلاب علناً دفاع کرد و آب به آسیاب دشمن ریخت؟!